دکتر محمود مصدق |
من مصاحبه نمیکنم.
چندبار به شما بگویم؟
چندبار به شما بگویم؟
زن سن و سال داری که بچه برادرش و دخترش هم همراهش هستند رو به من میکند و میگوید: «دخترم، من ٣٠ سال پیش نمیتوانستم بچهدار شوم. پیش دکتر مصدق آمدم. خدا پدرش را بیامرزد. بچهدار شدم و حالا نوه هم دارم. دختر برادرم و دخترم هم متأسفانه نازایی دارند.
دکترها از دخترم قطع امید کردهاند. حالا هر دوی آنها را آوردهام که ببینم دکتر میتواند کاری برایشان بکند یا نه.
کلی نذر کردهام. اول به خدا توکل کردهام و بعد به دکتر. دکتر چشم و دلسیر است و اصلا در قید و بند پول و اینجور چیزها نیست.»