لطفاً نمیر خامنه ای!
هادی خرسندی - ویژه خبرنامه گویا
-----------------
به به جناب رهبر عُظمای زنده
ناگه ز طاق فاضلاب افتاده سنده
:
ای وای رهبر جان چرا رنگت پریده
لعنت به ذاتت ای ترامپ خیر ندیده
:
گویا هنوزم توی اون سوراخ موشی
حداقلّش اینکه بیداری، بهوشی
:
حداقلش اینکه میدانی کجايی
حالا پی رفع و رجوع ماجرائی
:
به به عجب با تربیت، مقبول و محبوب
صد آفرین صد بارکلا بچه خوب
:
ملت «عظیم الشأن» شد کردی سلامش
کلی صفات تازه چسباندی به نامش
:
آن ملتی که بود در سرکوب و ارعاب
بگذاشتی حالا دمش را توی بشقاب
:
در حافظه داری؟ که با گردن کلفتی
در باره آگاهی مردم چه گفتی؟
:
گفتی که ملت فهم رفراندوم ندارد
کار حکومت ربط با مردم ندارد
:
حالا چه پیش آمد که این ملت عزیز است؟
ربّ انار تعارفت اینسان غلیظ است؟
:
ای ملت ایران چه هشیار و چه آگاه!
ای ملت ایران سرت مثل سر شاه!
:
ای ملت ایران بزرگی و قدیمی!
فرصت شناس و معرفت دار و صمیمی!
:
چی شد که اینجوری از او «تمجید» کردی؟
در درک و فهمش کمترین تردید کردی؟
:
حالا چه شد بهرت عوض شد معنی او؟
ثابت شده بر تو عظیم الشأنی او؟
:
این نیست آن ملت که کشتی بچه هایش؟
هم بر سرش شلیک کردی هم به پایش؟
:
یادت بیاید حکم و فرمانی که دادی؟
دستور تیر و ساچمه بارانی که دادی؟
:
شلیک در چشم جوانان نیست یادت؟
در خون تپیدن های آنان نیست یادت؟
:
تو بر علیه ملتی اقدام کردی
تو بچه های خلق را اعدام کردی
:
کردی فرو در گردن اطفال پنجه
کشتی عزیزان را به زندان و شکنجه
:
حالا که افتادی به قعر چاه ذلّت
بیرون دهی فریاد ملّت آی ملّت!
:
هی ملّت و هی ملّت و هی نام ایران
اُمّت چه شد پس؟ اُمّت خوب مسلمان؟
:
از مسلمین صرفنظر کردی موقّت
اسلام را در کون خر کردی موقّت
:
دیّوث حالا سر به راهی، مهربانی
از هارت و پورت افتاده ای، مخمل زبانی
:
گویا خدا این بار از لب های سرکار
گوید که گه خوردم برای آخرین بار!
:
نع! ...... حضرت عُظما نکن تخم دوزرده
ای گرگ افتاده به خاک توبه کرده
;;;
حالا که هستی غرق این افسرده حالی
افتاده ای بر پاچه خاری، خایه مالی
;;;
فردا که برگردی به بیت رهبری، باز
روی همان نت های سابق میزنی ساز
;;;
اما نمیدانی چو برگردی به خانه
خواب شتر خالی بود از پنبه دانه
;;;
حالا نمیگویم چه میآید به روزت
تا سرفه هایت متصل گردد به گوزت
;;;
گرچه تمام حرف هایت لغو و سست است
«فرصت شناسی» را که میگوئی، درست است
;;;
این بار اگر ملّت نیامد در خیابان،
از شهر خود خارج شد و زد بر بیابان
;;;
میخواست تا قاطی این دعوا نباشد
مدیون اسرائیل و آمریکا نباشد
;;;
میخواست بدنامی نباشد در قیامش
آلوده صهیون نگردد فخر نامش
;;;
اما همینکه این هیاهوها بخوابد
خورشید استقلال و خودرأیی بتابد
;;;
ملّت بدون شاه خشت و بی بی خاج
درجا ببندد دودمانت را به تاراج
;;;
باید که مزد کارهایت را بگیری
پس سعی کن لطفاً در این مدت نمیری!
---------------------------
۶ تیرماه ۱۴۰۴ - ۲۷ ژوئن
«گربه هه» - دیوان آنلاین هادی خرسندی
www.gorbehe.com