صفحات

سه‌شنبه، شهریور ۰۶، ۱۴۰۳

زادروز کوروش بزرگ؛ شهریاری که افتخار ایران‌زمین شد

 ژاله آموزگار: کوروش از هیبت یک زمامدار درآمد، اوج گرفت و به نمادی پدرانه نزد ایرانیان تبدیل شد

کوروش کبیر، فرزند نامدار ایران، از دودمان هخامنشیان که نزدیک به سه هزار سال پیش، حقوق بشر را پی‌ریزی کرد، زنان را پاس داشت، به حقوق اقلیت‌های قومی احترام گذاشت، تامین اجتماعی را سازمان‌دهی کرد، به آبادانی ملک اهتمام ورزید، صلح را جانشین انتقام کرد و آزادی اندیشه را به رسمیت شناخت، به تاریخ چهارم شهریورماه در انشان پارس دیده به جهان گشود.


او که در اشعار شاعران پارسی «داراب»، «ذوالقرنین» و «شهریار روشنایی‌ها» نامیده شده، نزد مردم ایران‌زمین یادگار بلامنازع دوران شکوه، جلال، عزت و افتخار این سرزمین است.


فرزند کمبوجیه و ماندانا هفتم آبان سال ۵۳۹ پیش از میلاد، هنگامی که برای فتح بابل وارد این شهر شد، یهودیان اسیر را آزاد و سپس منشور یا استوانه‌ حاوی اصولش مبتنی بر آزادی‌های دینی و اجتماعی را اعلام کرد؛ منشوری که حالا یک جهان از آن به عنوان نخستین سند تاریخی حقوق بشر یاد می‌کند و ایرانیان آن را مایه عزت و مباهات خود می‌دانند.


قلمرو حکمرانی کوروش کبیر ابتدا به مناطق محدودی از پارس با مرکزیت انشان محدود بود، اما فرزند کمبوجیه حوزه پادشاهی‌اش را بدون جنگ و خونریزی، تا آناتولی و بابل گسترش داد.


تصرف بابل که در آن زمان شهری با قدرت و ثروت بی‌شمار بود، رویدادی مهم محسوب می‌شد و به همین دلیل برخی مورخان تاریخ این منطقه را به قبل و بعد از ورود کوروش تقسیم کرده‌اند. ایرانیان هر سال روز ۷ آبان که سالروز ورود کوروش به بابل است را جشن می‌گیرند و نام و یاد شهریار بزرگ ایران‌زمین را پاس می‌دارند. 


آنچه پادشاه نامدار هخامنشی را نسبت به دیگر پادشاهان دوران باستان و بعد از آن ممتاز کرد، نه کشورگشایی‌های او بود و نه برج و بارویی که برای خود بنا کرد؛ کوروش متفاوت از دیگران بود چون با جنگ و خون‌ریزی مخالف و حامی حقوق بشر بود. همان‌گونه که خود نیز در این منشور به آن اشاره می‌کند: «وقتی ارتش بزرگ به صلح و آرامی وارد بابل شد، نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.»


کوروش کبیر در فرازی دیگر درباره بابل چنین می‌گوید: «فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ‌کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.»


پاسخ این سوال را که چرا ایرانیان عصر کوروش کبیر را طلایی می‌دانند و رویای بازگشت آن دوران را در سر دارند، در اسناد و منابع تاریخی می‌توان یافت. به قول محمدعلی گلاب‌زاده، عضو دانشنامه علمی فرهنگ مردم، «از پادشاهی که توانست در زمینه اداره کشور و کشورگشایی اقتدارش را به همگان ثابت کند، می‌توان به عنوان یک معلم اخلاق در تمام طول تاریخ یاد کرد».


از نظر ژاله آموزگار، پژوهشگر فرهنگ و زبان‌های باستانی، نیز «کوروش از هیبت یک زمامدار درآمد، اوج گرفت و به نمادی پدرانه نزد ایرانیان تبدیل شد». به گفته این پژوهشگر، دلیل اینکه همگان کوروش را ستوده‌اند این است که «در دورانی که خونریزی و اصرار در تحمیل باورها شیوه فاتحان بود، از خونریزی پرهیز کرد، با اسیران خوش‌رفتار بود و باورهایش را به محکومان تحمیل نکرد».


حالا نزدیک به سه هزار سال از عصر طلایی ایران باستان در دوران زمامداری کوروش کبیر گذشته است، زنان در ایران با تبعیض و نابرابری بسیار مواجه‌اند، پیروان ادیان و مذاهب انواع آزارها و سرکوب‌های حکومتی را متحمل می‌شوند، اقوام از منابع و مناصب ملی و کشوری سهمی ندارند و در حالی‌ که حاکم فعلی بقایش را در جنگ و آتش‌افروزی می‌بیند، ایرانیان بازگشت دوران شکوه و جلال ایران زمین و شاید تولد کوروشی دیگر را انتظار می‌کشند.


برخی نیز ترک این خاک را تنها راه رهایی از بن‌بست جمهوری اسلامی می‌دانند اما به این نکته واقف‌اند که تنها امکان سفر بدون ویزا به ۴۴ کشور جهان را دارند که البته هیچ‌کدام این کشورها انتخابی ایده‌آل برای مهاجرت نیستند و این برای مردمی که کوروش کبیر را در پیشانی تاریخشان دارند، سخت و گران است که اعتبار ورود به کشورهای آزاد دنیا را نداشته باشند. سخت‌تر آنکه، حاکمان فعلی جمهوری اسلامی با هویت ملی ایرانیان که نام کوروش بر تارک آن می‌درخشد، ستیز دارند.


روح‌الله خمینی اندکی پس از استقرار جمهوری اسلامی، علیه ملی‌گرایی شمشیر از رو بست و آن را «اساس بدبختی» مسلمانان خواند. پس از او هم علی خامنه‌ای هم ادعا کرد که افتخار به کوروش کبیر و هخامنشیان «توهم» است.


چنین تفکراتی از طریق کتاب‌های درسی مدارس به کودکان تزریق شد و رسانه‌های حکومتی نیز هرازگاه در همسویی با ایدئولوژی حاکم، به تاریخ ایران و کوروش کبیر تاختند. نمونه‌اش مطلبی است که چند سال پیش تحت عنوان «کوروش؛ اسطوره باستانی یا جنایتکار جنگی؟!» در سایت مشرق، وابسته به سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، منتشر شد.


در همه این سال‌ها وزارتخانه‌های میراث فرهنگی و ارشاد نیز بیکار نماندند و تمام تلاششان را برای از بین بردن یادگارهای دوران کوروش به کار بستند. عزت‌الله ضرغامی، وزیر سابق میراث فرهنگی، زمستان گذشته ادعا کرد آرامگاه کوروش اهالی منطقه را «بیچاره» و «گرفتار» کرده است و آن‌ها نمی‌توانند آنجا ساختمان بسازند و دکل بزنند.


در همان زمان، پایگاه خبری امتداد با انتقاد از سخنان وزیر میراث فرهنگی نوشت: «در حالی که در سراسر دنیا، برای رسیدگی به آثار تاریخی و جذب توریست به منظور شناساندن پیشینه خود به جهانیان، میلیاردها دلار هزینه می کنند، حریم میراثی جهانی چون پاسارگاد یک روز مقصد کارخانه ترشی‌سازی و رب گوجه فرنگی می‌شود و روز دیگر، گاوداری و پاسگاه. در دولت سیزدهم نیز وزیر میراث فرهنگی و گردشگری به جای دغدغه توریستی، برای کشاورزی نسخه تجویز کرده و گفته که مردم پاسارگاد به‌دلیل مقبره کوروش نمی‌توانند کشاورزی کنند و باید قوانین حریم‌ها انقباض پیدا کند.»


سال‌ها بی‌اعتنایی به هشدار کارشناسان درباره ضرورت مرمت آرامگاه کوروش، تخصیص ندادن اعتبار کافی برای نگهداری از این یادگار تاریخی و بستن درهای پاسارگاد در مناسبت‌های ملی به منظور ممانعت از حضور علاقه‌مندان تنها برخی اقدام‌های جمهوری اسلامی در منازعه با تاریخ ایران باستان است. اما ایرانیان به این نکته واقف‌اند همانگونه که این سرزمین پس از کوروش بزرگ رویدادهای زیادی را پشت سر گذاشته، آبستن حوادث بسیاری است و چه بسا بازگشت دوران عزت و افتخار ایرانیان چندان هم دور و دیر نباشد.

سایه رحیمی / ایندیپندنت فارسی