به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، آذر ۱۶، ۱۴۰۳

جمعی از فعالان مدنی به دیدار نرگس محمدی رفتند

 

روز خوب

گاهی آدم بی‌حوصله است. یعنی حوصله‌ی خودش را هم به زور دارد.

امروز دوستان عزیزم که سال‌ها خود را عضو یک خانواده می‌دیدیم، در چنین حالتی مرا از خلوت خودم در دل روستا کشاندند به وسط پایتخت. به خانه‌ی گرم الهه‌ی مهر که به حق در آن سال‌های کودتایی برای همه‌مان مادری می‌کرد.

وقتی رسیدم خانم آقای قدیانی گفت دلت می‌آمد همه‌ی ما را چشم انتظار بگذاری و نیایی. گفتم معلوم است که نه برای همین آمدم و اگر هم نمی‌آمدم حتما دلم با شما بود.

با یکایک دوستان سلام و احوالپرسی کردم در حالی‌که قصه‌های بی‌شمار تلخ و شیرینی از آنان در خاطرم می‌نشست.

من و خانم قدیانی باید گزارش حال همسرجان‌ها را می‌دادیم به یاد آن جلسات قرآن خانواده‌های زندانیان سیاسی پس از ۸۸ که قبل از حصر ظالمانه و‌ غیرقانونی رهبران جنبش سبز، خانم رهنورد عزیز هم در آن شرکت می‌کرد.

بعداز آن، کمی در مورد قانون کذایی عفاف و حجاب صحبت شد و این که کسی به این قانون بد تن نخواهد داد. بعضی دوستان پیشنهاداتی هم داشتند که با بقیه در میان گذاشتند.

خیلی زود در جمع همراهان هم‌فکر به سرخوشی رسیدم و تصمیم گرفتم با دیدن نرگس محمدی عزیز این سرخوشی را کامل کنم.

دیدن نرگس با آن تن بیمار اما سرپرشور و روی گشاده و لب خندان غنیمت بود.

گفتم انشاءالله دیگر به زندان برنگردی. خندید و گفت انشاءالله آزادی همه زندانیان سیاسی.

هم‌بندی‌های سابق نرگس یکی‌یکی می‌رسیدند و او را در آغوش می‌گرفتند و خاطرات مشترک را با برق چشمانشان مبادله می‌کردند. یک دنیا حرف بود که در دل داشتند و یک دنیا تمنا برای جاودانه شدن این دورهمی باشکوه و زیبا.

سه هفته توقف حکم برای درمان دردهای انباشته شده در تن این زن مقاوم کافی نیست. امیدواریم حالا که بیرون آمده درمانش کامل شود.

روی میز نهارخوری پر از گل است، دسته‌ای از نرگس‌ها برمی‌دارم و می‌گویم می‌دانستم گل‌های زیادی برایت آورده‌اند من دیگر نخریدم. می‌گوید خوب کردی. می‌خندیم و عکس می‌گیریم تا این لحظات خوش را ثبت کنیم. بقیه هم به ما می‌پیوندند. و عکس جمعی هم می‌گیریم.

همسرجان هم در این بین زنگ می‌زند و به تعبیر بازجوها عمل مجرمانه انجام می‌دهد، یعنی با یکایک مهمان‌ها صحبت می‌کند. با نرگس‌جان دیشب صحبت کرده می‌گوید دیگر مزاحمش نمی‌شوم.

همه از این عمل مجرمانه که در حکم همسرجان قید شده لذت میبرند و می‌گویند چه شانسی داشتیم که اینجا بودیم هنگام تماس آقای تاج‌زاده. و می‌گویند چقدر روحیه گرفتیم.

فکر کنم این روحیه دادن‌ها و روحیه گرفتن‌ها جرم است. باید سواد و دانش حقوقی خود را بالا ببریم!

فخرالسادات محتشمی‌پور