به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۹۱

متن سخنرانی جهانگیر گلزار در هامبورگ (اول سپتامبر ۲۰۱۲)

نهضت ملی ایران بمثابه دنباله جنبشهای ایرانی
 از روزگار اساطیری تا امروز

هر حرکت اجتماعی در وطن است که انجام می گیرد . از این بابت بدست دادن تعریف ازوطن ضرور است . وطن، جائى است كه در آن، زمان و مكان انسان بى نهايت مى‏شود. زمان از اینرو بى نهايت مى‏شود چرا که هر نسل مى‏داند حاصل كارش را نسلهاى بعدى بكار مى‏برند و بر آن مى‏افزايند از اینرو وجود وی در نسلهای آینده ادمه می یابد.
  پس كار هر کس هرگز از ميان نمى‏رود و رشد در مسیری خواهد بود که پایانی ندارد .

وطن ما و ما ایرانیان در طول تاریخ تجربه های مختلفی را در مقابل استبداد انجام داده ایم . و امروز تجربه های گذشته بگونه ای باز تجدید می گردد . استبداد در اشکال مختلف در ایران حاکم گردیده است و ایستادگی مردم در مقابل استبداد رمز ماندگاری ما ایرانیان بوده و هست .

به روایت شاهنامه، جنبش کاوه برضد ضحاک، ممکن گردید ، زیرا ایرانیان ارزشهایی را در سرزمین ایران خواهان بوده اند و بدان تکیه داشته اند که هنوز هم این ارزشها در اخلاق و فرهنگ ایرانیان جای دارند . از آن جمله ارزشها ، ارزشهای زیر را جهت روشن شدن بیشتر شرح می دهم .

ارزشهای فرهنگ و اخلاق ایرانی

1 - ضحاک بیگانه ای ستمگستر بود. با سلطه اش بر ایران، ایرانیان دیگر آن استقلال و آزادی، دوران جمشید، پیش از، از خود بیگانه شدن جمشید را نداشتند. ایرانیان هویت خود را از دست داده بودند و پاسخ روشنی به این سوال که دارای چه هویتی هستند ، نمی توانستند بدهند .

ایستادن کاوه در مقابل ضحاک در واقع امر ، جنبش برای بازیافت هویت در استقلال و آزادی بود. پس هدف همه ایرانیانی شرکت کننده در این جنبش ایستادگی در مقابل ضحاک برای بازیافت هویت با همه ویژگی های ایرانیت بود.

2 - ستمگستری ضحاک حد نمی شناخت . اما از ویژه گیهای ایرانیان عدالت خواهی است . کاوه زبان ایرانیان شد و اعتراض مردم به ستمگستری را به مستبد زمان یعنی ضحاک بازگو کرد . و مردم خواهان دولتی دادگستر شدند .

3 – در مقابله با استبداد ضحاک ایرانیان از آغاز می دانستند که ویژگی های زندگی در استقلال و آزادی و بر میزان عدالت، در اندیشه راهنما اظهار می شود. همین امر باعث شد که در پی تشخیص جانشینی و بدیلی برای ضحاک باشند .فریدون بدیل مردم گردید و بازگو کننده خواست مردم شد . او نشان داد که پندار و گفتار و کردارش بروفق اندیشه راهنمائی است که به زندگی مردم بهبود می بخشد وبازیافت ارزشهای زندگی دوران جمشیدی را (که در آن نه پیری بود و نه مرگ، نه بیماری بود و نه فقر،و فقط شادی و شادکامی و سیری بود ) میسر می گرداند.

4 - با از میان رفتن ضحاک، ایرانیان کشاورزی و صنعت را آموختند. در دوران جمشیدی نیز رشد جزو زندگی روزانه مردم شده بود و آنها در ساخت صنعت و هنر فعال شده بودند . پس رشد از ارزشهائی بود که ایرانیان بخاطر بدست آوردن آن با برداشتن مانعی که ضحاک بود ، جنبش همگانی کردند.

5 – اندیشه راهنمای بیانگر استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی و تعریف کننده ارزشهای اخلاقی، در همه جنبشهای ایرانی، اصل راهنما بوده است.

در دورانی که روزانه مغز دو جوان را به مارهای بر دوش ضحاک می خوراندند ، ایرانیان به سرنوشت خویش بی تفاوت شده بودند . جنبش همگانی گویای حساس شدن مردم و وجدان جمعی و اخلاقی آنها نسبت به سرنوشت و کمیت و کیفیت زندگی خود بود و مردم جویای راه حل گردیدند . راه حلی که پاسخی باشد برای مشکلات جامعه .

در سه جنبش ایرانیان در قرن بیستم، باردیگر، ارزشهای بالا، هدفهای این جنبشها شدند.

ولی متاسفانه کمبودهای موجود در آن جنبشها را روشن نکردند و سعی نکردند تجربه را کامل کنند . در صورتی که تجربه را کامل می کردند و ارزشها را به عمل در می آوردند تحول بسوی مردم سالاری را برگشت ناپذیر می گرداندند .

نباید از یاد ببریم که ویژه گیهای ایرانیت ملات تداوم تاریخ ایران بوده است . کسانی که معتمد مردم بوده اند و توانسته اند از خود شخصیتی نشان بدهند که بیانگر خواست مردم بشوند ، از این ویژگیها برخوردار بوده اند . و در ضمن جامعه زندگی با این ویژه گیها را ارزش تداوم بخش به حیات ملی خود دانسته است . لازم می دانم بخشی از این ویژگیها را شماره کنم .

ویژه گیهای ایرانیت:

1 - دوستی روش زندگی است و از دشمنی بایستی پرهیز نمود . یا به زبانی دیگر ، مردم دوستی و تحقیر نکردن مردم .

2 – مستقل و آزاد زیستن . بدین معنی که نبایستی وطن را در جایگاه مسلط بر دیگر کشورها قرار داد و نه چنان درضعف مدیریتی قرار گرفت که زیر سلطه شد . درواقع نه باید سلطه جست نه زیر سلطه رفت وبایستی مردم در وطنی زندگی کنند که از حق صلح برخوردار باشند .

3 – ایرانیها با تقدم بازی سازگارنیستند و با هر تقدمی بر حاکمیت ملی ، چه تقدم شاه باشد ،چه شیخ ،چه نژاد و چه طایفه وحزب و ... یگانگی نمی جویند . اخلاق نه زیر سلطه بودن و نه سلطه طلب بودن .

4 –عهد شناسی: در طول تاریخ ایران عهد با استقلال و ﺁزادی، رشد پیوسته ای را بر میزان عدالت اجتماعی ممکن در وطن ما می گردانیده است . عهد بستن هرکس با سلطه طلبان و انیرانی و قدرت مداری وایرانی را ناچیز دانستن وی را در چشم مردم ایران خار می کند .

5 - زیست در روشنانی یا شفاف گردانی پندار و گفتار و كردار ویژگی ایرانیت است.

6- رشد انسان و عمران طبيعت كه محيط زيست ایرانیان است ، همسو و در یک ردیف می باشد .

7 –امنیت از استقلال و آزادی و حقوقمندی در ایرانیان جدانشدنی است .

تجربه دوران پهلوی و دوران ولایت فقیه جای شکی نمی گذارد که زندگی در تعادل قوا از راه مسابقه تسلیحاتی و صلح مسلح و جنگ ، در کشورما استبداد ویرانگر را بر پا نگاه می دارد . استبدادی که کشور را در آتش فقر و خشونت می سوزاند .

8 –مخالفت با مصلحت سنجی های ضد حقوق ملی . ایرانیان متوجه شده اند که مصالح یک فرد و یک گروه و یک قوم و یک ملت ، ضد حقوق آنها می باشد . این قدرت است که حق را با زبان مصلحت بی حقوق می کند . هر مصلحتی که بیگانه با حقوق مردم باشد ، استبداد را بر مردم حاکم خواهد نمود .

9 – استقلال دین از دولت:قبل از اسلام اردشیر موسس سلسله ساسانی در وصیت نامه اش به فرزندش خطاب نمود :

«فرزند من بداند، كه دين و دولت پادشاهى دو خواهرند كه يكى بدون ديگرى نمى‏تواند بزيد. زيرا دين پايه دولت پادشاهى و اين دولت حافظ دين است» (ص ج سوم اوستا ).

با وجود چنین تجربه ای ، باز در دوران صفوی همان تجربه دوران ساسانی تکرار گردید . و اینبار در دوران ما این سومین بار است که استبداد دینی بر کشور حاکم می گردد .

10 – قبول اختلاف در باورها:ویژه گی ایرانیان مشترکات باورهای سازگار با ایرانیت می باشند .

ارزشهاى سازگار با ایرانیت، ارزشهایی هستند که همه زمانى و همه مكانى و همگانى هستند. قبول "انسانها از يك گوهرند"، پذيرفتن توحيد و عمل كردن بر اين اصل است. پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک، ویژگی اخلاق ایرانی و هویت او است.

11 – عدالت در جامعه ما ارزش اخلاقی است. البته در ابعاد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، نیز میزان مردم است. از این بابت است که ویژگی جنبش های همگانی ایرانیان، پیش و پس از اسلام، عدالتخواهی بوده اند.

12 – قدرت و قدرتمدار بیگانه است، (ضحاک نماد قدرت، بنا بر این، بیگانه است). در تاریخ ایران جدایی بین دولت مستبد و مردم همیشه وجود داشته است .

اگر به تاریخ معاصر بر اساس اصولی که ذکر شد بدقت نظر بیندازیم خواهیم یافت که ،

تا پایان دوره قاجار، دولتها سیاست موازنه مثبت را اتخاذ می کردند .یعنی چنانچه امتیازی به انگلستان داده می شد در مقابل امتیازی هم به دولت شوروی داده می شد، تا در واقع موازنه مثبتی بین آنها برقرار شود! از کودتای رضا خان به بعد، موازنه مثبت یک طرفه بقصد در حصار قرار دادن رﮊیم جدید روسیه، برقرار شد. بدینسان، ایران هم در ظاهر وهمدر باطن دارای استقلال نبود.

اما دکتر محمد مصدق با اتخاذ سیاست موازنه منفی در راستای قطع امتیاز دهی به دول خارجی و به نفع استقلال ایران عمل کرد. قانون 11 آذر 1323 ضمن نفی واگذاری امتیاز به شوروی عملا امتیاز نفت انگلیسیها را نیز زیر سوال برد و بدینسان زمینه ملی شدن صنعت نفت فراهم آمد.

مصدق،در مقام معمار ایرانی آزاد و مستقل وآباد، دریافته بود که بعد از ملی شدن صنعت نفت بایستی در تغییر ساخت زیر سلطه دولت و نیز سیاست اقتصادی دولت شتاب بخرج دهد وگرنه قانون ملی شدن صنعت نفت جز کلماتی بر صفحه کاغذ بیش نخواهند بود . وی بخوبی می دانست وابستگی دولت در بودجه خود به اقتصاد مسلط و وابستگی جامعه در اقتصاد خود به بودجه دولت، سبب دیرپائی استبداد وابسته می شود.از اینرو در 27 ماه طول حکومتش تمامی کوشش خود را صرف این امر اساسی کرد که اقتصاد مصرف محور ایران را به اقتصادی تولید محور بدل کند و در آمدهای بودجه را به جای برداشت از چاههای نفت که در واقع باعث انقطاع رابطه نیاز دولت به ملت می گردد ،با مالیات به مثابه برداشت از تولید ملت جایگزین کند.

از همين رو دولت وی ، اخذ ماليات از توليد كالاهای مختلف داخلی ، كاهش هزينه های ارزی سفرهای خارجی ، فروش اوراق قرضه ملی و کاستن از واردات کالا و تشویق صادرات كالا را در دستور كار خود قرار داد و تلاش كرد تا بودجه ای متوازن و بدون كسری ببندد. اصولا در سیاست موازنه منفی، دکتر مصدق به نفت به مثابه سرمايه ملي و نه منبع در آمد دولت می نگریست.

او به رشد اقتصادی و اخلاقی یکسان می نگریست . بزرگمهر وکیل مصدق در کتاب خاطراتش می نویسد ،نقل به مضمون ( مصدق مرا مامور غلات آذربایجان نمود . از ایشان سوال کردم که چه اوامری دارید . او گفت سیلو ها را پر کنید و مازادش را صادر کنید و جلوی دزدیها را هم بگیرید) .

اخلاق شاخص مصدق به عنوان سخنگو و مدافع حقوق مردم بر کسی پوشیده نیست . ایستادگی او در مقابل وطن فروشان و باج دهندگان به روس و آمریکا از او هنرمندی را ساخت که تاریخ ایران او را همیشه الگوی استقلال طلبی خود خواهد شناخت .

حرکت مردم ایران در سال 57 که به انقلاب ایران ختم شد ادامه همان روش و منش مصدقیها بود .در پندار و گفتار شخصیتهای سیاسی از مشروطه تا به امروز اگر دقت کنیم یک پیوستگی وجود دارد و آن اخلاق مصدق است . در دل که بنگریم متوجه می شویم که این اخلاق با همه ایرانیان خواهان استقلال و آزادی و رشد همخوانی دارد و از طرف دیگر وطن فروشان جایی در دل ، حتی در ذهن آدمی به خود پیدا نمی کنند . در انقلاب 57 شعارهای مردم که استقلال و آزادی و عدالت خواهی بود و آمدن در صحنه و شرکت مداوم مردم ایران در حرکت بخاطر تغییر در جهت رشد و تحول از درسهای مقاومت نهضت ملی بود .

در کتاب مصدق به روایت اسناد ،آقای بنی صدر در باره مصدق چنین می نویسد :

" نقاط قوت و ضعف جنبشهای ایران را باید نقد کرد و کوشش تاریخی برای برقرار کردن استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی را باید به نتیجه رساند . عیب عمومی ما ایرانیان آن است که تجربه را در نیمه رها می کنیم . باید کوشید و این عیب را از میان برد . از تجربه مقاومتها و ایستادگیها و حتی از وطن فروشیها باید درس گرفت تا استبداد از ایران برود و ایران از دست سلطه رها شود و ایران وطن ایرانیانی بگردد که می خواهند سربلند و آزاد زندگی کنند .

کودتا بر علیه دولت مصدق بهترین دلیل بر این که کمبود امکانهای مالی حکومت مصدق را از پا در نیاورد. کودتا شد برای این که مصدق موفق شد امکانها را ایجاد کند . از درسهای سخت گران قدر نهضت ملی ایران یکی اینست که فقدان امکانها مجوز تن دادن به سلطه بیگانه نیست . زیرا رشد از راه ایجاد امکانها میسر می شود ."

"اما کودتای 28 مرداد می گوید امکانهای سیاسی در اختیار نبودند . سندها نیز زمان به زمان از این امکانها کاسته می شدند . در حقیقت، نه تنها قدرت طلبان وابسته به بیگانه خویشتن را از خفت بیگانه گرائی نمی ﺁسودند و به نهضت ملی نمی پیوستند ، بلکه از رهبری نهضت ملی ایران بود که کسانی جدا می شدند و به بیگانه گرایان ملحق می شدند . به قول مصدق، ﺁن دسته از همکاران و همقدمان او که بخاطر قدرت طلبی در نهضت ملی ایران شرکت کرده بودند، در بیگانه گرائی و دشمنی با حکومت نهضت ملی پیشتاز نیز می شدند . "

قبل از جنبش نهضت ملی کردن صنعت نفت ، جنبشهای دیگری همچون جنبش تحریم تنباکو و انقلاب مشروطیت رخ داده اند . البته این اولین بار بود که مردم در ابعاد وسیع در جنبش از خود نقش نشان می دادند . مصدق توانست که مردم را در صحنه مبارزه علیه استبداد نگاه دارد . و با ایستادگی مردم در صحنه ، آزادیخواهان توانستند دولتی را که در وابستگی به قدرت خارجی ساخته شده بود ، تحت مهار آزادیخواهان قرار دهند .

در انقلاب 57 زمانی که گروگانگیری انجام شد ، پای سیاست آمریکا در ایران باز شد و نقش یافت . بگونه ای که آقای خمینی سر مست از یک دست شدن استبداد خویش به پشتیبانی آمریکا گفت:" اگر 35 میلیون بگویند بله من می گویم نه "و با کودتا علیه اولین منتخب مردم که همان ارزشهای ایرانیت را جهت برقراری آزادیها و استقلال دنبال می کرد ، زمینه های استقلال کشور را از بین برد

آقای خمینی و مافیای قدرت در ایران استقلال و آزادی کشور را فدای قدرت خودکامه خود نمودند . استبداد ولایت فقیه که امروز با کمک مافیاهای مالی نظامی هست و نیست مردم را به تاراج می برند نه بر اساس اخلاق موازنه منفی عمل می کنند و نه بویی از صفات ایرانیت برده اند . زدوبند با خارجی و به آمریکا و کشورهای مسلط نقش اول را دادن و شهروندان را بی حقوق و گوسفند فرض کردن شکاف عمیقی بین ایرانیان و این نظام بوجود آورده است .

راه حل در چیست ؟

راه حل ایستادگی در مقابل مستبدان داخلی جهت برقراری آزادیها است .راه حل ایستادگی در مقابل وطن فروشانی است که هر توجیهی را مجوز سرسپردگی خود به خارجی می دانند . چلپی و کارزای شدن را به قیمت از دست دادن بخشی از وطن و یا به حراج دادن منابع کشور مشروع می دانند .

درس بزرگ دیگری که باید از تجربه آموخت این است که با آنها که در تجربه، از خود گذشته ای پاک نشان داده اند باید وارد تجربه جدید شد .

بایستی از تجربه های پیشین در جنبشها درس گرفت:

تجربه حد اقل دو جنبش اخیر به ما می آموزد که قبل از تحول است که بایستی مدافعین حقوق انسان طرح تحول جامعه را بر میزان عدالت و بر اساس برقرار کردن زمینه های برخورداری حقوق شهروندان ارائه بدهند . تحول در ایران نشان داده است که باید در صحنه مبارزه در میان مردم بود و تنها از راه مردم تحول را ممکن گرداند . در غیر این صورت استبداد بازگشتنی خواهد بود .

امروز استبداد ضحاکی را باز شاهد هستیم که مغز فرزندان وطن را به مافیای حاکم در استبداد فقیه می خوراند . انحطاط در استبداد فقیه ، از جنس و خمیر مایه همان انحطاط دوران ضحاک است . گویی فردوسی در شاهنامه امروز ایران را ترسیم نموده است .

تاریخ ایران سه بار استبداد مذهبی را تجربه کرده است . یک بار قبل از اسلام و دو بار بعد از اسلام . اینبار ما شاهد زنده این استبداد هستیم . در فردای ایران در آزادی جای بنیاد دینی ازبنیاد دولت بایستی جدا باشد . قانون اساسی باید مدافع حقوق همگان باشد . یعنی بر اساس دفاع از حقوق شهروندان نوشته گردد و به اجرا در آید .

محل جنبش در ایران است و خارج از نظام حاکم . این تجربه در نهضت ملی شدن نفت و در دوران مرجع انقلاب ایران ، دورانهای موفقی را به ما نشان می دهد

به امید اینکه نسل ما و سل جوان کشور با درس گرفتن ازگذشته درسهای پیروزی را از جنبش های قبلی برای موفقیت جنبش مردمسالاری مردم ایران بکار برد.

سخنرانی به دعوت هواداران نهضت ملی ایران
به مناسبت 130 سالروز تولد محمد مصدق در شهر هامبورگ آلمان