به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، آذر ۲۸، ۱۴۰۳

بیانیه ابوالفضل قدیانی از زندان اوین

  

اخیراً مستبد قدرت‌پرست حاکم بر ایران، علی خامنه‌ای، سقوط دیکتاتور خونریز سوریه، بشار اسد را به توطئه آمریکا و اسرائیل نسبت داد و «غفلت» دستگاه‌های امنیتی و ارتش رژیم اسد. البته دیکتاتور ایران در سخنانش به عامل اصلی سقوط رژیم اسد، یعنی استبداد و سرکوب و کشتار بی‌رحمانه مردم سوریه و به فلاکت کشاندن این کشور به دست حزب بعث اشاره‌ای نکرد. او نگفت که فقر و فساد چنان سوریه را فراگرفته بود که دیگر ارتش دیکتاتور اراده‌ای برای مقاومت نداشت.

خامنه‌ای در حالی که ناظران نظاره‌گر دود شدن میلیاردها و میلیارد دلار سرمایه‌گذاری حکومت ولایت فقیه برای حفظ رژیم اسد در سوریه بودند و دیگر کسی را یارای انکار هدر رفتن جان یاری‌کنندگان اسد در جنگ داخلی سوریه نبود کوشید این خسران را کمینه جلوه دهد و ننگ یاری رژیم اسد در سرکوب خونین مردم سوریه را توجیه کند.

علی خامنه‌ای در حالی وعده پوشالی پیروزی می‌داد که همزمان سقوط برق‌آسای رژیم بعثی سوریه را بسته بودن آسمان و زمین بدست آمریکا و اسرائیل و ممکن نبودن ارسال کمک به حکومت سوریه از طرف نظام استبداد دینی حاکم بر ایران نسبت می‌داد. او با همین جمله کل ادعاهای چندین ساله دستگاه پروپاگاندای حکومتش را بی‌اعتبار کرد؛ پروپاگاندایی که یکی از اصلی‌ترین کارهایش تزریق روحیه به اندک هواداران حکومت ولایت فقیه، با تولید توهم قدرت در منطقه بوده است. 

استیصال علی خامنه‌ای در مقابل قدرت خارجی از لابه‌لای سخنان اخیر او قابل تشخیص است. او پیش از سقوط رژیم اسد نیز در سخنانی قریب به این مضمون را گفته بود: «اگر آمریکا شر خود را از منطقه کم کند مشکل منطقه حل می‌‌شود.» در پشت این سخنان درشت و زمخت البته عجز و لابه‌ و آرزویی پنهان است: «ای کاش آمریکا از منطقه برود.» اما خودکرده را تدبیر نیست.

بر تحلیل‌گران شرایط منطقه پوشیده نبوده است که هم به دلایل سیاست داخلی و هم به دلیل اولویت چین در سیاست خارجی آمریکا، سیاست کلی این کشور ترک کردن منطقه و حداقل کمرنگ کردن حضور در خاور میانه بوده است. برای آنان روشن بوده است که فتنه‌انگیزی‌های علی خامنه‌ای، خودکامه حاکم بر ایران، و همتای نسل‌کشش، بنیامین نتانیاهو، مانند دو لبه قیچی عامل اصلی تداوم حضور آمریکا در منطقه است.

این ناظران نیک می‌دانسته‌اند که علی خامنه‌ای خاک در چشم حقیقت می‌پاشد و سعی می‌کند این واقعیت را بپوشاند که سوء استفاده ناجوانمردانه او از مسئله فلسطین و جاه‌طلبی‌های و ستیزه‌جویی‌های منطقه‌ای  او هرچه بیشتر کشورهای عربی را به دامن آمریکا انداخته است به گونه‌ای که عربستان سعودی مصرانه از آمریکا بخواهد که پیمانی نظامی، شبیه پیمان ناتو، با این کشور بسته شود و عملاً پای آمریکا را همیشه در منطقه باز نگه دارد. در چشم آنان هیچگاه سهم سیاست‌های خارجی علی خامنه‌ای در اینکه سایر کشورهای عربی نیز هرچه بیشتر به دامن رژیم آپارتاید و فاشیستی اسرائیل بیفتند نیز پنهان نبوده است.

اینکه کشورهای عربی - که زمانی خط قرمزشان ارتباط با اسرائیل بود و حاضر نبودند جز با قبول دو کشوری از سوی اسرائیل، روابطشان را با اسرائیل عادی کنند، این گونه متمایل به این رژیم شوند تنها به علت ضعف نفس حاکمان و فساد نظام سیاسی این کشورها نیست. سیاست خارجی نظام استبداد دینی ایران، با هدایت مستقیم علی خامنه‌ای، این کشورها را هرچه بیشتر به این سمت و سو هل داد.

هرچند این کشورها نهایتاً به دلیل همدستی با اسرائیل باید روزی در پیشگاه مردم خود و در پیشگاه مردم فلسطین پاسخگو باشند اما جرائم نظام خامنه‌ای نیز در این باره غیر قابل اغماض و نابخشودنی است. این دولت‌ها از منظر خود مدام با تهدید نظام خامنه‌ای مواجه بودند و مشخص بود که این تهدید آن‌ها را به چه سمت و سویی سوق خواهد داد ولی علی خامنه‌ای با علم به این موضوع این سیاست خصمانه منطقه‌ای را تغییر نداد.

عاقلانه بود که هرچه بیشتر اتحادی منطقه‌ای برای حمایت از مردم فلسطین شکل می‌گرفت که ایران نیز بخشی از آن بود. عاقلانه بود که از بعد نظامی مسئله فلسطین کاسته شود و بعد انسانی و حقوق بشری آن پررنگ شود تا اهرم فشار واقعی و بین‌المللی بر اسرائیل پدید آید. اما علی خامنه‌ای به دلیل دیگری به دنبال تشدید تخاصم بوده است. او از این طریق برای خود مشروعیت داخلی خریده است تا دل گروه بسیار اندک هواداران ایدئولوژیک خود را بدست آورد.

نکته فوق نیازمند توضیح است. از گروه اندک هواداران حکومت، اکثریت‌شان مواجب‌بگیران‌اند؛ کسانی که معیشتشان وابسته به حکومت است. گروهی دیگر رانت‌خواران و ویژه‌خواران هستند که منافعشان وابسته به حفظ وضع موجود است. گروه دیگر، که بسیار کوچک‌ترند اما حاضر به پرداخت هزینه برای این نظام‌اند گروه هواداران ایدئولوژیک‌اند. این گروه به عینه فساد حاکم بر تمام شئون کشور را می‌بینند و از این منظر هم دل خوشی از حاکمیت ندارند. اما خامنه‌ای در تمام این سال‌ها کوشیده است که خود و نظام نامشروعش را تنها هوادار تنها مبارز با «استکبار» جا بزند تا ذهن این گروه را از استکبار و استبداد حاکم بر ایران منحرف کند.

خامنه‌ای به قیمت قربانی کردن منافع ملی مردم ایران و به قیمت سلاخی مردم فلسطین به دست دولت آپارتاید و جنایت‌کار دست راستی اسرائیل، برای پیشبرد سیاست خبیثانه داخلی خود، یعنی کسب حمایت اقلیت ایدئولوژیک، این سیاست خارجی خصمانه را به پیش برده است.

این نکته نیز نباید مغفول بماند که این سیاست خصمانه و خبیثانه در استقرار و تثبیت دولت دست راستی، ایدئولوژیک و فاشیستی فعلی اسرائیل نیز سهم خود را داشته است. به عبارت دیگر، جرم علی خامنه‌ای در وضعیت امروز ایران، فلسطین و منطقه مضاعف است. او هم در استقرار و تثبیت دولت دست راستی اسرائیل نقش داشته است، هم در غلتیدن اعراب به سمت اسرائیل و هم در ادامه حضور آمریکا در منطقه.

امروزه نتایج این سیاست بیش از پیش مشخص شده است. کشور در لب پرتگاه جنگ و ویرانی زیرساخت‌هاست. نتانیاهو دست بالاتر را گرفته است و مدام می‌کوشد خامنه‌ای و نظامش را به جنگی ویرانگر بکشاند تا جنایتی دیگر را این بار در ایران رقم بزند. تأسف‌انگیزتر اینکه سیاست داخلی و سرکوب مدام ملت به دست خامنه‌ای و عواملش چنان کینه‌ای در سینه‌ای عده‌ای پدید آورده که این افراد، که متأسفانه نام اپوزوسیون را نیز بر خود نهاده‌اند، در صدد توجیه حمله و ویران کردن ایران نیز برآمده‌اند و به بوقچی اسرائیل و شیپورزن جنگ علیه وطن تبدیل شده‌اند.

اکنون علاوه بر فقر و فساد و گرانی و ناکارآمدی و قطع گاز و برق و سرکوب اجتماعی و سیاسی، سایه جنگ خارجی نیز بر کشور سایه افکنده است. در این شرایط بحرانی، علی خامنه‌ای و و اعوان و انصار نظام نامشروعش به خوبی می‌دانند که نمی‌توانند این بلایا را حتی اندکی تسکین دهند. چرا که این حکومت تمام بنیادش برای حفظ استبداد شخص اوست.

او نمی‌تواند اجازه دهد که اقتصاد سالمی مبتنی بر برابری نسبی فرصت‌ها برای همگان شکل بگیرد چرا که چنین اقتصادی یعنی قطع دست رانت‌خواران وابسته به حکومت او. اگر او رانت لشکر رانت‌خواران را قطع کند در همان لحظه آنان تمام دلایل حمایت از حکومت او را از دست خواهند داد.

او نمی‌تواند مسئله ناترازی انرژی را حل و فصل کند چون چنان عامه مردم تنگدست و فرودست شده‌اند و چنان خزانه کشور به خاطر چپاول عمال رژیم و جاه‌طلبی‌های پوچ منطقه‌ای خالی است که نه می‌تواند بار حل مسئله را به دوش مردم بیفکند و نه می‌تواند با سرمایه‌گذاری در بخش انرژی حل این مسئله را به تعویق بیندازد.

علی خامنه‌ای می‌ترسد سیاست‌های اعلامی (و البته شعاری) فاجعه‌بار خارجی خود را تغییر دهد چرا که بیمناک است این کار منجر به پریدن از خواب وهم‌انگیر اقلیت ایدئولوژیک منجر شود. همین ترس یکی از دلایلی است که علی خامنه‌ای را بر آن داشته که بر سیاست‌های سرکوبگرانه اجتماعی، که عمدتاً در سیاست حجاب اجباری تبلور یافته است، اصرار بورزد. چرا که بیم دارد در صورت تغییر این سیاست، اقلیت هواداران ایدئولوژیک انگیزه‌های خود را برای سرکوب مردم از دست بدهند.

به همین دلیل است که لایحه ننگین حجاب و عفاف در مجلس گوش به فرمان او تصویب می‌شود و در آستانه اجرا قرار می‌گیرد. این نکته هم قابل توجه است که تعلل و تزلزل ارکان حکومت او در ابلاغ این قانون نیز برآمده از ترس است؛ ترس از واکنش مردم به این قانون و مقاومت آحاد ملت در مقابل این زورگویی قرون وسطایی. نظام استبداد دینی نظام علی خامنه‌ای بنابه ذات خود گرفتار بن‌بست‌ها و انباشته کردن بحران‌ها بر بحران‌ها بوده و امروز این بن‌بست‌ها هرچه بیشتر آشکار شده‌اند. 

امروز این بن‌بست‌ نظام استبداد دینی چنان زندگی روزمره و آینده مردم ایران را به گروگان گرفته که هر فرد وطن‌دوستی لاجرم به این نتیجه می‌رسد که نظام استبداد دینی علی خامنه‌ای، مستبد قدرت‌پرست حاکم بر ایران، باید برود. این درخواست باید فریاد زده شود و چنان در کوی برزن شنیده شود تا او خود تن به ترک قدرت و برگزاری رفراندوم تغییر نظام جمهوری اسلامی و استقرار یک نظام جمهوری دمکراتیک سکولار مبتنی بر حقوق بشر - که به زعم من بهترین نوع حکومت است - بدهد.

اگر او به چنین درخواستی تن ندهد البته ملت ایران دیر یا زود او را از اریکه قدرت به زیر خواهند کشید تا بیش از این شاهد ویرانی ایران نباشند. باید امیدوار بود و تلاش کرد که پیش از آن‌که دیو جنگ بر کشور مسلط شود و یا ادامه وضع موجود منجر به فروپاشی کامل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی شود این تغییر بنیادین رخ دهد.

ابوالفضل قدیانی
زندان اوین
آذرماه ۱۴۰۳ 


منبع: تلگرام کلمه