به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، فروردین ۱۲، ۱۴۰۳

تعدادی از هم‌بندیان سارا تبریزی:

حکومت باید پاسخگوی مرگ سارا باشد

  

یک هفته در کنارمان بود. با ترس‌هایش که برای‌مان بیگانه نبود. از شب‌های تنها ماندنش در سلول انفرادی برای‌مان گفت و وحشتش از عملی شدنِ تهدیدهای بازجو. می‌گفت بعد از سه شب انفرادی در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات از شدت ضربان قلب و حمله‌های عصبی به بهداری منتقل و بعد از تجویز پزشک به سلول چند نفره برده شد. از فردای آن روز در اتاق بازجویی تحت فشار قرار می‌گرفت که در صورت عدم همکاری به شرایطِ قبل برگردانده می‌شود. نمی‌دانست منظور از همکاری چیست. فقط می‌دانست نمی‌خواهد اسیر اوهامی که دچارش بود بشود.

سارا تبریزی دختری بیست ساله و بدون تجربه‌ی مواجهه با چنین فضایی، چند روز پیش از آنکه سر و کارش با نیروی امنیتی بیافتد، قصد داشت ایران را به مقصد آرزوهایش ترک کند. اگر سارا در جامعه‌ای آزاد، بدون سرکوب و بدون تبعیض، ستم و استثمار زندگی می‌کرد، نه تصمیم به ترک کشور می‌گرفت و نه دچار چنین پایان تلخی می‌شد.

سارا پس از  آنکه از زندان به قید وثیقه آزاد شد؛ مفهوم همکاری را فهمید. تماس‌های مکرر و پیشنهاد بازجو به آنچه سارا حاضر به تن دادن به آن نبود. و در ادامه تهدید به بازداشتِ دوباره و افشای اطلاعات خصوصی‌اش. چهارم فروردین، سارا احضاریه‌ای از اداره اطلاعات تهران دریافت و یک روز پس از آن به کام مرگ کشیده می‌شود.

این مرگ به هر شکل و تحت هر شرایطی که رقم خورده باشد، مسئولیت آن با حکومت است. همچون مرگ هزاران نفری که تحت سیطره‌ی حکومت‌ها، طی دهه‌ها دیکتاتوریِ فاشیستی سر به دار، سر به نیست و مفقود شده‌اند. همچون بسیارانی که چشم‌های‌شان را از دست داده‌اند یا به طریقی دچار نقص عضو شدند. همچون بسیاری از فرزندان‌مان که برای امنیت بیشتر یا رسیدن به رویاهای‌شان وادار به ترک وطن شدند. و بسیارانی که سالها در اسارت مانده‌اند و چراغ خانه‌های‌شان خاموش شد.

اگرچه حکومت پاسخگو نخواهد بود و در صورتِ ضرورت با دسیسه‌ای دیگر سعی در فرافکنی خواهد نمود، اما مسئولیت این جنایت نیز مانند آنچه پیشتر مرتکب شد، به عهده‌اش خواهد بود و روزی در پیشگاه مردم وادار به پاسخگویی خواهد شد.

نرگس محمدی
ناهید تقوی
آنیشا اسداللهی
سپیده قلیان
ریحانه انصاری‌نژاد
محبوبه رضایی
مریم حاج‌حسینی
گلرخ ایرایی