به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، تیر ۱۴، ۱۳۹۱

آیت‌الله‌العظمی دستغیب:
میرحسین موسوی و همسر ایشان و آقای کروبی
 گناهى ندارند که مستوجب حصر باشد

به چه جهت به این مسجد حمله کردید و آمدید تا به هر قیمت شده هر چند با کشتن اصحاب مسجد، اینجا را تصرف کنید و وقتى هم که نتوانستید، رفتید و مدافعان مسجد را گرفتید و بردید و محاکمه کردید که دیگر به این مسجد نیایند و از پیش حکمشان را آماده کردید!
ما مى‏گوییم این کارها مطابق اسلام نیست.
این دوستان ما محارب نیستند، آنها دوستدار اسلام و قانون اساسى هستند، اگر کسى محارب باشد، کسانى هستند که به مسجد حمله کردند، نه کسانى که از آن دفاع کردند. در سپاه و بسیج آدم‏هاى خوب زیادند اما انگار بعضى از آنها حواسّشان نیست. امیدواریم حواسّشان جمع باشد. 
به گزارش کلمه، این مرجع تقلید در جلسه هفتگی تفسیر قرآن کریم که در مسجد قبا برگزار شد، با اشاره به اینکه پیامبر گرامى اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام همه افتخار و عزّتشان در بندگى درگاه الهى، تصریح کرد: رحمت واسعه پیامبر و ائمه اطهار حتی شامل حال مخالفین هم می شد، در زمان مولا على‏ علیه السلام، عدالت و امنیت سایه گستر شده بود و همگان مطمئن بودند که مولا به احدى ظلم نمى‏ کند و حتى حاضر نیست دانه‏ ى کاهى را به ستم، از دهان مورچه‏ اى بستاند. جنگ‏هایى هم که اتفاق افتاد، همه به خاطر اصرار حضرت بر اجراى کامل عدالت و پرهیز از سیاست بازى و هم دست شدن با متنفّذین و بزرگان فاسد آن زمان بود.
ایشان همچنین با دعا برای رفع حصر آقایان موسوی و کروبی و تاکید بر بی گناهی ایشان، از برخی مسئولین شیراز به خاطر صدور احکام خلاف شرع و قانون برای چندین نفر از طلاب خویش انتقاد کرد و گفت: به چه جهت به این مسجد حمله کردید و آمدید تا به هر قیمت شده هر چند با کشتن اصحاب مسجد، اینجا را تصرف کنید و وقتى هم که نتوانستید، رفتید و مدافعان مسجد را گرفتید و بردید و محاکمه کردید که دیگر به این مسجد نیایند و از پیش حکمشان را آماده کردید! ما مى‏گوییم این کارها مطابق اسلام نیست. این دوستان ما محارب نیستند، آنها دوستدار اسلام و قانون اساسى هستند، اگر کسى محارب باشد، کسانى هستند که به مسجد حمله کردند، نه کسانى که از آن دفاع کردند. در سپاه و بسیج آدم‏هاى خوب زیادند اما انگار بعضى از آنها حواسّشان نیست. امیدواریم حواسّشان جمع باشد.

مشروح اظهارات آیت الله دستغیب در سی امین جلسه تفسیر هفتگی قرآن را که به تفسیر آیات نودویکم تا نودوسوم سوره نمل اختصاص داشت، در ادامه می خوانید:
جلسه ۳۰
إنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذی حَرَّمَها وَ لَهُ کُلُّ شَیْ‏ءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمینَ«۹۱» وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما یَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرینَ«۹۲» وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَیُریکُمْ آیاتِهِ فَتَعْرِفُونَها وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ«۹۳» : من فرمان یافته ‏ام پروردگار این شهر را که آن را حرمت بخشیده، بپرستم و همه چیز از آن او است و فرمان یافته‏ام که از مسلمانان باشم. و این قرآن را بخوانم. هر کس هدایت یافت، به سوى خویش هدایت یافته و هر که گمراه گشت، بگو: من فقط هشدار دهنده ‏ام.بگو: ستایش مخصوص خداست به زودى آیاتش را به شما نشان خواهد داد و آنها را خواهید شناخت و پروردگارت از آنچه مى‏ کنید غافل نیست.
حرم امن الهى‏
إنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذی حَرَّمَها؛ خداى تعالى از قول پیامبر گرامى خویش مى ‏فرماید که من دستور دارم پروردگار این شهر را بپرستم. شهرى که خداوند آن را حرم خویش برگزیده و احکام خاصّى را بر آن بار کرده است. از جمله احکام این حرم و این شهر آن است که مشرکین حقّ ورود در آن را ندارند. همچنین صید حیوانات و چیدن و بریدن گیاهان در آن ممنوع است. علاوه بر این هر کس وارد مسجد الحرام شود در امان است، حتى اگر ظالم و خیانتکار باشد و تا وقتى که پناهنده بیت اللَّه است، هیچ کس حقّ آزار و اذیت او را ندارد و نمى ‏تواند به زور از آنجا بیرونش برد.
بندگى خدا
رسول مکرّم اسلام ‏صلى الله علیه وآله مى‏فرماید: «من ربّ این شهر را مى‏پرستم». رب یعنى پرورش دهنده و تدبیر کننده. پرستش و بندگى؛ یعنى سرسپردگى کامل به معبود و مولا و خود را ندیدن؛«لایَملِکُ لِنَفسِهِ نَفعاً و لا ضَرّاً و لا مَوتاً و لا حیاتاً و لا نُشوراً. (بحار، ج‏۸۴، ص‏۲۷۷) پیامبر گرامى اسلام و ائمه اطهارعلیهم السلام جملگى بندگان درگاه الهى بودند و همه افتخار و عزّتشان در همین بندگى بود. هر عالم ربّانى و هر مومن موحّدى نیز جز بندگى خداوند سرمایه ‏ى دیگرى ندارد.
آثار حرم پروردگار
وقتى پیامبر اکرم، «پروردگار این شهر» را معبود خود معرفى مى‏کند، به معناى آن است که باید آثار این شهر، که خداوند آن را حرم خود نامیده و حرمتش بخشیده، در ایشان باشد و از جمله آثار این شهر، امنیت آن براى جمیع موجودات است؛ لذا باید همه موجودات، مخصوصاً مؤمنین، در زیر سایه‏ى امنیت حضرتش قرار گیرند و از این قرار گرفتن، احساس آرامش و خرسندى کنند. از همین روى بود که حتى منافقین، تحت رحمت واسعه‏ى حضرت ختمى مرتب بودند.
این قاعده درباره تمامى امامان معصوم نیز جارى بود، چه آن زمان که قدرت ظاهرى در دستشان بود و چه آن زمان که نبود. لذا در زمان مولا على‏ علیه السلام، عدالت و امنیت سایه گستر شده بود و همگان مطمئن بودند که مولا به احدى ظلم نمى‏کند و حتى حاضر نیست دانه‏ى کاهى را به ستم، از دهان مورچه‏ اى بستاند. جنگ‏هایى هم که اتفاق افتاد، همه به خاطر اصرار حضرت بر اجراى کامل عدالت و پرهیز از سیاست بازى و هم دست شدن با متنفّذین و بزرگان فاسد آن زمان بود.
هر کسى که خود را مؤمن و دوستدار پیامبر اکرم و اهل بیت او مى‏ داند نیز باید این گونه باشد و خانواده و اطرافیانش از او در امان باشند و از وجودش احساس امنیت کنند. فرقى نمى‏ کند که یک شخص ساده باشد یا رئیس یا فرماندار یا استاندار یا حاکم کشور؛ باید مردمى که تحت سرپرستى او قرار دارند مطمئن باشند که از هر ظلمى در امانند و حقوقشان پاس داشته مى‏شود. با وجود چنین حکّامى، جامعه، مدینه فاضله و بهشت دنیوى پروردگار خواهد شد و همان مى‏ شود که وعده‏ ى تحقق آن پس از ظهور حضرت قائم داده شده است.
امر در اینجا به دو معناست. اول: به معناى فرمانى از سوى پروردگار حکیم، همان پروردگارى که اطاعت او بر همگان واجب است. دوم: امر به معناى دستور فطرت و قلب، که در ضمیر همه‏ ى افراد بشر وجود دارد و البته ظهور آن در مؤمنین خالص، بیشتر است، همه‏ ى انسان‏هاى صادق، على الخصوص جوانانى که هنوز خود را آلوده‏ى گناهان بزرگ نکرده‏اند، در مقابل این امر تسلیمند، حتى اگر یهودى و نصرانى و بودا باشند. به همین جهت معمولاً وقتى حق را مى‏شنوند، مى ‏پذیرند و تابع آن مى‏ شوند. بنابراین «رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ» به معناى پروردگار قلب‏هاى مردمان است، به ویژه قلب مقدس معصومین و قلوب پاک اولیاى خدا و مؤمنین خالص.
مقام تسلیم‏
وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمینَ؛ «مسلم» یعنى تسلیم محض فرامین پروردگار بود. خداى تعالى اراده فرمود انسان را خلیفه خویش در زمین گرداند لذا او را صاحب اسما و صفات خویش گرداند و در وجود همه‏ى انسان‏ها، از اولین روز نطفگى، خمیرمایه ‏ى اسما و صفات خود را قرار داد.خلیفه خدا شدن منوط به بندگى کامل او است و بندگى یعنى تسلیم شدن در مقابل او. در آخرین آیه از این سوره خداوند مى‏ فرماید:«وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ.»
بندگى خدا این است که همواره به یاد داشته باشیم که او هرگز از ما غافل نیست پس هر گاه گناهى خواست از ما سر بزند یا واجبى فوت شود، باید به یاد خود آوریم که «وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ». مراقبه یعنى همین.
حضرت آیت اللَّه العظمى نجابت‏ رحمه الله از علّامه طباطبایى‏ رحمه الله پرسیدند: چه بهره ‏اى از محضر آیت اللَّه قاضى ‏رحمه الله بردید؟ گفت: من چیزى ندارم به جز یک مراقبه.
مراقبه، مکمّل بندگى است و این دو، انسان را به معناى واقعى تسلیم پروردگار مى‏کند و چون تسلیم حاصل شود، غیر خدا مندک مى ‏شود و این حقیقت در جان آدمى قرار مى ‏گیرد که:
اگر تیغ عالم بجنبد ز جاى‏
نبرّد رگى تا نخواهد خدا
به روشنى مى‏ فهمد که تمام اجزاى عالم، حتى سلول‏هاى بدنش، لشکریان خدایند و هر کجا او فرمان دهد، له یا علیه وى صف مى‏کشند. چنین کسى آیا دیگر تکبّرى در مقابل خداى تعالى خواهد داشت؟ آیا هرگز خطورى از «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى‏» در ذهنش خواهد گذشت؟
چه بسیار پادشاهان تاج دارى که آمدند و رفتند و بى آنکه از پیشینیان خود عبرت گیرند، خویش را خدا و سایه‏ ى خدا پنداشتند! فرعون سال‏ها ادعاى خدایى کرد و در آخر وقتى با سپاهیانش به نیل رسید و آب‏ها را کنار دید، با غرور وارد رود شد، اما چون مقدارى پیش رفت، ناگهان دید که آب از همه طرف به سویش هجمه کرد و تا آخرین نفر از سپاهیانش را در کام خود فرو برد و اینجا فهمید که هیچ کاره است و عمرى لاف گزاف مى ‏زد لذا در آن لحظه گفت: ایمان آوردم و ادعاى تسلیم شدن کرد؛
«قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إلهَ إلاَّ الَّذی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إسْرائیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمینَ»
«گفت: ایمان آوردم که هیچ خدایى جز همان که بنى‏ اسرائیل به او ایمان دارند، وجود ندارد و من از تسلیم شدگان هستم».
اما این ایمان و تسلیم سودى به حالش نداشت و مى‏بایست از اول مى‏ فهمید که هیچ است و سر تسلیم در مقابل حضرت ربّ العزّة فرود مى‏آورد، لذا به او گفتند:
«آْلآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدینَ»
«الآن؟! در حالى که پیش از این گردنکشى کردى و از بدکاران بودى!»
من و تو هم همین گونه ‏ایم! مگر آنکه از ناحیه ‏ى او فهمى عنایت شود تا دست از تکبر و سرکشى برداریم و در پیشگاه او تسلیم و در برابر مؤمنین، متواضع گردیم.
دار اختیار
وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ…؛ پیامبر اسلام، آیات الهی را بر مردم تلاوت مى‏ کند، هر کس آنها را بپذیرد و ایمان بیاورد، هدایت یافته و از ثمرات هدایتش بهره ‏مند مى‏شود و هر کس روى گرداند، خود به تیره بختى و سیه روزى گرفتار مى ‏شود. بناى خداوند هرگز بر این نیست که احدى را به زور و اکراه در رحمت خویش در آورد و به بهشت داخل کند؛
«أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنینَ» (یونس/۹۹)
«آیا تو مى ‏خواهى مردم را وادار کنى که ایمان آورند؟»
وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ؛ خداى تعالى صاحب همه نعمت‏ها است و اسباب راحتى دنیا و آخرت را براى ما فراهم آورده است، پس او شایسته ‏ى ستایش است.
آیات باهره‏ ى پروردگار
سَیُریکُمْ آیاتِهِ فَتَعْرِفُونَها؛ آیه ‏هاى وحدانیت او سراسر عالم وجود را فرا گرفته، اما پرده ‏هاى غفلت انسان مانع دیدن آنهاست با این حال او در مواقع خاص، به زیبایى تمام آیات خویش را نشان مى‏ دهد و انسان را متوجه آنها مى‏ کند.
از جمله آیات باهره‏ ى پروردگار، وجود مقدس حضرات معصومینند که خداى تعالى، هم در قرآن کریم آنها را با زبان کنایه و اشاره معرفى فرموده و هم با براهین محکم و فضائل بى‏ شمار، حقّانیتشان را به اثبات رسانیده است. اما چه سود که برخى عادت به ندیدن آیات الهی کرده ‏اند و چشم خود را به روى محبت‏هاى بزرگ او بسته ‏اند!
از خداى تعالى مى ‏خواهیم که به حقّ فاطمه زهرا رحمى در دل مسؤولین اندازد و اسباب آزادى سیّد بزرگوار، میرحسین موسوى و همسر ایشان و آقاى کروبى و همچنین همه زندانیان سیاسى را فراهم آورد.
به نظر ما گناهى از آنها سر نزده که مستوجب این حصر طولانى مدت باشند؛ نه توهینى به کسى کرده ‏اند و نه از مسیر صدق و صفا قدمى بیرون نهاده ‏اند و نه هرگز مرتکب عملى شده‏اند که مصداق عنوان محارب یا مفسد فى الأرض باشند.
به آقایانى هم که در شیراز هستند عرض مى‏ کنیم که این احکام تبعید و زندان که براى طلبه‏ هاى ما صادر کرده ‏اید به هیچ وجه صحیح نیست. شما خوب مى ‏دانید که چه کسانى به این مسجد حمله کردند و بنا داشتند تا بیست نفر را هم بکشند. آن شیخ آمد و گفت: ما آمده ‏ایم که بمانیم و هر کس در اینجا هست بیرون کنیم. هدف ما تنها نصیحت کردن است. ما مى‏ گوییم: بعضى از کارهاى شما خلاف شرع است. این درست نیست که طلبه ‏هاى ما را چند تا چند تا احضار کنید و از آنها تعهد بگیرید که دیگر به این مسجد نیایند و با بنده رابطه‏ اى نداشته باشند. یا دوستان ما را از مساجد و مدارس و دانشگاه‏ها اخراج کنند، آن هم به گناه اینکه به این مسجد مى‏ آیند!
حرف ما این نیست که چه کسى چه مقام و منصبى داشته باشد. ما مى‏ گوییم در هر پستى هستید به حساب قرآن و سنت عمل کنید و به مراجع متقى و عادل رجوع نمایید و از آنها مشورت بخواهید.
ما ضدّ انقلاب اسلامى نیستیم، ضدّ انقلابى هستیم که اسلامى نیست و بر اساس هواى دیگران است. بنده و دوستانمان، طرفدار جمهورى اسلامى هستیم اما جمهورى‏ که واقعاً اسلامى باشد.
به چه جهت به این مسجد حمله کردید و آمدید تا به هر قیمت شده هر چند با کشتن اصحاب مسجد، اینجا را تصرف کنید و وقتى هم که نتوانستید، رفتید و مدافعان مسجد را گرفتید و بردید و محاکمه کردید که دیگر به این مسجد نیایند و از پیش حکمشان را آماده کردید!
ما مى‏ گوییم این کارها مطابق اسلام نیست. این دوستان ما محارب نیستند، آنها دوستدار اسلام و قانون اساسى هستند، اگر کسى محارب باشد، کسانى هستند که به مسجد حمله کردند، نه کسانى که از آن دفاع کردند. در سپاه و بسیج آدم‏هاى خوب زیادند اما انگار بعضى از آنها حواسّشان نیست. امیدواریم حواسّشان جمع باشد.
طلّاب ما مشغول درس‏هاى خود هستند. این دیگر چه حرکتى است که مرتب مى ‏نشینید و مى ‏گویید: شما نباید با فلانى باشید. البته براى بنده مهم نیست که کسى اطرافم باشد یا نباشد. از برکت امام زمان‏ علیه السلام اگر همه دوستان هم بروند و به بنده ناسزا بگویند، برایم فرقى ندارد. بنده نه مریدپرست هستم، نه مقلدپرست و نه مسجدپرست. سعى ما این است که تنها خداپرست باشیم و دوستدار ائمه اطهارعلیهم السلام.
دوست داشتن غیر خدا، هر چه باشد تخیّل و واهمه است و کسى که چنین باشد، پس از مرگ خدا را ندارد و غیر خدا به کارش نمى‏ آید لذا دست خالى مى ‏ماند و به رو در آتش فرو مى‏ افتد؛ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النّارِ.
بنابراین فکر نکنید اگر ده یا بیست نفر را بردید یا مسجد را خلوت کردید براى ما اهمّیتى دارد. اگر دو نفر هم باشند ما به تکلیفى که داریم عمل مى‏کنیم. دوستان عزیز ما، هم خدا را قبول دارند و هم اهل بیت را و هم دین خدا را. سعى مى ‏کنند سخن زشت نگویند و اگر لازم باشد به درستى و از روى دلیل صحبت مى‏ کنند. هرگز با حمله ‏ى بیگانگان به کشور موافق نیستند و اگر چنین شود خوشحال نمى‏ شوند و به هیچ وجه به دشمنان وطن خود کمک نمى‏ کنند و هرگز با کسانى که وضع و حالشان مجهول است، علیه جمهورى اسلامى همدست نمى‏ شوند.
طلبه ‏هاى ما مسجد را از آنان حفظ کردند و از خود دفاع کردند. اینها متجاوز نبودند، مدافع بودند لذا نباید با آنها چنین کرد. بعضى از آنها فرزند شهیدند، بعضى جانبازند. ایا واقعاً این کارى که مى‏ کنند صحیح است؟ آیا سواى آخرت، هیچ جزایى در این دنیا وجود ندارد و همه چیز همین طور تمام مى ‏شود؟
هر طور میل شماست؛ فعلاً سوار بر مرکب هستید و ما پیاده‏ایم، هر کارى که مى‏ خواهید بکنید اما بدانید که خداى تعالى «إنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» است.