به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۹

محمدحسین درویش
مشروعیت خیابان 

علی خامنه ای رهبر حکومت ولایی ایران پس از مدت ها در صحن نماز جمعه ظاهر شد تا بل که جنبش نوین مردم مصر را به نفع خود مصادره کند. او که هنوز از کابوس خیزش اعتراضی مردم پس از کودتای انتخاباتی سال گذشته رهایی نیافته، به خوبی می دانست که در جریان این مصادره به مطلوب با پارادوکس بزرگی روبرو خواهد شد. از یک سو، باید بر جنبش مردم مصر مهر تأیید بزند - و این یعنی پذیرفتن قیام هنگامی که حاکمان هیچ راهی را برای اصلاح امور باز نمی گذارند. و از سوی دیگر، باید شعبده کند – یعنی "مرگ خوب است برای همسایه". یعنی برای مردم ایران نیز همچون همه ی حکومت های دیکتاتور و توتالیتر هیچ روزنه ای برای ابراز وجود باز نیست و در عین حال اعتراض در ایران معنا ندارد و هر کس اعتراض کند، عواقبش پای خودش. ما می کشیم و خوب می کنیم که می کشیم چون که معترضان در ایران بازیچه ی دشمنان خارجی هستند و خونشان مباح.
خامنه ای چرا باید از جنبش مردم مصر حمایت کند؟ جان کلام او این بود که مردم تونس و مصر – و بقیه ی کشورهای آفریقای شمالی و خاورمیانه و یک کلام همه کشورهایی که اکثریت جمعیتشان مسلمان است – به دنبال انقلاب اسلامی هستند و ایران را الگوی خود کرده اند.
اظهارات رهبر جمهوری اسلامی با واکنش تندی هم از سوی مسئولان مصری و هم از جانب مخالفان حکومت مصر روبرو شد. اخوان المسلمین که سالیانی است به سر عقل آمده اند و از روش های تروریستی فاصله گرفته اند، از عواقب وخیم موضع گیری ولی فقیه ایران مطلع بودند و هنوز خطبه های نماز جمعه تمام نشده، خود را از حکومت اسلامی مبرا اعلام کردند و گفتند انقلاب مردم مصر یک انقلاب ملی است نه اسلامی. زیرا اخوان المسلمین به درستی می داند که این گونه سخنان نه تنها کمترین کمکی به خیزش ملی مردم مصر نمی کند، بل که آب به آسیای دشمنان ملت مصر می ریزد. به علاوه، اخوان المسلمین نیازی به کمک رهبر جمهوری اسلامی ندارد. حاکمان کنونی جمهوری اسلامی همچون بنیانگذار آن و باز همچون مراد و مقتدایشان، آخوند مشروعه خواه – شیخ فضل الله نوری – همگی وامدار اندیشه های بنیادگذار اخوان المسلمین هستند. اساسن ریشه ی آنچه تحت عنوان انقلاب اسلامی به مردم ایران تحمیل شد، اندیشه ای وارداتی بود که سید جمال الدین افغانی (اسد آبادی) با خود از مصر به ارمغان آورد. اندیشه ای که بنیاد اخوان المسلمین نیز بر آن قرار گرفته بوده است: اسلام راه حل است. بگذریم که باد عقلانیت بر اندیشه ورزان اخوان المسلمین وزیدن گرفته و گویا آنها دیگر همچون اسلافشان جزم اندیش نیستند.
وزیر امور خارجه مصر نیز موضع رهبر جمهوری اسلامی را "خصمانه و نفرت انگیز" توصیف کرد. رهبر حکومت ولایی خود می دانست که در برابر گفته هایش موضع گیری خواهد شد. این گونه اظهار نظرها مبنی بر حدوث بیداری اسلامی در خاورمیانه و کشورهای مسلمان نشین از سوی علی خامنه ای مسبوق به سابقه است. همچنان که استفاده از الفاظ غیر متداول در سیاست و دیپلماسی نیز در قاموس او امر تازه ای نیست. اگر او اکنون رئیس جمهور مصر را "نامبارک" می نامد، آن زمان که هنوز رهبر نشده بود و در مقام رئیس جمهور در نماز جمعه خطبه می خواند، همه ی سران کشورهای حاشیه ی خلیج فارس را "خنازیر الخلیج" یا "خوک های خلیج" نامیده بود.
پس سوال اینست که با این اوصاف آیا برای رهبر حکومت اسلامی به نماز جمعه آمدن و به وقایع مصر پرداختن ارزش ویژه ای داشت که حاضر به پرداخت هزینه ی سنگین یادآوری کابوس 88 در نماز جمعه بشود؟ واقعیت اینست که از دیدگاه یک ناظر خارجی عاقل، حکومت اسلامی باید تمام هم و غم خود را صرف این کند که تا حد امکان خیزش مردم ایران در تریبون های رسمی یادآوری نشود. اما رهبر جمهوری اسلامی چنین نکرد و باز هم از فتنه و فتنه گران گفت و جماعت نماز خوان را به یادآوری وقایع سال گذشته تشویق کرد.
پربسامدترین واژه ای که در ذهن و زبان رهبر جمهوری اسلامی جاری می شود، چیزی نیست جز واژه ی دشمن. او بزرگترین دشمن خود را دموکراسی لیبرال می داند. این را بارها اعلام کرده است. اعتراف می کنم که او در تشخیص این موضوع بسیار هوشمندانه اندیشه کرده است. در نگاه نخست به نظر می رسد وسوسه ی زورآزمایی با این دشمن قدر قدرت او را به نماز جمعه کشاند تا به زعم خودش برای آنان شاخ و شانه بکشد و رجز خوانی کند. اما این لایه فوقانی ماجراست. به نظر من خامنه ای دلش نمی خواهد وقایع مصر آنگونه که در مسیر افتاده است، ادامه یابد. این مسیر به ضرر هر که نباشد به یقین به زیان حکومت اسلامی است.
جنبش مصر حرکتی اسلامی نیست، ساختار اجتماعی و فرهنگی مصر امکان وقوع یک انقلاب اسلامی را به حداقل ممکن می رساند. این درست است که اکثریت آنها مسلمان هستند اما هر مسلمانی الزامن به دنبال حکومت اسلامی نیست. مضافن اینکه بیست درصد جمعیت مصر را مسیحیان تشکیل می دهند.
اقتصاد مصر جهانگرد محور است. بدون توریسم اقتصاد مصر فلج خواهد شد. توریسم در یک حکومت اسلامی معنا ندارد. به ترکیه نگاه کنید. ممکن است اسلامگرایان حاکم در ترکیه در اعماق وجودشان آرزوی یک حکومت اسلامی را داشته باشند، چنان که نخست وزیرشان برای تسلای دل خودش هم که شده فلسفه بافی می کند و می گوید: "حکومت ممکن است سکولار باشد اما انسان ها نمی توانند سکولار باشند."(!) اما ناچارند که برای کسب درآمد هم که شده آن آرزو را فقط در جمع و محفل دوستان خودشان به زبان بیاورند. شاید اگر آنها هم نفت داشتند، براساس گزاره ی من درآوردی نخست وزیرشان این گونه صغرا کبرا می کردند که چون انسان ها نمی توانند سکولار باشند، و باز چون انسان ها ناگزیر از داشتن حکومت هستند، پس حکومتشان هم نمی تواند سکولار باشد. اما نقدن که نفت ندارند و باید با صنعت توریسم روزگار بگذرانند و همچنان تا اطلاع ثانوی آرزومند باقی بمانند.
و از همه مهتر، ارتش مصر که نقش بسیار مهم و تأثیرگذاری در معادلات سیاسی مصر بازی می کند، نه تنها اسلام گرا نیست که سکولار است. همچنین مصریان از پیامدهای حکومت اسلامی در ایران به خوبی مطلع اند. من نمی دانم که آیا روشنفکران آنان به این موضوع اندیشیده اند یا نه، اما آنها یک بار از دنباله روی از ایران زیان دیده اند. تفصیل آن را می گذارم برای مقاله ای دیگر؛ همین قدر بگویم که الهام آنان از جنبش ملی شدن صنعت نفت در ایران از نگاه یک ناظر خارجی به نفع مصریان تمام نشد.
بازگردیم به سوال خودمان؛ چرا آیت الله خامنه ای نمی خواهد وقایع مصر آن گونه که در حرکت است ادامه پیدا کند؟ چون تنش زداست. یعنی با رمز وجودی و مایه ی بقای جمهوری اسلامی در تناقض است. جمهوری اسلامی حکومتی تنش زا در منطقه است؛ و در ادامه ی تنش است که فرصت حیات می یابد. ادامه ی منطقی آن طالبانی گری است که بر بنیاد تبعیض و تنش بنا شده است، نه جنبش مصر.
مشکلی که حکومت مبارک با آن دست به گریبان است رسمیت بخشیدن و نیز ترویج غیر قابل تحمل تبعیض است. بیش از شصت درصد جمعیت مصر زیر سی سال سن دارد. جوان با تبعیض به سختی کنار می آید. او می خواهد زندگی کند و از زندگی لذت ببرد. اگر تبعیض به حدی برسد که از آستانه ی تحمل جامعه فراتر برود، تنش زا و بحران ساز می شود. حال اگر جامعه به دنبال رفع تبعیض است پس در واقع به دنبال تنش زدایی است. و این تنش زدایی اتفاقی است "نامبارک" از منظر رهبر جمهوری اسلامی.
جنبش مصر اگر هنوز هم در فهم و برداشتش از دموکراسی اشکال داشته باشد، یا دست کم توافق حداکثری در فهم از دموکراسی در مصر کنونی مفقود باشد، اما جنبشی رو به جلو است. به دنبال ثبات در عین عدم تبعیض و فساد است. یعنی به دنبال آرامش است نه تنش. به دنبال راه حل است نه بحران. به همین منظور اگر برخی از مسلمانانش نماز می خوانند، و برخی از مسیحیانش هم دعا می کنند، اما شعارهایشان دینی و مذهبی نیست. رنگ بوی قومی و منطقه ای هم ندارد. به فلسطین و اسرائیل هم کاری ندارند. شعارهایشان ملی است و ساده و قابل فهم. وضعیت اضطراری لغو شود، حکومت دوره ای شود، اوضاع اقتصادی بهبود یابد و تبعیض و فساد برچیده شود.
آیت الله خامنه ای از این می ترسد. اینکه مصر الگوی مردم ایران شود. همان گونه که زمزمه هایش از همین حالا آغاز شده است. اینکه مردم ایران پس از کودتای انتخاباتی خرداد 88 به جای آن که میدانی را در شهر انتخاب کنند و در آنجا آنقدر بمانند تا رژیم را وادار به عقب نشینی کنند، غروب که می شد به خانه هایشان بر می گشتند و به کودتاچیان فرصت اندیشیدن و یافتن راه های سرکوب معترضان را می دادند. اینکه به جای طرح خواسته هایشان، سکوت می کردند و گمان می کردند که کار درست را انجام می دهند.
خامنه ای آخرین تلاشش را می کند تا بل که با دادن نشانی های غلط، به سرکوب جنبش نوین مصر کمکی کرده باشد. او "مبارک" را "نامبارک" می نامد اما به خوبی و عمیقن می داند که از منظر خودش "نامبارک" چیز دیگری است. او از مشروعیت خیابان واهمه دارد.

منبع:
وبلاگ «برای نوشتن»