به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، بهمن ۲۱، ۱۳۹۱

مهدي بهلولي

واقعيت زندگي آموزگاران
چند روز پيش، براي ديدار يكي از دوستان و آموزگاران گرامي بازنشسته‌ام به يكي از بيمارستان‌هاي دولتي رفتم. از ده روز پيش به خاطر بيماري قلبي در بيمارستان بستري شده بود و يكي، دو روز ديگر مي‌خواست مرخص شود. تا آن روز، چيزي نزديك به دو ميليون تومان پرداخت كرده بود، البته هنوز مانده بود تا با بيمارستان تسويه حساب كند. سخت از اجرايي نشدن بيمه طلايي فرهنگيان بازنشسته – كه وزير از سه سال پيش، قولش را داده بود- گلايه مي‌كرد. مي‌گفت بيمه طلايي را براي شما آموزگاران شاغل پياده كردند كه از ما جوان‌تر و تندرست تريد و كمتر بيمار مي‌شويد. اما ما بازنشستگان، فراموش‌شدگانيم، و چون سن و سال‌مان گذشته است و بيشتر بيمار مي‌شويم، «طلايي» شدن بيمه‌مان، به سودشان نيست كه هيچ، برايشان زيان‌آور است؛ و در دنيايي كه پول حرف اول و آخر را مي‌زند، روشن است كه كسي تره هم براي ما و زندگي مان خرد نمي‌كند. وانگهي ما ديگر چندان به دردشان نمي‌خوريم، پس براي چه خودشان را به دردسر بيندازند. چندي پيش، از زبان مجيد روستايي، مديرعامل كانون بازنشستگان فرهنگي استان اصفهان هم خوانده بودم: «پس از گذشت پنج سال انتظار، دولت هنوز معوقات فرهنگيان بازنشسته را پس از گذشت سال‌ها از بدهي خود به اين افراد پرداخت نكرده است... اما در حال حاضر وضعيت معيشتي اين افراد بسيار نا‌مطلوب است و حقوق نا‌چيز بازنشستگي مشكلي از مشكلات اين افراد را برطرف نمي‌كند... دولت از سال 1385 تاكنون يك‌هزار و 820 ميليارد تومان به فرهنگيان بازنشسته بدهكار است... افزايش حقوق فرهنگيان بازنشسته بر مبناي افزايش نرخ تورم اعلامي از سوي بانك مركزي نيست... درصد بالايي از قشر بازنشسته موجود در سطح كشور با مشكلات مالي و درماني بسياري مواجه هستند اما اين افراد از نظر درماني هيچ حمايتي نمي‌شوند و حقوق بازنشستگي اين قشر از جامعه جوابگوي هزينه‌هاي درماني سرسام‌آور بازنشستگان فرهنگي نيست. اما اكنون كه سخن از نابساماني‌هاي اقتصادي اين سال‌ها به ميان آمد بد نيست كمي هم از روزگار آموزگاران شاغل بگوييم. هم‌اكنون با اينكه شش ماه از آزمون‌هاي نهايي و هماهنگ كشوري آموزش و پرورش در خرداد ماه 91 مي‌گذرد، هنوز دستمزد فرهنگيان برگزار‌كننده اين آزمون‌ها داده نشده است. حق التدريس (اضافه كار) سه ماه مهر، آبان و آذر نيز واريز نشده و هستند آموزگاراني كه هنوز هم، همه سبد كالاي رمضان را دريافت نكرده‌اند. همچنين با اينكه در بند 125 قانون خدمات كشوري، به روشني گفته شده كه افزايش سالانه حقوق كارمندان دولت، بايد دست كم برابر تورم رسمي باشد، هم‌اكنون چندين سال است كه اين قانون ناديده گرفته مي‌شود و نزديك به نيمي از اين افزايش، انجام نمي‌پذيرد؛ بگذريم از اينكه ميان تورم رسمي اعلام شده و تورم واقعي، همواره تفاوت چشمگيري هست. از اين رو پربيراه نخواهد بود اگر بگوييم با تورم واقعي‌اي كه در اين سال‌ها، دست‌كم 40 درصد برآورد مي‌شود و با افزايش 10، 12 درصدي حقوق فرهنگيان، هر سال، ميزان زيادي از قدرت خريد آموزگاران، كاسته مي‌شود. ناگفته نماند كه امسال افزايش حقوق فرهنگيان شهرستان‌ها، پيرامون سه درصد! انجام پذيرفت. موضوع هم اين از اين قرار بود كه در دي‌ماه سال 90 و در پيش از انتخابات مجلس شوراي اسلامي، به ميانگين 120 هزار تومان به بند بدي آب و هواي حقوق فرهنگيان شهرستان‌ها افزوده شد، اما اين افزايش، پس از انتخابات و در سال 91 حذف شد و مبلغ بند بدي آب و هوا به حالت پيش برگشت؛ و با اين افزايش و كاهش گذرا و شگفت‌انگيز، در واقع، حقوق فرهنگيان شهرستان‌ها، در سال 91، تنها سه درصد افزايش يافت. باري، اين روزها كه نابساماني‌هاي اقتصادي، زندگي بيشتر مردم را، هر روز سخت‌تر از پيش كرده، آموزگاران- كه همواره از حقوق و مزاياي خويش در رنج بوده اند- ناراضي و نگران‌تر از گذشته ديده مي‌شوند. دفتر مدرسه‌ها، و تا اندازه‌يي هم كلاس‌هاي درس، شاهد گلايه‌هاي آموزگاراني‌اند كه از حقوق ناچيز 500-600 هزار توماني خويش مي‌گويند و نمونه‌ها مي‌آورند از افزايش قيمت كالاهايي كه هر روز، ناگزير از خريد آنهايند. بركسي هم پوشيده نيست كه دشواري‌هاي معيشتي و اقتصادي زندگي آموزگاران، سرراست، بر كيفيت كار آموزشي‌شان كارگر مي‌افتد و در اين ميان، يكي از زيان‌كنندگان هميشگي اين افت، دانش‌آموزان هستند. چند روز پيش، همكاري مي‌گفت- البته با كمي دستكاري شعر سعدي- كه در اين روزگار، گويي «چنان قحط سالي شد اندر در دمشق/ كه ياران فراموش كردند عشق» و اشاره مي‌كرد به كاهش انگيزه و عشق بيشتر آموزگاران به كار جدي و دلسوزانه، و اينكه شمار آموزگاران بي‌انگيزه، متاسفانه رو به افزايش است.

آموزگار