به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، تیر ۱۱، ۱۳۹۱

تقی رحمانی
جنبش در مرحله دفاع قرار دارد
نیاز به بازسازی داریم
روز جمعه ۱۵ ژوئن، جمعی از ایرانیان فرانکفورت با تدارک سخنرانی تلاش کردند ضمن بزرگداشت جنبش سبز ایران عملکرد دو ساله این جنبش را مورد نقد قرار دهند. ایرانیانی که در قالب جمعیت «کمیته همبستگی برای ایران، فرانکفورت» گردهم آمده بودند تا وضعیت فعلی سیاسی ایران را بررسی کنند.
دراین مراسم تقی رحمانی عضو شورای فعالان ملی-مذهبی که به تازگی به جمع فعالان سیاسی خارج از کشور پیوسته است سخنران اصلی بود.  
تقی رحمانی سخنان خود را با رجوع به دوران اصلاحات آغاز کرد. او ابتدا به نقد خود و سایر روشنفکران فعال در دوم خرداد پرداخت و از اینکه نتواسته اند سیاست و زندگی را به هم نزدیک کنند انتقاد کرد. در نظر رحمانی جنبش سبز فرق اساسی با دوران سیاست ورزی اصلاحات داشت. این جنبش سیاست را وارد زندگی مردم کرد در حالی که در دوران اصلاحات، از زندگی به سیاست راهی باز می شد. در نظر رحمانی دولت محوری در دوران اصلاحات غالب بود و سیاست امری لوکس، پر هزینه و انتزاعی بود.
رحمانی در ادامه به تبیین دولت نفتی پرداخت. چند سالی هست او بر ویژگی دولت نفتی و نقش محوری اش در ناکامی اصلاحات در ایران تاکید می کند. به اعتقاد رحمانی دولت نفتی نان می دهد ولی شخصیت نمی دهد.او از بن بست دولت محوری و به گل نشستن اصلاحات سخن گفت و دولت نفتی را که جامعه مدنی را تضعیف می کند به عنوان آفتی بزرگ معرفی کرد. رحمانی گفت:«دولت نفتی استثنابردار نیست. در غیاب جامعه مدنی همه را فاسد می کند. بر فرض که ملی- مذهبی ها در دولت نفتی قدرت را به دست گیرند، ملی مذهبی های خوب توسط ملی مذهبی های بد حذف می شوند.»
به اعتقاد وی دولت نفتی رهبران را مست می کند. نهاد های مدنی را نابود و صدای حاکمان را بر سر ملت رساتر می کند. رحمانی از دوران دوم خرداد به رغم دستاوردهایش انتقاد و تصریح کرد: «واژه جامعه مدنی آقای خاتمی در این دوران بسط پیدا نکرد.» در نظر او دوم خرداد فرصتی بود که به درستی از آن استفاده نشد و در نهایت به حاکمیت دولت احمدی نژاد منتهی شد. دراواخر دوران اصلاحات و اوایل دوران احمدی نژاد است که موضوعی به نام مطالبه محوری پدیدار شد. در این مطالبه محوری بود که مسائل جنبش زنان، سندیکاهای کارگری، دانشجویان، اقوام و اصناف میان فعالان سیاسی و فرهنگی و کنشگران اجتماعی مطرح می شد. رحمانی معتقد است این مطالبه محوری در تکوین و پیشبرد جنبش سبز ایران تاثیرگذار بوده است.
به اعتقاد وی مطالبه محوری نوعی آشتی سیاست و زندگی بود. او با این جمله به نقد روشنفکری پس از انقلاب پرداخت؛ با نقد اینکه بعد از انقلاب بحث های انتزاعی و آکادمیک رشد کرد. در نظر او: «روشنفکر اهل رهایی است. روشنفکر به تنهایی برای دموکراسی مفید نیست. روشنفکر آرمانگرا است و به دنبال مدینه فاضله است.» وی به بی توجهی روشنفکران به لوازم جامعه مدنی اشاره و تاکید کرد: «دموکراسی را نهادهای مدنی و جامعه مدنی می آورند. در انتخابات ۱۳۸۸ با طرح مطالبه محوری مطالبات مدنی در سطح وسیعی مطرح شد و کاندیداهای اصلاح طلب آقایان موسوی و کروبی مجبور شدند از این مطالبات حمایت کنند.» در نظر رحمانی نقش کروبی در قبل از انتخابات و حمایت وی از مطالبات مدنی به نوعی پررنگ تر هم بود.
رحمانی بعد از اشاره اجمالی به انتخابات ۱۳۸۸ و وقوع تقلب بزرگ انتخاباتی به آسیب شناسی جنبش سبز پرداخت و گفت: «درون جنبش سبز کاندیداها مجبور به حرکت شدند. اما دولت نفتی مانع سختی بود. روحیه ایرانی عادت کرده بود یک ساله انقلاب را تمام کند. شما ببینید کل مشروطه ۵ الی ۶ ماه طول می کشد. کل انقلاب یک سال، کل نهضت ملی یک سال و نیم. جنبش سبز هم یک سال و نیم. حاکمیت با عنصر ایرانی بازی کرد. این عنصر ایرانی زود جوش می آید و زود تمام می کند.ایرانی ها پرحوصله و آرام نیامدند. با صرف رای دادن نمی شود گفت جمهوری اسلامی باید برود. آن هم در برابر حاکمیتی که پول نفت و طبیعتا سازمان سرکوب گسترده دارد.»
این عضو شورای فعالان ملی-مذهبی یکی دیگر از نواقص جنبش را تعدد استراتژی عنوان کرد و این تعدد استراتژی را در برابر رقیبی هوشمند که با شعار «نکشید اما لت و پار کنید» وارد میدان شده بود زیان آور دانست.
وی سپس به نقد رهبری جنبش پرداخت. او در ابتدا با تمجید از مقاومت و ایستادگی کروبی و موسوی گفت: «رهبران در تاسیس تلویزیون، تاخیر و بد عمل کردند. حتی یکی از آنها می توانست در خارج از کشور باشد تا بتواند آزادانه با مردم سخن بگوید.»
رحمانی به عدم تجربه لازم در جنبش سبز اشاره کرد و گفت: «اتفاقات در جنبش سبز تجربه می خواست اما ما نداشتیم. جنبش از چند شهر بزرگ فراتر نرفت. زمینه بود اما فراتر نرفت به خاطر اینکه سیستم سرکوب قوی بود.»
وی با نقد ارائه تحلیل های عجولانه از شرایط ایران گفت: «بازی را تند کردن، مردم را خسته می کند. باید در هدف گذاری بیشتر دقت می شد. بدون تحقق هدف اول نباید اهداف دیگر از جمله شعارهای مرگ بر رهبری مطرح می شد.»
رحمانی مشکلات جنبش را در چند سرفصل عنوان کرد. اولی عقل ناخودآگاه ایرانی که تند، زود و سریع می خواهد. دومی بالا بودن هزینه سیاسی در ایران بود. در نظر وی این بالا بردن هزینه سیاسی قهرمان معرفی می کند. به اعتقاد رحمانی عده ای باید سخت هزینه بدهند که هزینه مبازره را پایین بیاورند.
رحمانی دوره فعلی را تعلیق جنبش سبز می نامد و معتقد است این جنبش می تواند نقطه عطف شود. به شرطی که فاصله طولانی نشود تا دیکتاتوری ایجاد نشود و فضای بسته در ایران طولانی نشود. به اعتقاد وی ایران از لحاظ تحولات اجتماعی بسیار زنده است.
وی به دستاوردهای جنبش اشاره کرد و گفت: «ویژگی اصلی این جنبش مداراگری مردم بود. مذهبی در کنار غیر مذهبی نشست. برای مردم مهم نبود چپ باشی، راست باشی یا مذهبی باشی. این آغاز جامعه مدنی بود. ولی برخی از گروههای سیاسی این موضوع را نگرفتند.»
رحمانی جامعه ایران را جامعه ای عمیقا مذهبی عنوان و تاکید کرد: «سکولاریسم در معنای فلسفی درایران رخ نداده است.» وی شناخت این جامعه را یکی از کلیدهای موفقیت عنوان کرد و گفت: «باید برای موفقیت، به توان و وزن اقشار متوسط توجه کرد. اقشار متوسطی که خواسته های مشخص و معینی دارند. جامعه مدنی ژله ای اگر شکل بگیرد احزاب سیاسی را عاقبت به خیر می کند. باید توجه کرد باورها در پرتو شرایط شکل می گیرند. باید مشخص کرد کدام نیرو حامل تغییر است.» وی با تاکید بر اصل توجه به واقعیات در مبارزه سیاسی، آرمان گرایی بدون دیدن واقعیات را خطرناک توصیف کرد و در نقد گروههای سیاسی ایران گف: «پلاتفرم های گروههای سیاسی آرماهایشان بوده است. بسیاری از اعضای این گروهها اشتباه کردند. آنها بهترین فرزندان نسل خودشان بودند. اما چون آرمان گرایی را با واقع گرایی تلفیق نکردند شکست خوردند.»
به اعتقاد رحمانی در مبارزه سیاسی توجه به پول، زور و رابطه مهم است. وی به عنوان نمونه به تقابل دانشگاه آزاد و بسیج در انتخابات ۱۳۸۸ اشاره کرد که اولی در حمایت از میرحسین موسوی و دومی در حمایت از احمدی نژاد از تمام امکانات مالی و لجستیکی خود استفاده می کردند.





رحمانی با قطعیت می گوید در آینده جامعه ایران ملتهب می شود. وی برای این ادعای خود دلایلی هم دارد.



دلیل اول حضور موثر اقشار متوسط است. به اعتقاد وی اقشار متوسط بسته ای از آزادیها را می خواهند. این خواسته باعث می شود آنها از اساس با مدیریت فعلی جهوری اسلامی درگیر شوند. مدیریتی که حاضر به رسمیت شناختن حق طبقه متوسط نیست. شخصیت در رفتار اجتماعی تبلور می یابد و خواسته ای فراتر از نان است و این خواسته در محدوده پذیرش حکومت نیست. »



به گفته این فعال ملی-مذهبی اقشار اجتماعی تکیه گاه تغییر هستند. عیب آنها نان خوری از دولت است. اما دولت هم به این اقشار نیاز دارد. دولت نمی تواند با رای روستاییان، کشور را بگرداند. در جنبش سبز کارمندان ادارات دولتی با رئیس شان به تظاهرات می آمدند. وقتی طول کشید مسئله نان مطرح شد. این طرف زندگی هم دارد. به خاطر این واقعیات است که هر برنامه ای باید در حد توان این اقشار باشد. »



دلیل دوم برای ایجاد التهاب، نهادهایی از قدرت هستند که هنوز تن به ادبیات آقای خامنه ای نداده ند. ادبیاتی که «حرف گوش کنی» و «سر به زیری» و «الاطاعه گفتن» را می خواهد. اما تکثر در روحانیت شیعه بارز است. تن ندادن به این ادبیات در ساختار قدرت وجود دارد. دعوای احمدی نژاد و هاشمی در درون نظام صورت می گیرد. این دعوا براندازانه است. خامنه ای لذت می برد چون خودش کنترل می کند. اگر نیروی تغییر رند وبزرگ باشد این اختلاف ها می تواند به نفع مردم تمام شود.



دلیل سوم فشارهای خارجی است. ایران گزینه مواجهه طلبی با آمریکا را انتخاب کرده است و قصد دارد در منطقه خاورمیانه حوزه نفوذ داشته باشد و طبیعتا این موضوع با منافع آمریکایی ها در تضاد است. آمریکا تمام جهان را منطقه نفوذ خود می داند و روی خاورمیانه هم حساب ویژه ای باز کرده است. تعریف جمهوری اسلامی از منطقه نفوذ چالش برانگیز است.



رحمانی ادامه داد :«آینده ایران ملتهب است. شاید به جهنم تبدیل شود. شاید هم مطلوب باشد. می تواند در آینده با یک انفجار همراه باشد و می تواند با حرکت در مسیری تدریجی، گره بخورد.» وی با اشاره به اینکه بهترین راه، مسیر تدریجی به سمت دموکراسی است تاکید کرد:«بحث من براندازی نیست. من آزادی اساسی می خواهم. وقتی مدنی فکر می کنی و آزادی اساسی می خواهید زور مهم است . دعوای نظری نداریم. کسی که جامه مدنی می خواهد نه حق ویژه و نه حکومت مادام العمر یا هژمونی یک الیت قدرت را نمی تواند بپذیرد. به همین خاطر شما با بستری از تحول مواجه هستید . بستر تغییر درون ایران است.»



رحمانی در ادامه به نقش گروههای سیاسی و وظیفه فعلی آنها اشاره کرد و گفت:« باید گروههای سیاسی گفت و گوهایی را شروع کنند که خروجی هایشان در وهله اول با عطف به شرایط ملتهب باشد. این شعارها باعث وحدت عمل می شوند. اگر صورت مسئله جامعه مدنی باشد برنامه ها و شعارهایمان معطوف به این نتیجه می شود. زیرا در فقدان جامعه مدنی بهترین دولت، باز هم بد است. جامعه مدنی و توافق بر اصول آن جریان های سیاسی را می تواند نزدیک کند. جریان های سیاسی خود به خود در کنار یکدیگر قرار نمی گیرند. فردی عمل کردن ایرانی ها ریشه در سیستم آموزش و پرورش دارد. باید میانه را بگیریم تا به تفاهم برسیم. اگر فضایی در ایران باز شد من و شما وظیفه داریم عمر این فضا را طولانی کنیم. دموکراسی آزمون و خطاست. تمام نهادهای مدنی ایرانی می توانند در تداوم این فضا کمک کنند.»



رحمانی با اشاره به فرصت سوزی های صورت گرفته گفت:«دوباره فرصتی را که به دست آوردیم با تند کردن فضا از دست ندهیم.» وی با تاکید بر اینکه لازمه تداوم فضای آزاد، حرکت مصداقی و مرحله ای بر اساس توازن قوا و نیرویمان است گفت:«اگر عمر جامعه مدنی در ایران طولانی شود احزاب به مدد تجربه و تعامل خواهند فهمید می توانند در کنار یکدیگر زندگی کنند.»



این عضو شورای فعالان ملی-مذهبی در ادامه در مورد نقش اپوزیسیون ایران در این تحولات خاطرنشان ساخت :« اپوزیسیون ایران مطرح است. متکثر و پراکنده است. قدرت اپوزیسیون وقتی مشخص می شود که بتواند مخاطب اجتماعی خود را به خیابان ببرد. اپوزیسیون در حال حاضر قدرت تعیین کنندگی ندارد. در اوایل انقلاب، مجاهدین و فداییها نیروهای موثری بودند. فکر می کردند تعیین کننده هستند حکومت هم آنها را حذف کرد.»



رحمانی ضمن تاکید بر نهادسازی به عنوان ضرورتی برای پایدار کردن دستاوردها ادامه داد:« تیزهوشی را نهاد های مدنی به ما می دهند. چون واسطه های خوبی بین احزاب و جریان های سیاسی با مردم هستند. این نهادها می توانند ما را با هم متحد کنند. پس ما باید اکنون مشخص کنیم توان جامعه مدنی به چه میزان است؟ چگونه می توان آن را به صحنه آورد؟ چگونه می توانند تاثیرگذار باشد. ؟»



رحمانی دموکراسی خواهی مدنی را دموکراسی خواهی تعریف کرد که معطوف به قدرتمند کردن نهاهای مدنی باشد. به نظر وی صورت مسئله امروز سرنگونی حکومت نیست بلکه تقویت جامعه مدنی است.



اکنون چه باید کرد؟



تقی رحمانی در بخش بعدی مراسم در پاسخ به پرسش های حاضران برخی دیگر از ایده های خود را در مورد وضعیت فعلی و آینده جنبش سبز عنوان کرد.



وی در مورد پرسش «چه باید کرد» یکی از شرکت کنندگان گفت:«در وهله اول ما به جمع بندی از جنبش نیاز داریم. جنبش در ایران قراردارد. مردم ایران در حال حاضر در مرحله قهر هستند. سیاست جمهوری اسلامی نیز ایجاد انفعال و تزریق حس ناامیدی به جنبش است.»



وی یکی از محورهای این سیاست را اختلاف بین موسوی و کروبی با خاتمی عنوان کرد و نسبت به خطر این اختلاف هشدار داد. .رحمانی با استناد به مثال های تاریخی از جمله انفعال مردم ایران در سال ۱۳۴۵ گفت:« در این سال بخش عظیمی از مردم ایران به انفعال رسیدند. مردم ایران در مرحله کنونی در حالت دفاع هستند. جریان در حال دفاع باید دستاوردهایش را ارزیابی بکند. ارزیابی از دستاوردها و ناتوانی هایش می تواند نمایی واقعی از وضعیت پیش روی ما قرار دهد. »



رحمانی تاکید کرد:« همچنان مطالبه محوری مسئله جالبی است. چون اقشار را به همدیگر جذب می کند. سیاست را به زندگی نزدیک می کند و تعداد زیادی از بازیگران را در صحنه حاضر می کند.»



این فعال سیاسی با هشدار نسبت به برنامه حاکمیت برای اختلاف افکنی میان نیروهای جنبش سبز از طریق انتخابات اخیر ریاست جمهوری با امیدواری گفت:«اگر ما بتوانیم انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ را به گونه ای مدیریت کنیم که مایه اختلاف نشود می توانیم به دستاوردهای جنبش در آینده امیدوار شویم. جمهوری اسلامی به خاطر بحران هایش مجبور به بازگشت به اقشار متوسط است. مهم این است اقشار دموکراسیخواه و متوسط چه برنامه ای دارند. چگونه می شود در التهاب آینده برنامه ارائه داد تا نیروها بتوانند بهتر عمل بکنند.» در نظر وی گروه های سیاسی ضمن حفظ مبانی نظری باید به خروجی نگاه کنند. مصداقی کردن جامعه مدنی جامعه را هوشیارترمی کند.



پرسش بعدی در مورد رهبری و ضعف های آن در جنبش بود. پرسشی که در طول برنامه در دفعات مختلف هم تکرار شد و بحث هایی را هم به وجود آورد. به اعتقاد تقی رحمانی مردم شعارهایشان را از قبل باید تعیین می کردند و این موضوع به رهبری بر می گردد. شعارها در طول جنبش بارها تغییر کرد و این هم به ضعف فقدان استراتژی تعیین کننده بر می گردد.



در نظر این فعال ملی-مذهبی جهت خواسته ها در اواسط جنبش تندتر بود. روز قدس اوج جنبش بود. یک ملیون و پانصدهزار نفر در این روز شرکت کردند. در روز ۱۳ آبان حکومت ترفند زد. از شکل گیری تجمع جلوگیری کرد. جمعیت را وادار به سر دادن شعارهای تند کرد و عده ای هم با شعارهای تند همراهی نکردند. از روز ۱۶ آذر حکومت توانست بین اقشار ملایم و دانشجویان اختلاف بیندازد. حکومت هزینه را بالا برد. این نوسان در شعارها در حالی است که شعار بستگی به توان دارد. رادیکال شدن شعارها به معنای ریزش هواداران جنبش بود که حاضر به پرداخت هزینه نبودند. »



یکی از حضار این موضوع را متوجه حاکمیت دانست و از عزم حاکمیت برای زدن مردم و عدم توجه به خواسته های آنان گفت و نسبت دادن رادیکال تر شدن فضا را به مردم بی انصافی عنوان کرد.



رحمانی در پاسخ گفت:«اگر هدف گذاری برای جنبش می شد وضعیت بهتر بود. نگه داشتن یک میلیون نفر در صحنه خیلی مهم بود. مرگ بر خامنه ای باید در تنظیم شعارها رعایت می شد. به مرور زمان پندارها جای تحلیل را گرفت. خود به خودی بودن جنبش اجازه تعیین راهبرد را نداد. البته این را هم باید گفت هزینه جنبش برای نظام بسیار سنگین بود. به قول مقامات نظام، جنبش سبز ترکی در دیوار ایجاد کرد که حالا حالا نمی شود پرش کرد.» وی با بیان اینکه سپاه پاسداران نمی تواند مردم را بکشد گفت اگر به فرض سپاه ۲ هزار نفر از مردم را بکشد این نظام ماندنی نیست. وی استدلال این ادعای خود را تکثر در نهادهای قدرت در جمهوری اسلامی واختلاف در سپاه جمهوری اسلامی عنوان کرد و گفت:« سپاه نمی تواند مردم را به راحتی بکشد. باید نیروی متنوع را طوری هدف قرار دهیم که به صورت مستمر در خیابان بایستد.»



رحمانی با دفاع از جامعه محوری به جای دولت محوری گفت:«باید در بطن جامعه حضور داشت تا از دولتی حمایت کنیم که جامعه مدنی را تقویت کند و به آن نیاز داشته باشد. وی تاکید کرد تعیین نسبت شعار با توان مخاطب و مدیریت کردن مردم برای کسب دستاورد بزرگترین مشکل دموکراسی است. »



به اعتقاد رحمانی جامعه ما خیلی جاها از جوامع عربی جلوتر است. ویژگی هایی در فرهنگ ایرانی است که می توان با آنها راه دموکراسی را باز کرد.



یکی از حاضران در مورد نقش اپوزیسیون خارج از کشور پرسید که تقی رحمانی در این مورد گفت:« خارج از کشور وقتی می تواند تعیین کننده باشد که بتواند تجمعاتی داشته باشد. تجربه نیروهای خارج از کشور مهم است. اپوزیسیون می تواند اتحاد دموکراسی خواهی را بر محور جامعه مدنی ترویج کند. از امکانات در خارج از کشور می توان به بهترین نحو استفاده کرد.»



تدوین تجربه ،طرح خواسته های منطقی ، دادن امید، نشان دادن توان همگرایی از جمله کارویژه هایی بود که در نظر رحمانی اپوزیسیون ایران در خارج از کشور می تواند ایفا کند. به اعتقاد او روشنفکران از تفرقه و دشنام خوششان می آید.اما مردم علاقه ای به این دعواها ندارند. تفاهم به فعالان سیاسی امید می دهد.با تفاهم نیرو آزاد می شود. تفاهم بر حداقل ها می تواند در جامعه انعکاس یابد و امید آفرینی بکند. نیروهای دموکراسی خواه با توجه به توان اقشار دموکراسی خواه ایران باید برنامه ریزی کنند و وحدت عمل داشته باشند. برای مبارزه با دیکتاتور نباید گذاشت دوره دیکتاتوری طولانی شود. از سویی دیکتاتوری باید تضعیف شود. نه اینکه دیکتاتور لزوما از بین برود. مبارزه ساختاری با دیکتاتوری از طریق تقویت نهادهای مدنی حاصل می شود.



جنبش سبز و مطالبات کارگران



یکی از حاضران در مورد نقش کارگران و چرایی بی توجهی رهبران جنبش سبز به نقش کارگران پرسید که رحمانی در پاسخ گفت:«موج اصلاح طلبی، شیفته لیبرال دموکراسی بود و تیم اقتصادی آقای خاتمی تیم اقتصادی کارگزاران بود. عدم جدیت در برنامه ریزی و عدم اجازه به شکل گیری نهادهای مستقل به منظور بروز مستقل تشکل های کارگری از جمله نقایص بزرگ این تیم بود. به خصوص اینکه باید توجه داشت دولت نفتی اقشار ضعیف را با زور پول می خرد. تیم احمدی نژاد از اسفند تا خرداد، ۵ میلیارد دلار خرج کرده بود. در جوانرود در پاسخ به هر نامه ای تراول ۵۰ تا ۱۰۰ هزار تومانی تحویل می داد. دولت احمدی نژاد تلاش می کرد میان اقشار متوسط و رو به پایین فاصله ایجاد کند. عدم توجه به کارگران واقشار ضعیف باعث شد تا پوپولیست ها در برابر شعار لیبرالیستی پیروز شوند. در جنبش سبز وضع بهتر بود. به خصوص آقای موسوی سخنرانی های خود را از جنوب تهران آغاز کرد اما به صورت بایسته و شایسته به مطالبات کارگری توجهی نشد. »



یکی از حاضران در مورد این جمله که جمهوری اسلامی توان کشتن مردم را ندارد توضیح خواست که تقی رحمانی جواب داد:«جمهوری اسلامی با سوریه فرق می کند. بهار عربی در وضعیت ۳۰ سال پیش ماست. لایه هایی از حکومت با مردم پیوند خورده است. دو هزار نفر را کشتن در سراسر ایران انعکاس دارد. روحانیت در ایران به شدت محافظه کار است. کل قم از رهبر جمهوری اسلامی می ترسد. روحانیت سنتی به آقای خامنه ای تمایلی ندارد. حکومت اگر کشتار راه بیندازد خودش را بی آبرو می کند. در این شرایط تضادها به نحو چشمیگری افزایش می یابند. جمهوری اسلامی اگر با مردم به شکل گسترده ای درگیر شود نمی تواند بماند. جمهوری اسلامی در تضاد قدرت ها بازی می کند. از خطاهای آمریکا در عراق و افغانستان استفاده می کند تا زمان بخرد. اگر فضا را باز کند نمی تواند در این حالت بماند. »



ملی-مذهبی ها از همان اول طرفدار ولایت فقیه بودند!



یکی دیگر از افراد شرکت کننده در مراسم از صحبت های رحمانی در مورد مذهبی بودن جامعه ایران انتقاد کرد و با نقد ملی-مذهبی ها گفت:« این جریان محافظه کار است. از ابتدا طرفدار ولایت فقیه بوده و اکنون نیز به خاطر ترس از نابودی حکومت دینی از براندازی نظام جمهوری اسلامی دفاع نمی کند». وی در مورد اینکه جامعه ایران مذهبی است و سکولاریسم در ایران رخ نداده که درصحبت های رحمانی بیان شدند انتقاد کرد.



تقی رحمانی در پاسخ گفت: «مردم ایران مذهبی هستند. سکولاریسم نمی خواهند. سکولارها هم در ایران جایگاه خاص خود را دارند. میان دولت مذهبی و جامعه مذهبی فرق است. بله مردم ایران دولت مذهبی نمی خواهند. همچنانکه جدایی دین از دولت و جدایی دین از سیاست هم متفاوت هستند. ملی-مذهبی ها طرفدار جدایی دین از دولت هستند این را نه الان از همان ابتدا می گفتند. اما طرفداری ملی-مذهبی ها از ولایت فقیه سخن عادلانه ای نیست. مهندس سحابی از همان ابتدا ولایت فقیه را رد کرد. سخنرانی های مشهور وی در خزانه و در مجلس خبرگان در سال های نخست انقلاب کاملا این موضوع را تایید می کند. اصولا همه ملی-مذهبی از همان ابتدا اعلام کرده اند به ولایت فقیه اعتقادی ندارند. تفکیک دین از دولت با این موضوع که جامعه ایران فرهنگ مذهبی دارد کاملا متفاوت است. در مورد قسمت دوم این پرسش باید توجه داشت بحث من تغییر نظام جمهوری اسلامی نیست. ملی-مذهبی ها در یک پروسه به راهبرد تقویت جامعه مدنی رسیده اند. جریان ملی-مذهبی هیچ گاه اصل ایدئولوژی را وارد حکومت نکرده است.هیچ وقت هم دنبال وحدت ایدئولوژیک نبوده است. باید توجه داشت سکولاریسم در خاورمیانه رخ نداده است. تفکیک نهادی دین از دولت سکولاریسم نیست . ملی- مذهبی ها از همان ابتدا با حق ویژه روحانیت برای حکومت، ولایت فقیه، حکومت دینی مخالف بوده اند و بهای آن را هم پرداخته اند. اما ملی-مذهبی ها از همان ابتدا به قانون التزام عملی داشته اند. ضمن اینکه لحظه ای هم از نقد قدرت باز نایستاده اند و مصائب این نقد را هم تحمل کرده اند.»



موسوی و کروبی مطیع رهبر هستند!



یکی دیگر از حضار اعلام کرد موسوی و کروبی اتفاقی رهبر جنبش شدند. آنها مطیع رهبر هستند. همچنان درصدد معامله با رهبر هستند. به خصوص اینکه کارنامه دهه شصت آنها هم سیاه است.



رحمانی در پاسخ گفت:« موسوی اگر به احمدی نژاد تبریک می گفت جنبشی اتفاق نمی افتاد. نه موسوی و نه کروبی گوش به فرمان اقا نیستند. من فکر کنم این موضوع با توجه به حصر این دو کاملا واضح است و نیاز به بحث ندارد. نظام، موسوی و کروبی را تحمل نمی کند. اگربحث آزادی های اساسی بشود کروبی و موسوی هم باید همراه با مردم باشند. حتی به نظر من یکی از نارسایی های این جنبش از دست رفتن امکان مذاکره بود. یعنی فضا به گونه ای رفت که دیگر گفت و گو با بیت امکان پذیر نبود. »



رحمانی ادامه داد:« در ضمن بنده هم عملکرد این آقایان را در دهه شصت قبول ندارم. من خود هم قربانی این دهه شصت و هفتاد و هشتاد هستم. اما من حق ندارم مسائل شخصی ام را با منافع عمومی قاطی کنم. هر کس به راه آزادیخواهی مردم بپیوندد باید از او دفاع کرد و از او استقبال کرد. بله به موقع خودش، پرونده ها باید باز شوند. اما من اعتقاد دارم نباید هیچ جنایتی را فراموش کرد اما باید برای صلح و دموکراسی و به خاطر آیندگانمان بخشید. یعنی ببخش و فراموش نکن. در ضمن بعضی وقت ها همین آخری ها اول می شوند. مگر پولوس حواری از همان ابتدا مسیحی بود.؟ او بعدها پیوست و رنج های فراوانی برای اشاعه مسیحیت نیز کشید. سیر آیت الله منتظری را ببینید. از دفاع از نظریه ولایت فقیه تا به رسمیت شناخته شدن حقوق بهایی ها امتداد دارد . اگر یک روز پرونده ها بیاید بالا گروههای سیاسی باید پاسخ استراتژیک بدهند. اگر یک نفر تا اخر پای آزادی بایستد مردم می بخشند.



در مورد اینکه گفته می شود جنبش از موسوی و کروبی هم عبور کرده این خبر خوبی نیست. مردم اگر از اینها عبور کنند به خانه هایشان می روند. هر چند که من اعتقاد دارم موسوی و کروبی از گذشته محبوب تر شده اند.»



رحمانی گفت بین رهبر و پیشتاز فرق است. رهبر باید با مردم در ارتباط باشد. جنبش بدون رهبر نمی شود. رهبر باید شناخته شده باشد. این به این معنی نیست هر که رهبر شد آدم خوب تری است. بلکه موقعیت هم تاثیرگذار است. هر عنصر پیشتازی نمی تواند نقش رهبری را بر عهده بگیرد.



این جلسه با بحث سخنران و برخی از حضار در مورد نقش رهبری پایان یافت. جلسه ای داغ و پر افت و خیز که پایانش قطعه ای از موسیقی یار دبستانی بود که بر خلاف قطعه های پیشین، ایرانی های حاضر در سالن هر کس به فراخور آرزوهایش آن را زمزمه می کرد.



بحث ها بعد از جلسه ادامه داشت. بحث هایی که در آینده نیز ادامه خواهند داشت. در صدای تمام آن ایرانی ها رگه هایی از امید شنیده می شد. شاید روزهای داغ تری برای ایرانی ها در راه باشد…