به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، مهر ۱۲، ۱۴۰۲

هوش مصنوعی ارباب است یا برده؟ – یوشکا فیشر

 یوشکا فیشر

آنچه ما با آن سر و کار داریم، مبادله بالقوه بین سوژه و ابژه، بین انسان و ابزار آنهاست. از آنجایی که ماشین‌هایی با قابلیت‌های خودآموزی و دانش برتر به وضوح این توانایی را خواهند داشت که بشریت را به رتبه دوم تنزل دهند، سؤال واقعی این است که آیا واقعاً این کار را خواهند کرد یا خیر


ما در دورانی پرحادثه و حتی می‌توان گفت «وحشی» زندگی می‌کنیم که تاریخ با سرعتی سریع و خشن ساخته می‌شود. چرا الان این اتفاق می افتد؟ زیرا سه بحران بزرگ دگرگونی به یکباره گریبانگیر بشریت شده است. هر یک از دگرگونی‌های ژئوپلیتیکی، اقلیمی و دیجیتالی امروز به تنهایی چالش‌های کافی را ایجاد می‌کند، اما ما به طور همزمان آنها را تجربه می‌کنیم. یک کلان بحران جهانی بی‌سابقه، ظرفیت‌های نظام‌های سیاسی و فرهنگی ما را برای سازگاری یا حفظ کنترل تهدید می‌کند.


هر سالی که می گذرد با رکوردشکنی دما، آتش سوزی های جنگلی، خشکسالی و رویدادهای شدید آب و هوایی بر مقیاس بحران آب و هوایی تأکید می کند. اگرچه پیامدهای جهانی بلندمدت آن فوق العاده پیچیده است، اما ماهیت اساسی مشکل به خوبی درک شده است. راه حل ها مشخص هستند، اما سیاست دستیابی به آنها به طرز سرگیجه آوری دشوار است. در مقابل، عواقب تحول دیجیتال نامشخص تر است. فقط در سال گذشته، بشریت با پیشرفت‌هایی در زمینه هوش مصنوعی مولد (AI) دری از فناوری جدیدی را گشود و هیچ کس دقیقا نمی‌داند طرف مقابل چیست.


یک تفاوت بزرگ بین این دو پیشرفت این است که اثرات هوش مصنوعی همچنان می‌تواند متوقف شود، حتی در اصل معکوس شود. با این حال، آدم شک می کند که عملا چنین اتفاقی رخ دهد. هم تجربه تاریخی و هم منطق زیربنایی تحقیق و توسعه فناوری نشان می دهد که انقلاب هوش مصنوعی به شتاب خود ادامه خواهد داد.


در اواخر سال ۲۰۲۲، استارت‌آپ OpenAI مستقر در کالیفرنیا (با سرمایه‌گذاری‌های کلان غول فناوری مایکروسافت) مدل بزرگ زبان ChatGPT خود را منتشر کرد و در نتیجه باعث ایجاد هجوم طلایی فناوری جدید شد. اگرچه هوش مصنوعی جدید نیست، اما بسیاری زمان کنونی را آغاز یک دوره جدید می دانند. دیجیتالی‌سازی به سطح کیفی بی‌سابقه‌ای رسیده است و اکنون کل شیوه زندگی ما را از اساس تغییر خواهد داد؛ از نحوه تولید و مصرف ما تا نحوه یادگیری و تعامل با یکدیگر.


با نگاهی به آینده، باید این احتمال را در نظر بگیریم که رابطه بین انسان و ماشین زیر و رو خواهد شد. ماشین‌های جدید با قدرت و سرعت محاسباتی برتر، دسترسی به فراوانی فزاینده داده‌ها و بهبود سریع ظرفیت‌های ادراکی (به لطف حسگرهای جامع‌تر و پیچیده‌تر)، ابتدا برای نوع بشر ضروری خواهند بود و سپس به برتری بر آن خواهند رسید.


پس آنچه ما با آن سر و کار داریم، مبادله بالقوه بین سوژه و ابژه، بین انسان و ابزار آنهاست. از آنجایی که ماشین‌هایی با قابلیت‌های خودآموزی و دانش برتر به وضوح این توانایی را خواهند داشت که بشریت را به رتبه دوم تنزل دهند، سؤال واقعی این است که آیا واقعاً این کار را خواهند کرد یا خیر.


برای درک این پویایی، باید به تحلیل معروف فیلسوف آلمانی گئورگ ویلهلم فردریش هگل از «دیالکتیک ارباب-برده» که در اوج انقلاب صنعتی اول، در کتاب مهم خود، «پدیدارشناسی روح» در سال ۱۸۰۷ بیان کرد، بازگردیم. هگل توضیح می‌دهد که ارباب کهن فرمان می دهد و از ثمرات کار دیگران لذت می‌برد، در حالی که برده سختی‌های کار و تسلیم شدن در برابر اراده ارباب را تحمل می‌کند. اما در این فرآیند، برده مهارت های شکل دادن به جهان را به دست می آورد و روزی یوغ را کنار می گذارد.


این دیالکتیک در رابطه ی بین انسان و ماشین چگونه عمل خواهد کرد؟ این سوال در تاریخ بشریت کاملاً بی سابقه است و پاسخ آن ممکن است مشخص کند که آیا این تاریخ در آینده نیز ادامه خواهد داشت یا خیر. اما دو تحول بزرگ دیگر مسائل را پیچیده تر می کند، زیرا ممکن است به این معنی باشد که ما چاره ای جز پذیرش کامل هوش مصنوعی نداریم.


به هر حال، آیا بقای انسان در سیاره ای به طور قابل ملاحظه ای گرمتر حتی بدون ایجاد یک تمدن فناوری مبتنی بر هوش مصنوعی قابل تصور است؟ و اگر رقبای ژئوپلیتیکی ما به دنبال تسلط بر هوش مصنوعی هستند، به غیر از اینکه خودمان به دنبال تسلط بر هوش مصنوعی باشیم، چه باید بکنیم؟ علاوه بر این، ساختار سیاسی اساسی جوامع بشری در این شرایط کاملاً متفاوت و بدیع چه خواهد شد؟ وضعیت کشورها و دولت ها و درگیری های ظاهراً بی پایان بین آنها چه خواهد شد، به خصوص اگر هوش مصنوعی به وسیله ای مطلوب برای به راه انداختن یا حتی فرماندهی جنگ مدرن تبدیل شود؟


اکنون که از آستانه هوش مصنوعی عبور می کنیم، ظاهراً با انتخاب کمی در این زمینه مواجه هستیم، باید این احتمال را جدی بگیریم که تغییر تمدن ما از یک تمدن انسان محور به تمدن تحت سلطه ماشین ها به حذف عنصر انسانی به طور کلی منجر شود. حتی اگر نوع انسان حذف نشود، ممکن است کاملاً به حاشیه رانده شود. هر چند اکنون برای ما عجیب به نظر می رسد، این نقطه اوج محتمل برجسته دیالکتیک روشنگری است.


***


*یوشکا فیشر، وزیر امور خارجه و معاون صدراعظم آلمان از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۵، تقریباً ۲۰ سال رهبر حزب سبز آلمان بود.


منبع اصلی: Project Syndicate

اخبار روز