صفحات

شنبه، مهر ۲۱، ۱۴۰۳

به بهانه 85‌مین زادروز برجسته‌ترین ادیبِ زندۀ ایرانی

 در احترام به فضیلت/ استثنایی به نام شفیعی کدکنی/ افشاگری بزرگ در 22 سالگی

در احترام به فضیلت/ استثنایی به نام شفیعی کدکنی/ افشاگری بزرگ در 22 سالگی

وقتی خانلری از فروزان‌فر می‌خواهد شفیعی کدکنی را با سمت استادیاری دانشگاه تهران استخدام کند در پاسخ می نویسد: استخدام او «احترامی است به فضیلت»

 عصر ایران؛ علیرضا جلیلیان-"'یه استثاست شفیعی [کدکنی] که احتمالا شانس تکرار برای دیگران نداره، مگر اینکه در آینده اتفاقات عجیب و غریبی بیفته"...



    سخن هوشنگ ابتهاج  نه از سر اغراق است و نه از سر تعارف، کارنامۀ پربار و رشک‌برانگیز «م . سرشک»، گواهی است روشن برای درستیِ سخن استاد سایه. 

   استثنا بودن دکتر شفیعی کدکنی، از همان زمانی آشکار شد که وقتی در دهۀ 30 «کاظم غواص» توانسته بود غزلیات «حزین لاهیجی» را به نام خود بزند و نیما و شهریار را به دیدار خود بکشاند و شهره ی شهر شود.

    شفیعی کدکنیِ 22 ساله اما در گوشۀ کتابخانۀ آستان رضوی، نسخه‌ای از دیوان حزین را می‌خواند: «در آغاز مثل این بود که خواب می‌بینم یا در عالم خیال و توهّم سِیر می‌کنم. اما چندی نگذشت که به خود آمدم و دیدم، خیر، نه خواب است نه خیال، تمام غزل‌های برجسته‌ای که به نام این "شاعربزرگ معاصر" بنده و همه شعردوستانِ عصر، در دفترها و حافظه‌های خود ثبت کرده‌ایم، بدون کوچک‌ترین تغییری، در دیوان حزین موجود است!». 

   شفیعی کدکنی مقاله‌ای در افشای شاعر دروغین می‌نویسد و وی را مجبور به این اعتراف می‌کند:

   «من خواب‌نما شدم. حزین در خواب مرا مخاطب قرار داد و گفت: من شاعر بزرگی هستم و سخت در گم‌نامی مانده‌ام. تو که مردی محترم و موقر و از ارباب طریقت و سلوکی، این غزلها را به نام خود منتشر کن، وقتی به کمال شهرت رسید و همگان آن شعرها را بر سرِ زبان‌ها خواندند و شنیدند، آنگاه در یک اعتراف‌نامه، یادآورشو که این شعرها از حزین است. اما قبل از این که من آن اعتراف‌نامه را منتشر کنم این شاعر جوان خراسانی کار را انجام داده و مرا از نشر آن اعتراف‌نامه بی نیاز کرده است». 

  شاعر جوان خراسانی، بی آنکه دبستان و دبیرستان برود، رتبۀ یک کنکور می شود و از دانشگاه فردوسی مشهد کارشناسی رشتۀ زبان و ادبیات پارسی می گیرد و دورۀ دکترای خود را نیز در دانشگاه تهران می‌گذراند. او آن اندازه تحسین استادان خود را بر می‌انگیزد که وقتی دکتر خانلری در نامه‌ای به استاد بدیع الزمان فروزان‌فر، از او می‌خواهد شفیعی کدکنی را با سمت استادیاری در دانشگاه تهران استخدام کند، استاد فروزان‌فر در پاسخ می‌نویسد: استخدام دکتر شفیعی کدکنی به این سمت «احترامی است به فضیلت». 

  زبان شعر در نثر صوفیه، باچراغ و آینه، رستاخیز کلمات، صورخیال در شعرفارسی، موسیقی شعر، و دفتر روشنایی تنها نمونه‌هایی از آثار پر شمار و عالمانۀ این شاعر گران‌قدر و پژوهش‌گر برجسته است. 

  شفیعی کدکنی که درس آموختۀ نسل طلایی ادبا و متفکران سدۀ اخیر است در عمر پربرکت خود، بسیاری از زوایای تاریک و تنها ماندۀ ادبیات هزار و چند سالۀ پارسی را روشن کرده، و گرد از روی بسیاری متون کلاسیک زدوده است. 

  شناخت عمیق از ادبیات کلاسیک ایران، این توانایی را به ایشان داده است که دست به تصحیح آثار بزرگی چون «اسرار التوحید» و «منطق‌الطیر» بزنند و شرح‌هایی فصیح بر اشعار مولانا و سنایی و انوری و حافظ و بیدل بنویسند. 

  هیچ اثری از دکتر شفیعی را نمی‌توان نشان داد که دربرگیرندۀ کشفی تازه یا نکته‌ای بدیع نباشد. چنان که در کتاب «مفلس کیمیافروش» که نقد و تحلیلی است از شعر انوری، بحثی از «رابطۀ زبان و استبداد» پیش کشیده شده، که از هرحیث نو و قابل توجه‌اند. 

  جدیت و پی‌گیری ایشان در کارهای تحقیقی زبان‌زد خاص و عام است. گواهی بخواهید اینک گواه: 

  «از 1344 که استادم شادروان بدیع‌الزمان فروزان‌فر مرا بدین کار واداشت [تصحیح کتاب اسرارالتوحید] تا هم اکنون که آخرین مراحل چاپ این اوراق است( 1364) حدود بیست سال یکی از مشغله های ذهنی من ابوسعید و اسرارالتوحید بوده است». 

  شناخت ادبی استاد کدکنی البته تنها به ادبیات کلاسیک محدود نمی‌شود، نتیجۀ درک درست و همه جانبۀ ایشان از ادبیات معاصر، تالیف کتاب سترگی چون «با چراغ و آینه» است که در 747 صفحه به ریشه‌های تاثیر پذیری ادبیات معاصر از ادبیات مدرن غرب پرداخته است. کتابی سرشار از اطلاعات تاریخی و نکته های ناگفتۀ بسیار. از دیگر کتاب‌های ایشان در زمینۀ   ادبیات معاصر، کتاب کم‌حجم اما پرمایۀ «ادوار شعر فارسی» است، که به تحولات شعر نو وکارنامۀ شاعران معاصر می‌پردازد، کتابی که البته بزرگ‌ترین ایراد آن، کم‌مهری نسبت به یک شاعر بزرگ است.

    در کنار شفیعی پژوهش‌گر باید از شفیعی شاعر نیز یاد کرد که قامت بلند او در شعر معاصر، از دیدۀ هیچ کسی پنهان نمانده است.  به تعبیر کیارستمی«آقای دکتر شفیعی کدکنی را ما بیشتر به عنوان شعرشناس می شناسیم، ولی وقتی که شعرهایش را دوباره می‌خوانیم، می بینیم که مقامش در حد شاعر، بسیار بسیار بالاست». 

  حضور پررنگ شعرهایی چون سفر به خیر، دیباچه، سوک‌نامه، آن عاشقان شرزه، نکوهش، و باغ انار در حافظۀ مخاطبان شعر، نشانۀ مقبولیت و محبوبیت فراوان شفیعی شاعر در  میان مردم است، و چنان که خود استاد گفته‌اند: «شعر خوب شعری است که دست‌کم بخش هایی از آن در حافظۀ خوانندگان جدی شعر نفوذ کند»، شعرهای بسیاری از ایشان در حافظه‌ها نفوذ کرده است. 

  از دفترهای شعر استاد شفیعی کدکنی، مرثیه‌های سرو کاشمر، درکوچه باغ نشابور، بوی جوی مولیان، خطی ز دلتنگی، از زبان برگ، و زمزمه‌ها را می‌توان نام برد. 

   در کنار عاشقانه‌سرایی‌ها، بعد عمیق تری از شعر دکتر شفیعی، شعرهای اجتماعی ایشان است که با زبانی نمادین، وقایع تاریخی - سیاسی مهمی را در خود بازتاب داده است. چنان که در سال‌های پیش از انقلاب در اشاره و اعتراض به فضای سیاسی، چنین سروده‌اند:

   بیم جان را کس نیارد لب گشود از ما/تامبادا از نهفت سایه گاه خیل جادویان/ باز چونان سالهای پارو پیرارین/ گردبادی/ زرد گون یا تیره گون/ خیزد براین صحرا

    اگرچه مضامین شعری استاد بعد از انقلاب تا حدودی تغییر کرد و به سمت و سوی مضامینی بیشتر فلسفی و فرهنگی رفت، اما هنوز نیز حساسیت های ایشان به وقایع پیرامون کم نشده است:

    عاقبت آن سرو/ سبزاسبز/ خواهد گشت و/ بالابال/ عاقبت آن صبح خواهد رست/ نز میان باور فرتوت ما/ اما از میان دفتر نقاشی اطفال ...

                                                                                                                                                                            تولدت مبارک استاد