به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، بهمن ۱۴، ۱۴۰۳

۴۲ درصد تالاب‌های ایران خشک شده‌اند

  

آمارها از خشکی ۴۲ درصد تالاب ‌های ایران و تبدیل حدود ۴۷ درصد از پهنه‌های تالابی کشور به کانون گرد و غبار خبر می‌دهند.

به گزارش تجارت نیوز، آمارها و مقامات رسمی می‌گویند ۴۲ درصد تالاب ‌های ایران خشک شده‌اند و سالانه یک میلیون هکتار از عرصه‌های طبیعی کشور به بیابان تبدیل می‌شوند. همچنین حدود ۴۷ درصد از پهنه‌های تالابی نیز به مراکز گردوغبار تبدیل شده‌اند.

تبعات اقتصادی و اجتماعی خشکی تالاب‌ها

کارشناسان سال‌هاست تاکید می‌کنند که بحران‌های محیط‌زیستی، از جمله خشک شدن تالاب ها، علاوه بر آسیب زدن به طبیعت، تبعات اقتصادی و اجتماعی دارد. محمد درویش، کنشگر محیط زیست،  گفته است که خسارت‌ این اتفاق، بیش از ۱۲.۱ میلیارد دلار در سال برآورد می‌شود.

به گفته او، خشکی تالاب ‌ها به نابودی کشاورزی، شور شدن منابع آب زیرزمینی، نابودی درآمد صیادی و گردشگری و چالش‌های روانی برای ساکنان منطقه، منجر می‌شود.

اکنون تالاب هایی در استان‌های مختلف درگیر خشکی کامل یا نسبی هستند یا در مورد شرایط آنها هشدار داده می‌شود. از جمله مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: هامون و جازموریان (سیستان و بلوچستان)، بختگان و پریشان (فارس)، هورالعظیم و شادگان (خوزستان)، میانکاله (مازندران)، انزلی (گیلان)، صالحیه (البرز)، مُره‌قم (قم) و گاوخونی (اصفهان).

خشکی تالاب ها، معیشت مردم را نشانه می‌رود

امان‌الله قرایی‌مقدم، جامعه‌شناس، در مورد تبعات این شرایط  می‌گوید: «بر اساس برخی از تئوری‌های علوم اجتماعی، اولین و مهم‌ترین بخش در اقتصاد هر کشوری، کشاورزی، جنگل، منابع طبیعی و دسترسی به آب است. بخش‌های بعدی نیز صنعت و خدمات هستند. در برنامه‌ها و سیاست‌گذاری‌های توسعه‌ای ایران به این موارد دقت نشده که تبعات محیط‌زیستی و اجتماعی داشته است.»

به گفته این پژوهشگر، خشکی تالاب ها، معیشت و گذران زندگی مردم را نشانه می‌رود و بدون شک، تبعات اقتصادی بلندمدت دارد.او نتیجه این اتفاق را بحران‌های اجتماعی و سیاسی در استان‌های مختلف می‌داند و می‌افزاید: «زمانی که معیشت و روزی مردم به خطر می‌افتد، نارضایتی شکل می‌گیرد. از آن سو، مسئولان وعده‌هایی را برای حل مشکلات مطرح می‌کنند که عملی نمی‌شوند. این وضعیت نوعی بی‌اعتمادی در جامعه ایجاد می‌کند.»

مهاجرت و افزایش حاشیه‌نشینی

قرایی‌مقدم، مهاجرت مردم محلی از اطراف تالاب های خشک‌شده به دیگر مناطق را یکی دیگر از تبعات این بحران به شمار می‌آورد؛ او برای مثال به کوچ بعضی از اهالی سیستان و بلوچستان به استان‌های شمالی کشور پس از خشک شدن هامون اشاره می‌کند.

این جامعه‌شناس  می‌گوید: «پژوهش‌ها و بررسی‌های علمی و میدانی نشان می‌دهد به‌ویژه افرادی که شغل و معیشت‌شان به کشاورزی وابسته است، احتمالاً با خشکی تالاب ها ناچار از مهاجرت می‌شوند و نتیجه آن نیز گسترش حاشیه‌نشینی در اطراف شهرهای بزرگ است.» او تاکید می‌کند که حاشیه‌نشینی می‌تواند به گسترش انواع آسیب‌های اجتماعی و جرائم بینجامد.

بی‌توجهی به طرح‌های آمایش سرزمینی در استان‌ها

به گفته قرایی‌مقدم، از جمله دلایل تخریب محیط زیست و خشکی تالاب ها در استان‌های مختلف، بی‌توجهی به طرح‌های آمایش سرزمینی در طرح‌های توسعه‌ای است که به گسترش حاشیه‌نشینی در اطراف شهرهای بزرگ نیز منجر شد.

او توضیح می‌دهد که کارخانه‌ها بدون مطالعه و بر اساس سلیقه افراد، در نزدیکی شهرهای بزرگ از جمله تهران، مشهد و اصفهان و حتی مناطقی که آب نداشتند شکل گرفتند؛ برای مثال کارخانه ذوب آهن در نزدیکی اصفهان ساخته شد. چنان‌که قرایی‌مقدم می‌گوید، صنایع بزرگ باید به استان‌هایی منتقل شوند که ترکیب جمعیتی و نیروی کار لازم را دارند و نرخ بیکاری در آنها بالاست؛ از سوی دیگر از امکانات و دسترسی‌هایی مانند راه‌آهن نیز برخوردار هستند.

اشتباهاتی که به خشکی تالاب ها منجر شد

اما چرا وضعیت برخی از تالاب ها در کشور به مرحله بحران رسید؟ خشکسالی و تغییرات اقلیمی، مدیریت نادرست منابع آبی از جمله سدسازی‌های بی‌رویه و انحراف یا مهار رودخانه‌ها و همچنین کشاورزی و صنعتی‌سازی ناپایدار و استخراج بی‌رویه آب‌های زیرزمینی، از مهم‌ترین دلایلی هستند که این شرایط را رقم زده‌اند. به این موارد باید فعل‌ها و ترک فعل‌های برخی وزارتخانه‌ها و دستگاه‌های اجرایی از یک سو و ضعف دیپلماسی آب از سوی دیگر را افزود.

شرایط به گونه‌ای است که دستگاه‌های متولی، حقابه تالاب‌ها را پرداخت نمی‌کنند و نهادهای ناظر، جز گلایه کار دیگری انجام نمی‌دهند. در برخی از استان‌ها دریاچه‌ها و تالاب‌ها، با توسل به بهانه‌های توسعه‌ای، تکه‌تکه شده‌اند و یکپارچگی خود را از دست داده‌اند. در این میان سرریز فاضلاب‌های شهری، صنعتی و کشاورزی به پهنه‌های آبی نیز چالش دیگری است که آنها را تهدید می‌کند.

خوزستان؛ نمونه‌ای از تاثیر سیاست‌های اشتباه بر محیط زیست

آنچه در سال‌های اخیر در خوزستان گذشته است را می‌توان نمونه‌ای از فعل و ترک فعل‌های اشتباهی قلمداد کرد که از دستگاه‌های دولتی سر زده است. محسن پاک‌نژاد، وزیر نفت، چندی پیش حاصل فعالیت‌های این وزارتخانه را تخریب محیط‌زیست خوزستان، از جمله خشکی تالاب ‌ها و آلودگی هوا و زمین، دانست.

درویش، کنشگر محیط زیست، گفته است در خشکی تالاب‌ های این استان، وزارت نفت به بهانه استخرج نفت، وزات نیرو با سدسازی، وزارت جهاد کشاورزی با توسعه اراضی برنج‌کاری و سازمان حفاظت محیط زیست به خاطر سکوت در برابر این اقدامات، نقش داشته‌اند.

سیستان و بلوچستان؛ گسترش فقر بر اثر خشکی هامون

سیستان و بلوچستان نیز استانی است که با تبعات اقتصادی و اجتماعی ناشی از خشکی تالاب ها دست‌وپنجه نرم می‌کند. چندی پیش، علیرضا سروری‌نژاد، پژوهشگر آب و خاک،  گفته بود نتیجه ضعف‌های مدیریتی داخلی و اقدام افغانستان در قطع حقابه تالاب هامون، تغییرات اقلیمی در منطقه سیستان و در نتیجه شکل‌گیری کانون گردوغبار و وزش طوفان‌های شن بوده است.

او تاکید کرده بود، این اتفاق سلامت ۴۰۰ هزار نفر از ساکنان منطقه سیستان شامل پنج شهرستان هامون، هیرمند، زابل، زهک و نیمروز را تهدید می‌کند؛ به گونه‌ای که در سال‌های اخیر، بیشترین آمار مربوط به بیماری‌های چشمی، ریوی، قلبی و عروقی و تنفسی کشور از این منطقه گزارش شده است.

او به خشک شدن ۱۵۰ هزار هکتار زمین کشاورزی در منطقه سیستان اشاره کرده و گفته بود زمین‌های رهاشده، در کنار مجموع مساحت ۳۸۲ هزار هکتاری تالاب‌های خشک‌شده هامون، به یک کانون ۵۳۲ هزار هکتاری برای تولید گردوغبار تبدیل شده. در چنین شرایطی، وزش بادهای شدید در این منطقه، حدود ۱۰۳۲ روستا را تحت تاثیر قرار داده است و ۲۰۰ روستا خالی از سکنه شده‌اند.

کارشناسان معتقدند افزایش فقر، تولید گردوغبار، بروز تنش آبی و بیماری‌های جسمی و روانی، از جمله تبعات اقتصادی و اجتماعی خشکی تالاب‌ ها هستند.