به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، تیر ۰۸، ۱۴۰۴

لطفاً نمیر خامنه ای!

  لطفاً نمیر خامنه ای!

HKH.jpg

هادی خرسندی - ویژه خبرنامه گویا

-----------------

به به جناب رهبر عُظمای زنده

ناگه ز طاق فاضلاب افتاده سنده

:

ای وای رهبر جان چرا رنگت پریده

لعنت به ذاتت ای ترامپ خیر ندیده

:

گویا هنوزم توی اون سوراخ موشی

حداقلّش اینکه بیداری، بهوشی

:

حداقلش اینکه میدانی کجايی

حالا پی رفع و رجوع ماجرائی

:

به به عجب با تربیت، مقبول و محبوب

صد آفرین صد بارکلا بچه خوب

:

ملت «عظیم الشأن» شد کردی سلامش

کلی صفات تازه چسباندی به نامش

:

آن ملتی که بود در سرکوب و ارعاب

بگذاشتی حالا دمش را توی بشقاب

:

در حافظه داری؟ که با گردن کلفتی

در باره آگاهی مردم چه گفتی؟

:

گفتی که ملت فهم رفراندوم ندارد

کار حکومت ربط با مردم ندارد

:

حالا چه پیش آمد که این ملت عزیز است؟

ربّ انار تعارفت اینسان غلیظ است؟

:

ای ملت ایران چه هشیار و چه آگاه!

ای ملت ایران سرت مثل سر شاه!

:

ای ملت ایران بزرگی و قدیمی!

فرصت شناس و معرفت دار و صمیمی!

:

چی شد که اینجوری از او «تمجید» کردی؟

در درک و فهمش کمترین تردید کردی؟

:

حالا چه شد بهرت عوض شد معنی او؟

ثابت شده بر تو عظیم الشأنی او؟

:

این نیست آن ملت که کشتی بچه هایش؟

هم بر سرش شلیک کردی هم به پایش؟

:

یادت بیاید حکم و فرمانی که دادی؟

دستور تیر و ساچمه بارانی که دادی؟

:

شلیک در چشم جوانان نیست یادت؟

در خون تپیدن های آنان نیست یادت؟

:

تو بر علیه ملتی اقدام کردی

تو بچه های خلق را اعدام کردی

:

کردی فرو در گردن اطفال پنجه

کشتی عزیزان را به زندان و شکنجه

:

حالا که افتادی به قعر چاه ذلّت

بیرون دهی فریاد ملّت آی ملّت!

:

هی ملّت و هی ملّت و هی نام ایران

اُمّت چه شد پس؟ اُمّت خوب مسلمان؟

:

از مسلمین صرفنظر کردی موقّت

اسلام را در کون خر کردی موقّت

:

دیّوث حالا سر به راهی، مهربانی

از هارت و پورت افتاده ای، مخمل زبانی

:

گویا خدا این بار از لب های سرکار

گوید که گه خوردم برای آخرین بار!

:

نع! ...... حضرت عُظما نکن تخم دوزرده

ای گرگ افتاده به خاک توبه کرده

;;;

حالا که هستی غرق این افسرده حالی

افتاده ای بر پاچه خاری، خایه مالی

;;;

فردا که برگردی به بیت رهبری، باز

روی همان نت های سابق میزنی ساز

;;;

اما نمیدانی چو برگردی به خانه

خواب شتر خالی بود از پنبه دانه

;;;

حالا نمیگویم چه میآید به روزت

تا سرفه هایت متصل گردد به گوزت

;;;

گرچه تمام حرف هایت لغو و سست است

«فرصت شناسی» را که میگوئی، درست است

;;;

این بار اگر ملّت نیامد در خیابان،

از شهر خود خارج شد و زد بر بیابان

;;;

میخواست تا قاطی این دعوا نباشد

مدیون اسرائیل و آمریکا نباشد

;;;

میخواست بدنامی نباشد در قیامش

آلوده صهیون نگردد فخر نامش

;;;

اما همینکه این هیاهوها بخوابد

خورشید استقلال و خودرأیی بتابد

;;;

ملّت بدون شاه خشت و بی بی خاج

درجا ببندد دودمانت را به تاراج

;;;

باید که مزد کارهایت را بگیری

پس سعی کن لطفاً در این مدت نمیری!

---------------------------

۶ تیرماه ۱۴۰۴ - ۲۷ ژوئن

«گربه هه» - دیوان آنلاین هادی خرسندی
www.gorbehe.com