دادگاه ناحیهای کلمبیا در واشنگتن دیسی آمریکا، با شکایت «اکبر لکستانی»، جانباز جنگ عراق و رییس سابق شورای شهر شوط در آذربایجان غربی، از خامنهای و سپاه، جمهوری اسلامی را محکوم کرد. قاضی دادگاه رای قطعی به پرداخت ۱۴میلیون و ۲۳۳هزار دلار غرامت به اکبر لکستانی داده است.
در رای دادگاه که توسط «ایرانوایر»، رویت شده آمده که «جمهوری اسلامی، مسوول گروگانگیری دولتی، شکنجه روانی و ایجاد معلولیتهای دایمی جسمی و روحی» و این غرامت بابت «درد و رنجهایی» که لکستانی در دوره زندان در ایران متحمل شده، به او پرداخت خواهد شد.
اکبر لکستانی کیست و چرا از خامنهای شکایت کرده و چطور قرار است ۱۴میلیون دلار غرامت بگیرد؟
***
اکبر لکستانی، شهروند تُرک آذربایجانی و اصالتا اهل شوط است، در استان آذربایجان غربی. او متولد ۲۷آذر۱۳۴۷ و ۵۷ساله است. در نوجوانی مدتی نزدیک به ۵۷ماه را در جبهه بوده است. آقای لکستانی آسیبدیده جنگ است که در ادبیات رسمی و عُرفی تحتعنوان «جانباز» شناخته میشود. او بهدلیل حضور در جبهه و به گفته خودش، «دفاع از ایران»، هم چندین ترکش در بدن دارد و هم از بمبهای شیمیایی که ارتش عراق در زمان جنگ استفاده میکرد، آسیب دیده است.
او این روزها، آسیبدیده آنچه خودش «استبداد» در ایران خوانده نیز هست. وکیلش، «علی هریسچی» پیش از این آسیبدیدگی چشم و خطر نابیناشدن او خبر داده بود. آقای لکستانی در اثر آسیبهایی که در دوران زندان و شکنجه در ایران دیده، انگشتان پای راست خود را کاملا از دست داده است.
آقای لکستانی در سپتامبر سال۲۰۱۹، مصادف با مهر۱۳۹۸ بهعنوان یک ایرانی-آمریکایی برای دیدن مادرش به ایران سفر کرد، بازداشت شد و تحت شکنجه قرار گرفت. او سپس در سال۱۳۹۹ بهدلیل بیماری و اعتصاب غذاهای مکرر با تودیع قرار وثیقه از زندان موقتا آزاد شد و توانست از ایران خارج شود.
اکبر لکستانی در فوریه۲۰۲۰ به کشور دومش، آمریکا رسید و بهگفته خودش برای اینکه اتفاقاتی که بر سر او آمده، برای دیگران تکرار نشود، از «علی خامنهای» و سپاه پاسداران شکایت کرد. حالا دادگاه در آمریکا خامنهای و سپاه را محکوم و قرار است صندوقی که در آمریکا شکل گرفته تا از قربانیان حکومتهایی مثل ایران حمایت کند، به او حدود ۱۴میلیون و ۲۳۰هزار دلار غرامت پرداخت کند؛ مبلغی که ۵۰درصد آن جبرانی است و آقای لکستانی بهگفته خودش باید در نوبت قرار گرفته و نهایتا ۲۵درصد آن را هم به وکیلاش بدهد.
اما، لکستانی روزنامهنگار است و پیش از این بارها بابت اعتراض به وضعیت بسته سیاسی و سرکوب آزادیها و تضییع حقوق مردم در ایران، بازداشت و تحت پیگرد قضایی قرار گرفته است. اولین بازداشت او مربوط به دهه۱۳۷۰ است، به اعتراضش به برگزاری یک تظاهرات حکومتی در حمایت از مسلمانان کشور بوسنی و هرزگوین.
او در همینباره به ایرانوایر میگوید: «اولین زندانم بر میگردد به راهپیمایی بوسنی هرزگوین. نه اینکه به راهپیمایی برای صلح در بوسنی و هرزگوین اعتراض کنم، بلکه گفتم ایکاش حالا که این شرایط مهیا شده که به حق و حقوقی که از مردم در بوسنی و هرزگوین ضایع شده، دولت تظاهرات دولتی ترتیب داده که کار خوبی هم هست، این شرایط برای مردم ایران هم مهیا شود که معترض هستند.»
او که آن زمان منتخب اول شورای شهر شوط در دومین دوره شوراهای شهر و روستا (۱۳۷۷-۱۳۸۱) بود، پس از این اظهارات بازداشت شد. همین امر زمینهساز «رد صلاحیت» او در انتخاباتهای بعدی شورای شهر و مجلس شد.
او در بخشی از گفتوگویش با ایرانوایر میگوید که دلیل ردصلاحیت او برای مجلس، «ارتداد» و «ضدیت با ولایت فقیه» عنوان شده است: «بیش از ۶سال بازداشت در نیروی انتظامی، اطلاعات نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه و به صورت قرار بازداشت، وثیقه و محکومیت در زندانهای جمهوری اسلامی بودم. در زمانیکه در تیمارستان در بخش روانی بودم، ششهفت بار شوک برقی به من داده شده و در زندان من را اعدام وحشت (مصنوعی) کردند. من ۶سال است نتوانستم که بخوابم.»
اشهدم را خواندم و در مجلس گفتم خامنهای هم مثل صدام محاکمه خواهد شد
یکی دیگر از بازداشتهای اکبر لکستانی که همانزمان در رسانهها بازتاب گستردهای داشت مربوط به اعتراض او به سرکوب اعتراضات مردم آذربایجان به یک کاریکاتور در نشریه «ایران جمعه» بود؛ کاریکاتوری که سوسکی را نشان میداد که در گفتوگویی با یک پسر نوجوان در یک «کامیک استریپ» گفته بود: «نمنه؟»، به زبان ترکی آذربایجانی یعنی «چی؟».
انتشار این کاریکاتور در یکی از زیرمجموعههای روزنامه دولت، اعتراضات گستردهای را در شهرهای مختلف استانهای آذربایجان شرقی، غربی و اردبیل و دیگر شهرهای ایران که جمعیت تُرک دارند، از جمله تهران رقم زد. با آغاز اعتراضات، اگرچه سخنگوی قوه قضاییه گفت که کارتونیست و سربیر نشریه ایران جمعه تحت پیگرد قرار گرفتهاند، تجمعات به سرعت در اغلب شهرهای ایران گسترده شد و نشان داد که نارضایتی مردم تُرک آذربایجانی عمیقتر و ریشهدارتر از انتشار یک کاریکاتور است. گفته میشود که دهها نفر در آن اعتراضات بهدست نیروهای سرکوبگر حکومت، کشته و مجروح شدند.
اکبر لکستانی در گفتوگویی با ایرانوایر درباره نحوه اعتراض و بازداشت خود در سال ۱۳۸۵ میگوید که چون قبلا خبرنگار بوده و به مجلس رفتوآمد داشته، آن روز مدارک شناسایی خود از جمله کارت رزمندگی و جانبازی خود را کپی میگیرد و به صحن مجلس میبرد و در اختیار خبرنگاران قرار میدهد تا اگر بلایی سرش آوردند خبرنگاران بدانند که او که بوده: «در صحن علنی مجلس، یک مانعی هست، رفتم آن بالا ایستادم و اشهدم را خواندم و گفتم اینجا پادگان است، مجلس نیست. هشتاد درصدش نیروهای نظامی و بیست درصدش نیروی انتظامیاند. زمانی که حداد رییسمجلس بود گفتم آقای خامنهای، شما را مثل صدام حسین یک روز در دادگاه عدالت محاکمه و مجازات خواهند کرد.»
پس از این، او به سهسال زندان محکوم شد، اتهاماتش «توهین به رهبری» و «تبلیغ علیه نظام» عنوان شدند. آقای لکستانی در حین حبس دست به اعتصاب غذا زد و نهایتا بهدلیل بیماریهای متعدد و شرایط جسمیاش، بهدلیل مصدومیت در دوران جنگ، از زندان آزاد شد.
او در جریان اعتراضات سال ۱۳۸۸ و در حالیکه بهصورت مشروط در خارج از زندان بود پس از به گفته خودش حمله ماموران به منزلش با پاسپورت از کشور خارج شد و مدتی بعد توانست وارد آمریکا شود. آقای لکستانی حالا سالهاست که شهروند آمریکاست.
در مهر سال ۱۳۹۸، لکستانی که حالا یک شهروند دوتابیعتی ایرانی-آمریکایی بود، پس از یک دوره بیماری مادرش تصمیم میگیرد به ایران سفر کند تا کنار مادرش باشد.
وقتی زمینی در حال ورود به خاک ایران بوده بازداشت میشود و بعد از آن بارها تحت شکنجه و آزار و اذیتهای اطلاعات سپاه، نهاد بازداشتکنندهاش قرار میگیرد:
«اعتصاب غذا کرده بودم. من را بردند حیاط زندان، جرثقیل و چهارپایه آوردند. من قبلا، هم زندان بودم و هم وکیل بند بودم و صحنه اعدام را دیده بودم. به من نگفتند داریم اعدامت میکنیم ولی شرایطی را مهیا کردند که به من القا کردند و من باور کردم که دارند من را اعدام میکنند. بعد از آن همه تشریفات و پرونده بازی و رفت و آمدن و تحقیر، من فکر میکردم با توجه به این که اینقدر جبهه بودم، بازجویی و شکنجه شده بودم، خیلی آدم شجاعی هستم ولی آنجا احساس کردم که خیلی وحشت کردم و آن وحشت باعث شده که ۶سال است نتوانستم شب تا صبح بخوابم. منیکه حتی یک قرص اعصاب نمیخوردم، ششسال است شب تا صبح نخوابیدم.»
قوه قضاییه و نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی، لکستانی را با وجود اینکه او از چندین نوع بیماری، از جمله دیابت رنج میبرد، به بیمارستان روانپزشکی (رازی) منتقل کردند. در بیمارستان تصویری از او با پاهای زخمی منتشر شد که با پابند به تخت بسته شده بودند، تصویری که او خود میگوید یک عکاس با شرافت و وجدان که برای ملاقات عزیزی به بیمارستان آمده بوده، از او گرفته است. این عکس توسط فعالان حقوقبشر، از جمله «سهیل عربی»، زندانی سیاسی سابق، بارها بازنشر شد و واقعیت دسترسی زندانیان سیاسی به درمان در زندانهای ایران را برملا میکرد.
در نهایت همان زخمها به دو بار عمل جراحی و قطع انگشتان پای راست آقای لکستانی در آمریکا منجر شد: «پابند که میزدند، عفونت میکرد. پابندم را هم با دستبند میبستند به هم. فقط زمانیکه دستشویی میرفتم یا غذا میخوردم، باز میکردند. کتکهایی که در اطلاعات سپاه خورده بودم. کابلی که خورده بودم و زیر شست پایم سواخ شده بود، زخم شده بود و بهخاطر اینکه نتوانستم خدمات پزشکی بگیرم، همه اینها منجر شد که انگشتان پای راستم را از دست بدهم.»
او با تاکید بر اینکه رفتار بعضی از پزشکان، حتی پزشکان سپاه، حرفهای و انساندوستانه بوده، میگوید: «یک جایی من ترسیدم. یک روانپزشک بود که با دادستان درگیر شد و گفت آقا ما شکنجهگر نیستیم. این آدم را حمام هم نمیگذارید برود، پاهایش زخم شده و عفونت از پاهایش میریزد، ما نمیتوانیم شریک جنایت شما شویم. فقط یک پزشک بود که خیلی بدتر از بازجوها بود در بخش عفونی بیمارستان طالقاتی ارومیه، یک آقای موسوینامی بود که اسمش را هم میخواهم پیدا کنم. به او گفتم آقا حداقل یک کپسولی چیزی به من بده، فحش داد به من! به ملت و دولت آمریکا فحش داد. گفت شما جاسوسید و وطن فروختید. به او گفتم تو پزشکی، او هم با آن وضعیتی که من داشتم دستور داد ببرید زندان. برعکس همه پزشکانی که ششدانگ از من حمایت میکردند، این از بازجوها بدتر بود. من فکر میکنم سهمیه نیروهای امنیتی بود. جالب اینکه یک پزشکی که در اطلاعات سپاه آمد، وقتی دید فشار من ۲۴ است و قندی که نرمال ۶۰ است، شده ۹۰۰ و چند گفت من این را تحویل نمیگیرم. این آدم مرده متحرک است، گفتند بازجوییاش مانده، شما میخواهید از مرده بازجویی کنید؟»
وقتی خوشحال میشوم که زندانیان سیاسی مشکل معیشت نداشته باشند
اکبر لکستانی در پاسخ به این سوال ایرانوایر که آیا از محکومیت خامنهای و سپاه خوشحال است، میگوید: «هر دو باری که پایم عمل شد و مادرم تماس گرفته بود و ناراحت بود و گریه میکرد، به او گفتم همانطور که من در جبهه جانباز شدم و خوشحال بودم که در دفاع از وطنم زخمی شدم، امروز هم خوشحالم که در مبارزه با استبداد توانستهام هزینه دهم. می توانستم تصادف کنم و قطع نخاع شوم. این خوشحالی دارد.»
او ادامه میدهد: «از بابت این خوشحال نیستم که پول را گرفتم و ۱۴میلیون دلار دادهاند. اگر ۱۴میلیارد دلار هم بدهند، من یک انسانم، سه وعده غذا میخورم و شب هم یکجا میخوابم و آخرش هم گورستان است. من زمانی خوشحال میشوم که زندانیان سیاسی که در داخل کشور دربند هستند، زندانی سیاسی که چندین ماه در انفرادی بوده و در زندان است، خرج خودش را ندارد، مجبور است ضمن اینکه کتک شکنجه و تحقیر شده از طرف کسانیکه ابزار استبداد هستند، دغدغه معیشت خودشان و خانوادهاش را هم داشته باشد.»
این زندانی سیاسی سابق در ادامه شهادت میدهد که زندانیان سیاسی را دیده که برای زندانیان جرایم عادی، کار نظافت انجام میدهند، لباسها و ظرفهای زندانیان دیگر را میشویند: «این دردآور است. من آرزو دارم و پیشنهاد میکنم از همین تریبونی که شما در اختیار من گذاشتید، رویم را میکنم به خاندان پهلوی، سلطنت، میگویم که اموال و دارایی که قبل یا بعد از انقلاب از ایران خارج کردید، توسط پدرتان محمدرضا پهلوی، هر چه تابهحال خوردید نوشِ جانتان. بیاید از طریق سازمانهای بینالمللی و حقوقبشری، این را به یک صندوقی اختصاص دهید که در اختیار زندانیان سیاسی و خانوادههایشان قرار بگیرد.»
او با گفتن اینکه خود نیز حاضر است چنانچه چنین صندوقی شکل بگیرد، غرامت جبرانی که از دولت آمریکا دریافت خواهد کرد را بعد از کسر مبلغ مربوط به وکیلش به آن واریز کند، ادامه میدهد: «این را در اختیار زندانیان سیاسی که در خط مقدم هستند و خونشان را کف دستشان گرفتهاند، قرار دهید تا حداقل مشکل معیشت خودشان را نداشته باشند. منی که معلول روحی و جسمی شدم. منی که یک قرص روانپزشکی نخورده بودم، الان ۶ سال است نتوانستم بخوابم، تحت درمان روانپزشک و روانشناس هستم و زندگیام نابود شده، حاضرم اموال و داراییام را که یک سنت آن متعلق به مردم ایران نیست، ششدانگ از طریق سازمانهای بینالمللی در اختیار زندانیان سیاسی و خانوادههایشان بگذارم، به شرطی که با من آقای رضا پهلوی و خاندان پهلوی، هم این پول را برای زندانیان سیاسی انتقال دهند. من آن روز خوشحال خواهم شد چون این پول، آن روز بهدرد خواهد خورد که زندانیان سیاسی مشکل معیشت نداشته باشند.»
در جریان اعتراضات «زن زندگی آزادی»، شاهزاده رضا پهلوی ایدهای را مطرح کرد مبنی بر اینکه از پولهای بلوکهشده ایران در خارج از کشور برای کمک به «صندوقهای اعتصاب» در داخل ایران کمک شود. پیشنهاد او این بود که دولتهای غربی مانند تجربهای که در لهستان در دوران اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت، کمک کنند این منابع بهدست مردم ایران برسد تا آنها بدون واهمه از عواقب مالی خود دست به اعتصابهای گسترده بزنند و اینگونه سرنگونی جمهوری اسلامی را فراهم کنند.
این پیشنهاد در مورد ایران، هرگز به واقعیت نپیوست و گزارشها از زندانهای ایران، همچنان از تنگتر شدن عرصه بر زندانیان سیاسی خبر میدهند.
آخرین این گزارشها احتمالا مربوط به شرایط ناگوار «رضا آریا» در زندان کرمان است؛ یکی از متهمان پرونده«روحالله عجمیان»، بسیجی که حکومت میگوید در چهلم «حدیث نجفی» بهدست معترضان در «بهشت سکینه» کرج کشته شده است. هفته پیش گزارشهایی از اینکه آقای آریا ناچار است با یک تکه چینی شکسته در زندان، کیف و محصولات چرمی بسازد تا کمکخرج خانوادهاش باشد، واکنشهای همدلانه بسیاری را بهدنبال داشت.
