اسرائیل – با حمله به رهبری حماس در دوحه، نخستوزیر بنیامین نتانیاهو یک تابوی دیگر را میشکند و آشکار میسازد: او دیگر روی مذاکره حساب نمیکند.
رهبران حماس در قطر خود را امن احساس میکردند. آنان سالها در هتلها و ویلاهای نهچندان محافظتشدهٔ دوحه اقامت داشتند و بیهراس در شهر رفتوآمد میکردند، با این آگاهی که یک حملهٔ اسرائیلی در میانهٔ قطر شکستن یک تابو خواهد بود. عصر سهشنبه، گفته شد که حلقهٔ رهبری این گروه در ساختمانی در یک منطقهٔ مسکونی دوحه گرد آمده بودند تا دربارهٔ یک پیشنهاد تازهٔ آمریکا برای معاملهٔ گروگانها و آتشبس در غزه رایزنی کنند. در میان آنان، بنا به گزارشها، خلیل الحیه – مهمترین نمایندهٔ کنونی حماس که به عنوان رئیس شاخهٔ خارجی و مسئول هیئت مذاکرهکننده شناخته میشود – نیز حضور داشته است.
این نشست ظاهراً همان لحظهای بود که اسرائیل انتظارش را میکشید. و چنانکه برخی گمانهزنی میکنند: شاید حتی دولت اسرائیل این گردهمایی را با طرح تازهٔ پیشنهادی خود عمداً برانگیخته باشد. در هر صورت، اندکی بعد جنگندههای اسرائیلی بنا بر گزارشها موشکهایی را به سوی ساختمان شلیک کردند. دود و غبار عظیمی بر فراز دوحه برخاست – تصویری که معمولاً از غزه سراغ داریم.
ارتش اسرائیل بلافاصله مسئولیت این «حملهٔ دقیق» را بر عهده گرفت. حتی نامی هم برای عملیات اعلام شد: «Summit of Fire» – که میتوان آن را «عملیات قلهٔ آتش» ترجمه کرد. به گفتهٔ گزارشگران نظامی اسرائیلی، این حمله ماهها آمادهسازی شده بود. در خود اسرائیل، بسیاری آن را بهمثابهٔ انتقام عادلانه از مسئولان حملهٔ تروریستی حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ جشن گرفتند.
با این همه، اینکه عملیات واقعاً برای اسرائیل موفقیتآمیز بوده یا نه، تا شامگاه چهارشنبه (هنگام بستهشدن صفحات روزنامه) روشن نبود. حماس در بیانیهای تکذیب کرد که رهبرانش کشته شدهاند و گفت شش کشتهشدهٔ حمله شامل نیروهای امنیتی، یک مشاور و پسر خلیل الحیه بودهاند. اگر این درست باشد، اسرائیل در موقعیتی تحقیرآمیز قرار خواهد گرفت. اما مستقل از اینکه چه کسانی کشته شدند، حملهٔ اسرائیل در قطر پیامدهای گستردهای دارد: مناسبات اسرائیل و آمریکا با کشورهای خلیج را متزلزل میکند، نقش قطر را به عنوان میانجی آسیب میزند و چشمانداز پایان جنگ غزه را دورتر میسازد.
چهار نتیجه را میتوان هماکنون برداشت کرد:
نتیجهٔ نخست: دولت اسرائیل در کارزارش علیه حماس از هیچ چیز بازنمیایستد؛ نه در برابر کشورهایی که با آنها روابط دوستانه دارد، و نه در برابر حقوق بینالملل. تا اینجا، اسرائیل عمدتاً رهبران حماس را در نوار غزه هدف قرار داده بود – جایی که دیگر هیچیک از مسئولان اصلی طراحی حملهٔ ۷ اکتبر ۲۰۲۳ زنده نیستند. همچنین ارتش اسرائیل از آن تاریخ بارها اهداف حماس یا حامیان آن از حزبالله لبنان و سپاه پاسداران ایران را در کرانهٔ باختری، لبنان، سوریه، یمن و ایران مورد حمله قرار داده است. در یمن، بمباران اسرائیل چند روز پیش نیمی از دولت حوثیها را نابود کرد؛ شورشیان شیعهٔ مورد حمایت ایران که بارها به سوی اسرائیل موشک پرتاب کردهاند. بیش از یک سال پیش، یک یگان اسرائیلی اسماعیل هنیه، رهبر حماس، را در تهران ترور کرد. اکنون قطر – متحد آمریکا و تا همین دیروز صحنهٔ مذاکرات برای تبادل گروگانها و آتشبس در غزه – نیز به میدان نبرد گستردهتر اسرائیل پیوسته است.
رهبری حماس در سال ۲۰۱۲ از دمشق به دوحه منتقل شد؛ گفته میشود که ایالات متحده و اسرائیل از این انتقال حمایت کردند، به این امید که بتوانند این گروه را در آنجا زیر نظر داشته باشند. از آن زمان، نفوذ قطر بر حماس افزایش یافت و به همان نسبت نقش این امارت در مناقشهٔ خاورمیانه پررنگتر شد. قطر به بزرگترین حامی مالی حماس بدل گردید؛ صحبت از حدود دو میلیارد دلار است که از سال ۲۰۱۲ به حماس پرداخت شده، رسماً برای پروژههای عمرانی، بیمارستانها و پرداخت حقوق کارکنان در نوار غزه.
دولت اسرائیل در سال ۲۰۱۸، به رهبری بنیامین نتانیاهو، تصمیم گرفت انتقال پولهای قطر به غزه را تسهیل کند. از آن پس، حاملان پول قطری از راه اسرائیل وارد غزه میشدند. هدف نتانیاهو، بنا بر تحلیلها، آن بود که شکاف میان حماس و تشکیلات خودگردان فلسطین را زنده نگه دارد و بدینوسیله از مذاکرات دربارهٔ تشکیل یک دولت فلسطینی جلوگیری کند. این محاسبه تا حملهٔ تروریستی ۷ اکتبر ۲۰۲۳ جواب داد.
کارشناس دانشگاه تلآویو، مایکل میلشتاین، در پسِ حمله به دوحه «پیامی روشن به قطر» میبیند: اسرائیل میخواهد پیوند قطر با حماس را قطع کند و به طور کلی نفوذ این امارت را در مناقشهٔ اسرائیلی-فلسطینی کاهش دهد. حتی زمانی که بحث آیندهٔ غزه مطرح شود، قطر نباید نقشی داشته باشد. این در حالی است که تا پیش از این، قطر بازیگری مرکزی در مذاکرات به شمار میرفت و ظاهراً فشار زیادی بر رهبری حماس وارد میکرد تا به توافقی با اسرائیل تن دهد.
اکنون اما ممکن است دوران دوگانهٔ قطر – از یکسو شریک غرب بودن و از سوی دیگر پناه دادن به تروریستها و بهرهبرداری از آن بهعنوان سرمایهٔ چانهزنی – به پایان رسیده باشد. اینکه رهبری قطر چگونه واکنش نشان خواهد داد، روشن نیست. آنها «حملهٔ بزدلانهٔ اسرائیل» را محکوم کردند، اما دربارهٔ پیامدهای احتمالی سکوت کردند.
نتیجهٔ دوم چنین است: دولت اسرائیل خود را چنان مصون و مطمئن از حمایت رئیسجمهور آمریکا، دونالد ترامپ، میبیند که در روشنای روز موشک به یک منطقهٔ مسکونی در دوحه – پایتخت یکی از نزدیکترین شرکای آمریکا – شلیک میکند. در پایگاه نظامی «العدید» که تنها چند کیلومتر از محل دور است و بزرگترین پایگاه آمریکا در خاورمیانه به شمار میرود، بیش از هشت هزار سرباز آمریکایی مستقرند.
بلافاصله پس از حمله، چند رسانهٔ اسرائیلی به نقل از مقامات رسمی گزارش دادند که ترامپ پیشاپیش از این حمله باخبر بوده و چراغ سبز داده است. اما اظهارنظرهای واشنگتن چیز دیگری را نشان میداد. ترامپ در شبکهٔ اجتماعی «تروث سوشال» نوشت: «من قطر را متحدی نیرومند و دوست آمریکا میدانم و از محل وقوع این حمله بسیار متأسفم.» و افزود: «این تصمیم نخستوزیر نتانیاهو بود، نه تصمیم من.»
گفته شد که آمریکا از پیش از سوی اسرائیل هشدار نگرفته بود؛ بلکه مأموران اطلاعاتی آمریکا روز سهشنبه پرواز هواپیماهای اسرائیلی را در منطقهٔ خلیج شناسایی کردند و واشنگتن از اسرائیل پرسوجو کرد. بنا بر گزارش شبکهٔ CNN به نقل از مقامات رسمی آمریکا، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا بود که لحظاتی پیش از حمله، ترامپ را مطلع ساخت. ترامپ هم مأموریت داد نمایندهٔ ویژهاش، استیو ویتکاف، رهبری قطر را در جریان بگذارد. اما تماس تلفنی ده دقیقه پس از حمله برقرار شد.
اینکه حمله برای آمریکا موضوعی حساس بود، از سخنان نتانیاهو هم پیدا بود: او بلافاصله پس از حمله تأکید کرد که این «یک عملیات کاملاً مستقل اسرائیلی» بوده است: «اسرائیل آن را آغاز کرد، اسرائیل آن را اجرا کرد و اسرائیل مسئولیت کاملش را بر عهده میگیرد.» هنگام حملهٔ اسرائیل به ایران در ژوئن نیز نتانیاهو همینگونه سخن گفت – و به نتیجه رسید. در نهایت، ترامپ حتی دستور استفاده از بمبافکنهای آمریکایی را داد.
نتیجهٔ سوم: حمله به دوحه به احتمال زیاد روابط کشورهای خلیج و عربستان سعودی با آمریکا و اسرائیل را تیرهتر خواهد کرد. گرچه ترامپ حمله به قطر را محکوم کرد، اما همین کافی نیست تا نگرانی کشورهای خلیج را برطرف سازد؛ بهویژه اگر بعدها آشکار شود که او پیشتر از حمله باخبر بوده است. برداشت نهایی چنین خواهد بود: در شرایط بحرانی، آمریکا همواره در کنار اسرائیل میایستد، هرچه که رخ دهد.
ترامپ تنها چند ماه پیش به خلیج سفر کرده بود و از رهبری قطر یک هواپیمای جامبوجت هدیه گرفته بود. اما هیچیک از اینها نتوانست مانع حملهٔ اسرائیل شود. این موضوع باید حاکمان خلیج را به فکر فرو برده باشد. آنان مدتهاست در پی تضمینهای امنیتی از آمریکا هستند، اما اکنون بیش از پیش احساس میکنند که امنیتشان با تصمیمات غیرقابلپیشبینی یک رئیسجمهور در خطر قرار گرفته است.
بهویژه در امارات متحدهٔ عربی (امارات) و عربستان سعودی، نگاه به قطر از دیرباز انتقادی بوده است؛ آن را متهم میکردند که بیش از حد به رژیم تهران و همچنین به حماس نزدیک است. امارات روابط دیپلماتیک با اسرائیل برقرار کرده و در امور امنیتی همکاری میکند؛ در ریاض نیز برنامههایی مشابه در دست بررسی بود. اما پس از حمله، ابراز همبستگی از سوی کشورهای خلیج زیاد طول نکشید و آنها بهطور شگفتانگیزی صریح بودند.
انور قرقاش، مشاور رئیسجمهور امارات، در شبکهٔ X بهروشنی نوشت: «امنیت کشورهای عربی خلیج غیرقابلمصالحه است و ما با تمام قلب و روح در کنار کشور برادر خود، قطر، ایستادهایم.» همچنین محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، این حمله را «اقدامی جنایتکارانه و نقض آشکار قوانین و هنجارهای بینالمللی» خواند.
رویای «بازآرایی خاورمیانه» که نتانیاهو در سر دارد – یعنی همکاری نزدیک با دولتهای عربی متمایل به اسرائیل و در نتیجه دفن کردن آرزوی فلسطینیها برای داشتن کشوری مستقل – بیش از پیش دور از دسترس به نظر میرسد.
نتیجهٔ چهارم: اسرائیل دیگر بر دیپلماسی تکیه نمیکند، بلکه تنها بر قدرت نظامی حساب باز کرده است.
حمله به حلقهٔ رهبری حماس – چه آنان کشته شده باشند و چه نه – درواقع ردّ مذاکرات برای آزادی گروگانها و دستیابی به آتشبس در نوار غزه است. در هر صورت، آخرین پیشنهاد آمریکا – که گویا مستقیماً از دفتر نخستوزیر اسرائیل نشأت گرفته بود – برای حماس بهسختی قابلپذیرش بود، زیرا هیچ تضمینی برای پایان جنگ ارائه نمیداد.
نتانیاهو میخواهد حماس را به زانو درآورد، بیتوجه به اینکه این موضوع چه پیامدی برای مردم فلسطین در غزه و گروگانهای اسرائیلی دارد. او وعدهٔ «پیروزی کامل» داده است. برای او، این به معنای آن است که حماس باید سلاحهایش را زمین بگذارد، نبرد را پایان دهد و گروگانها را آزاد کند، بیآنکه اسرائیل موظف به عقبنشینی از غزه شود. حمله در دوحه احتمالاً با هدف تأکید بر همین هدف صورت گرفت.
اما به گفتهٔ کارشناس میلشتاین: «رهبری حماس در غزه بهسادگی نخواهد گفت: ما تسلیم میشویم، این هم گروگانها.» حماس تضعیف شده است، اما تا آخرین لحظه خواهد جنگید. «نمیتوان آن را بهسادگی نابود کرد.» بهویژه که اکنون پرسش این است: اصلاً با چه کسی میتوان مذاکره کرد و چه کسی اختیار آزادی گروگانها را دارد؟
شاید بیدلیل نباشد که ارتش اسرائیل تنها چند ساعت پیش از حمله در دوحه دستور به تخلیهٔ کامل شهر غزه داده بود. تا پیش از آن روشن نبود که آیا نتانیاهو با تهدید به یک تهاجم گسترده صرفاً میخواست بر حماس فشار آورد تا با توافقی موافقت کند. اکنون چنین مینماید که اشغال، ویرانی و تصرف شهر غزه میتواند آغاز شود.
برای حدود ۲۰ گروگان زندهای که هنوز در دست حماساند، این حمله شاید حکم اعدام را داشته باشد. ایناو زنگاوکر، مادر گروگان ماتان زنگاوکر، در شبکهٔ X نوشت: «ممکن است در همین لحظه نخستوزیر واقعاً پسرم ماتان را کشته و سرنوشت او را مهر کرده باشد.»
در نزدیک به دو سال گذشته بارها آشکار شد که آزادی گروگانها برای نتانیاهو اولویت ندارد. دولت اسرائیل چندین بار معامله با حماس را رد کرده است، چرا که چنین معاملهای مستلزم عقبنشینی ارتش از غزه بود؛ چیزی که شرکای راستافراطی نتانیاهو در ائتلاف بهشدت با آن مخالفاند و تهدید کردهاند در صورت چنین توافقی ائتلاف را ترک خواهند کرد.
در خود غزه، جایی که مردم زیر بار گرسنگی، بمباران و ترس از تهاجم جدید زندگی میکنند، بسیاری حمله به دوحه را با بیاعتنایی پشت سر گذاشتند. گزارشها حاکی از آن است که برخی حتی با نوعی شماتت میگفتند حالا رهبری در قطر هم همان چیزی را تجربه میکند که نزدیک به دو سال است زندگی روزمرهٔ آنهاست. اما بیشتر مردم زمانی برای اندیشیدن به این موضوع نداشتند: آنها در حال آماده شدن برای فرار از پیشروی ارتش بودند.
نویسندگان: بریتا کولنبرویش، جولیانه فون میتلاشتادت، دونیا رمضان، برنارد زند با همکاری: غاده الکرد، میخال مارماری
به نقل از اشپیگل شماره 38 سپتامبر 2025