به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۹

دو لطیفه از عبید زاکانی 
 عربده می کشند و تیز می دهند!
مردی به جنگ شیر می‌رفت. عربده می‌کشید و تیز می‌داد. گفتند چرا عربده می‌کشی؟ گفت تا شیر بترسد.
گفتند چرا تیز می‌دهی؟ گفت خود نیز می‌ترسم!
حالا حکایت «دولتمردان ما!» است، از هر تریبونی خواه صحن علنی مجلس باشد، خواه نماز جمعه و خواه صدا وسیما، عربده «اعدام باید گردد» سر می‌دهند؛ اما خوب اگر گوش دهید صدای تیزشان از آن میان به گوش می‌رسد!
اسب «طلحک» را دزدیدند!  
کسی گفت: «گناه از خودت است که طنابش را محکم نبستی.»
دیگری گفت: «گناه مهتر است که در ِ اصطبل را باز گذاشته ‌است.»
دیگری گفت: «گناه اسب است که در پس صاحبش نرفته ‌است.»
طلحک خندید و گفت: «پس معلوم شد که در این میان، دزد را هیچ گناهی نباشد!»