به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، مرداد ۱۹، ۱۴۰۲

بمناسبت سی و دومین سالگرد قتل دکتر شاپور بختیار و سروش کتیبه

 پیام آقای کاووس ارجمند


بنام ملت بزرگ ایران

در سوگ دکتر شاپور بختیار

سرزمین کهن ما ایران که از سوی کارشناسان تاریخ و تمدن گهواره تمدن از دوران ایلامیان و هخامنشیان نامیده می شود همواره در درازای تاریخ مورد هجوم بیابان گردان و صحرا نشینان قرار گرفته است و این بادیه نشینان به این سرزمین تاخته تا این ملک زر خیز و فرهنگ پرور را از درون متلاشی کنند

و همواره برای آسان کردن کار، پهلوانان و دلاوران سررشته دار را نخست از پای در آورده اند تا راه را برای رسیدن به آماج خود هموار نمایند، دلاورانی چون آریو برزن در نبرد با اسکندر مقدونی، رستم فرخزاد از خاندان اسپهبدان آذرآبادگان در جنگ با تازیان در قادسیه، بابک خرمدین در نبرد با خلیفه عباسی، ابن مقفع با نام ایرانی «روزبه دادویه» از فیروزآباد پارس که بوسیله خلیفه عباسی به دار آویخته شد، مازیار سردار ایرانی پسر کارن دوم از خاندان کارنوندیان در طبرستان که بر ضد تهاجم تازیان مسلمان قیام کرد و کشته شد، لطف علی خان زند پادشاه ایران که با دلاوری در برابر آغا محمـدخان قاجار جنگید و آغا محمـدخان پس از پیروزی و دستگیری او را کور و سپس کشت

 تا می رسیم به دوران معاصر که فاطمه قرت العین در زمان ناصر الدین شاه که حجاب را از سر برگرفت و برای حقوق برابر زن مرد مبارزه کرد و در نهایت در ۳۵ سالگی به فتوای ملایان در تهران به دار آویخته شد و تن شلاق خورده او را در چاه انداختند و میرزا جهانگیر خان شیرازی مشهور به (صور اسرافیل) روزنامه نگار لیبرال دموکرات که به فتوای شیخ فضل اله نوری و به دستور محمـد علی شاه قاجار در جنبش مشروطیت در باغشاه به دار آویخته شد و ده ها دلاور و مبارز دیگر که از دوران مشروطه تا کنون در راه آزادی خواهی جان داده اند و

 گل سر سبد این دلاوران آزادی خواه دکتر شاپور بختیار است که در دوران نوجوانی در نبرد با ارتش متجاوز آلمان هیتلری با شرکت داوطلبانه در ارتش ملی فرانسه چون افسر توپخانه جنگید و پس از اشغال فرانسه در مبارزه ی نهضت مقاومت ملی فرانسه به رهبری ژنرال دوگل شرکت جست تا همبستگی با جمهوری خواهان در نبرد با ژنرال فرانکو در اسپانیا و تا پیوستن به حزب ایران و در نهایت به جبهه ملی در دوران دکتر مصدق و پذیرفتن پست معاونت وزارت کار در دولت مصدق و شاهکار دکتر شاپور بختیار با ارائه قوانین دموکراتیک کار و بیمه کارگران که در نهایت به بنیان گذاری سازمان بیمه های اجتماعی انجامید که تا هم اکنون این سازمان وجود دارد و ملایان دارائی های آنرا به جیب زده اند . 

در انقلاب نکبت بار اسلامی دکتر شاپور بختیار با پذیرش نخست وزیری از سوی پادشاه مشروطه محمـدرضا شاه پهلوی با تمام اختلافاتی که با او داشت و تنها برای نجات کشور، ملت و نگاهبانی از مشروطه پادشاهی پارلمانی از یورش فدائیان اسلام برای ایجاد حکومت اسلامی همت گماشت.

رهبر فدائیان اسلام نواب صفوی سه بار به دکتر مصدق نامه نوشت و درخواست کرد تا قوانین شریعت اسلامی را دولت ملی در ایران به اجرا گذارد تا او از دکتر مصدق دفاع کند ولی دکتر مصدق علاوه بر این که به نامه های نواب صفوی پاسخی نداد در دوره دوم نخست وزیری ایشان، دادگستری دولت دکتر مصدق نواب صفوی و دو تن از دست یارانش را دستگیر و به جرم ترور دو نخست وزیر و حمله به دانش آموزان دختر در دبیرستانی در ساری به زندان انداخت که آیت اله کاشانی در زمانی که رئیس مجلس شد عفو آنها را از مجلس درخواست کرد و آنها آزاد شدند ولی شوربختانه هم ردیفان دکتر شاپور بختیار یعنی رهبران جبهه ملی ایران در دوران انقلاب به سر کردگی دکتر سنجابی با جانشین نواب صفوی یعنی سید روح اله خمینی توافق شرم آوری کردند و مشروطه ایرانی که خون بهای مشروطه خواهان بزرگ بود را به جمهوری اسلامی تغییر دادند و دکتر شاپور بختیار را ابتدا از جبهه ملی اخراج و سپس با پای سر به پاریس برای نوشتن خفت بار توافق سه ماده ای شتافتند و در گام دوم به فرودگاه مهرآباد برای پای بوسی خمینی رفتند و همگان آگاهیم که بر کشور، ملت و دکتر بختیار «رستم فرخزاد دوران مدرنیته» چه رفت.

امروزه دوست و دشمن دریافته و باور دارند که آزادی خواهی، میهن دوستی، جهان بینی و مشروطه خواهی دکتر شاپور بختیار در دوران انقلاب نکبت بار ۵۷ بویژه آنان که از جوانمردی و عدالت برخوردار هستند حد اقل صد سال از روشنفکران چپ و ملی در دوران انقلاب نکبت بار اسلامی فراتربوده است.

دکتر شاپور بختیار همانند زنده یاد دکتر محمـد مصدق همواره آزادی را در پناه قانون گرامی می داشت و بویژه مخالف سانسور، حکومت فردی و استبداد بویژه از نوع مذهبی آن بود و چه جالب است که مولانای بلخی در بیش از ۸۰۰ سال پیش گوئی از زبان دکتر شاپور بختیار از یاران نیمه راه و هم میهنان کژ اندیش خود گله داشته و مثنوی مولوی خود را با آن گله های سوزناک آغاز کرده است و دکتر شاپور بختیار نیز به زبان ساده آنرا در کتاب یک رنگی بیان داشته است، چند بیت از سروده مولانا را در اینجا می آورم:

من به هر جمعیتی نالان شدم

جفت بدحالان و خوش حالان شدم

 کاووس ارجمند