از «آرمیتا گراوند»، تا دختران مترو شیراز که اخیرا ویدیوی برخورد با آنها منتشر شده و «رویا ذاکری» که با نام «دختر تبریز» شناخته میشود، در روزهای اخیر بارها ویدیوها و روایتهایی از برخوردهای خشن ماموران یا آتشبه اختیاران حامی حکومت با مخالفان حجاب اجباری منتشر شده است.
خشونت این برخوردها در حدی است که آرمیتای ۱۶ ساله حالا زیر خاک مدفون شده، دختر مترو شیراز بیهوش و به بیمارستان منتقل شده و رویا ذاکری در بیمارستان روانی بستری است. مخالفان حجاب اجباری با افرادی که مورد خشونت نیروهای حکومتی و امنیتی قرار میگیرند همذات پنداری میکنند. جمله «ما میتوانستیم جای او باشیم»، در محافل مختلف شنیده میشود و زنان بسیاری ترس تکرار خشونت علیه خود را احساس میکنند، درست مانند روزها و ماههای بعد از اسیدپاشیها در اصفهان.
***
«هروقت دارم سوار مترو یا اتوبوس میشوم، با این وحشت است که مبادا یکی از مامورانشان آنجا باشد و بخواهد بلایی سرم بیاورد. وقتهایی که شال سرم نیست، مدام به پشت سرم نگاه میکنم. در بیشتر موارد میدانم که این ترس بهجا نیست، ولی وحشت از آنچه ممکن است سرم بیاورند، همیشه هست. قبلا اینطور بود که با ماسک و عینک دودی بیرون میرفتی و خب برایت احضاریه میفرستادند، ولی الان نیروهایشان با خشونت برخورد میکنند».
اینها گفتههای یک زن جوان ساکن حومه تهران است که هر روز برای کار با مترو به مرکز تهران سفر میکند.
او که تجربه کار در تهران در زمان «اسیدپاشیهای اصفهان» را هم دارد، میگوید: «آن زمان هم همینطور بود و فقط من نبودم. اگر موتوری از کنارمان رد میشد، میترسیدیم که اسیدپاش نباشد. حتی یادم است که یکی از بچههای فعال را یکی دو نفر روانی با او شوخی کرده بودند و آب پاشیده بودند رویش و او از وحشت، خشک شده بود».
اسیدپاشیهای اصفهان، مربوط به زنجیرهای از اسیدپاشی به سروصورت زنانی است که بهنظر میرسید از نظر افراد حملهکننده، حجاب مناسب نداشتهاند. این حملات در مهر۱۳۹۳ رخ داد و دستکم چهار زن جوان در اصفهان مورد حمله اسیدپاشها قرار گرفتند.
بسیاری، همان زمان، سخنان امام جمعه اصفهان، «یوسف طباطبایینژاد» مبنیبر اینکه «مساله حجاب دیگر از حد تذکر گذشته است و برای مقابله با بدحجابی باید چوب تر را بالا برد و از نیروی قهریه استفاده کرد» را، چراغ سبز حکومت برای خشونت علیه زنان، این بار بهشکل اسیدپاشیهای اصفهان دانسته بودند.
شهروندی که احساس این روزهای خود را با روزهای پس از حمله اسیدپاشان به زنان اصفهانی مقایسه میکند، تنها زنی نیست که این روزها وحشت را در شرایطی مشابه تجربه میکند.
«مهتاب قلیزاده»، روزنامهنگار حوزه اقتصادی و از فعالان حقوق زنان در ایران، دوشنبه۸آبان، از وقوع حادثهای برای خود در پمپ بنزین خبر داد. او در شبکه اجتماعی «ایکس» نوشت که در حال بنزین زدن بوده که به یکباره شلنگ بنزین پاره شده و بنزین با سرعت به صورت او برخورد کرده، ولی او در همان حین، ترس از این داشته که یک مامور حکومتی بابت نافرمانی از حجاب اجباری، به روی او بنزین ریخته تا کبریت بکشد و او را آتش بزند.
او نوشت: «چشمهایم میسوخت و فریاد میزدم. ترسیده بودم که کور شدهام، یا همانلحظه یک نفر فندک بزند به تنم. یک خانم و آقا آمدند و من را سریع از آنجا دور کردند. برای احیایم کمک کردند و گفتند: کسی نمیخواسته تو را بسوزاند. نازل بنزین پاره شده و فواره زده. از بد حادثه آنجا ایستاده بودی».
او در ادامه نیز با اشاره به کشتهشدن آرمیتا گراوند، دختر ۱۶ سالهای که در مترو مورد حمله مامور حجاب قرار گرفت، به کما رفت و چند روز پیش جسم بیجانش به خاک سپرده شد، نوشت: «امکان آنکه یک روز معمولی که به مدرسه میروی، توی مترو تو را مرگ مغزی کنند، امکان اینکه با برادرت در خیابان ایستاده باشی و تو را بُکشند، امکان اینکه توی پمپ بنزین ایستاده باشی و تو را بسوزانند، امکان اینکه یک شب بخوابی و فردا صبحش دلار شده باشد ۶۰ هزار تومان، رنجی که از «امکانِ حادثه» میبریم، فراتر از توان یک انسان برای تحمل یک زندگی معمولی است».
آیا ترس زنان واقعی است؟
«سعید پیوندی»، جامعه شناس و استاد دانشگاه لورِن فرانسه در پاسخ به این سوال «ایرانوایر» میگوید که این ترس واقعی است. او توضیح میدهد: «ما در شرایط ویژهای هستیم که نافرمانی مدنی علیه قانون حجاب اجباری از طرف زنان در ایران در جریان است و حکومت هم با زبانهای مختلف سعی میکند برای اینکه این مقاومت مدنی را در هم بشکند، زنان را تهدید یا مجازات کند».
او میگوید: «چون قدرتی که بر سر کار است، یک قدرت مذهبی است، بنابراین خیلی از افراد مذهبی به خودشان اجازه میدهند که به نام دفاع از دین یا حمایت از حکومت دینی، در قالب آنچه که در ایران معروف به آتشبهاختیار شده، بهصورت خودبهخودی و بدون اینکه ماموریتی مستقیما از طرف دولت یا دستگاههای رسمی داشته باشند، دست به واکنش در مقابل زنان بزنند».
به گفته این جامعه شناس، «حکومت از این قانون شکنی ناراضی نیست و از آن جایی که زورش به زنان نمیرسد و نمیتواند صدها هزار یا میلیونها زن را در ایران برای رعایت حجاب کنترل کند، در حقیقت از وجود یک جو ارعاب و ترس در میان زنان استقبال هم میکند».
آقای پیوندی، شاهد این امر را تهدیدهای مطرح شده از تریبونهای رسمی مثل نماز جمعه، دانسته و ادامه میدهد: «بنابراین، ما با شرایط خیلی خاصی در ایران مواجهیم، دولتی که در حقیقت تشویقکننده مستقیم یا غیرمستقیم آزارهای غیرقانونی است، و زنان برای دفاع از خودشان ابزار زیادی در اختیار ندارند. بههمین خاطر، ترسی که زنان از امکان مورد حمله قرار گرفتن و آسیب دیدن بهخاطر نداشتن حجاب دارند، ترسی واقعی است».
با اینحال، این استاد دانشگاه بر این باور است که همزمان با جو ارعاب علیه زنانی که حجاب اجباری بر سر نمیکنند،. جامعه نیز در مقابل کسانی که یا بهواسطه حقوقبگیر بودن از حکومت، یا بهواسطه نیروی ذخیره بودن به اذیتوآزار زنان در عرصه عمومی دست میزنند، به دفاع از زنان برخاسته است.
لحن تهدیدآمیز؛ از خامنهای تا امامان جمعه همه مقصرند
به گفته سعید پیوندی، «گفتمان رسمی حکومت از آقای خامنهای تا مقامات دیگر و روحانیتی که در نماز جمعه حضور دارد، بهطور دائمی لحن تهدیدآمیزی نسبت به زنانی دارند که از نظر آنها، هنجارهای پوششی را در جامعه رعایت نمیکنند. بنابراین، از این نظر میتوان گفت که بخشهایی از کارگزاران حکومت، گفتمانی را از مسوولان بالاتر میشنوند که کاملا تحریکآمیز و در جهت اقدام علیه زنانی است که از نظر آنها، حجاب مناسب ندارند».
او با تاکید بر لایههای مختلف نیروهای وابسته به حکومت و کارکرد آنها در موارد مشابه نیز میگوید: «کسانی که امروز در مترو، اتوبوس و معابر واکنش خشونتآمیز نشان میدهند، بهطور عمده مثلا بسیجیانی هستند که دستمزد بسیار کمی میگیرند و مثلا جاهای دیگری کار میکنند، اما در مواقع لزوم برای دفاع از حکومت، بسیج میشوند».
سعید پیوندی توضیح میدهد: «بهدنبال آن تهدیدهای مقامات، این افراد گوش به فرمان، به خودشان اجازه میدهند که دست به پرخاشگری و آسیب زدن به زنان بزنند».
او این زبان تهدیدآمیز روحانیان حاکم بر ایران را برگرفته از زبان و فرهنگی میداند که روحانیون با آن آشنا هستند: «این همان زبانی است که از قدیم با جامعه حرف میزدند، زبان تهدید و ترساندن. همان طوری که در امور مذهبی، مردم را از جهنم و عذاب الهی و عواقب آن دنیا میترسانند، در دنیای حاضر هم میخواهند از خشم و برخورد حکومت بترسانند».
حق دارند بترسند، اما باید بر این ترس غلبه کرد
«شهرزاد پورعبدالله»، رواندرمانگر نیز با تاکید بر اینکه بسیاری از زنان ایران در اثر مشاهده خشونت نیروهای حکومت علیه خود یا سایر زنان بهدلیل عدم پیروی از حجاب اجباری، «ترومازده» شدهاند، میگوید:«وقتی ترومایی را تجربه کردید، چه برای خود شما باشد چه برای افراد دیگری، ذهنتان بعد از آن تمایل دارد که شرایط مشابه را دقیقا طوری تعبیر کند که بار اول تجربه کردید. یعنی اگر دیده باشید یا شنیده باشید که برای حجاب روی زنی اسید میپاشند، یک دفعه در خیابان وقتی چیزی به صورت شما پاشیده شود، اولین چیزی که به آن فکر میکنید، این است که به صورت من اسید پاشیدند».
این رواندرمانگر ایرانی با تاکید بر اینکه اتفاقی که برای مهتاب قلیزاده در پمپ بنزین افتاده، با اینکه در واقع تهدیدی از جانب شخص ثالثی نبوده، ولی رفتاری طبیعی بوده است، میگوید:«هرکسی که در شرایط ایران امروز زندگی کند، هیچوقت فکر نمیکند که پاشیده شدن بنزین به صورتش یک اتفاق و مشکل تکنیکی است».
او با اشاره به موارد بسیاری از تنبیه شدن زنان معترض به حجاب اجباری با خشونت حکومت و مامورانش میگوید: «در واقع کاری کردهاند که اگر کسی بیحجاب است و چنین اتفاقی برایش بیفتد، آن را بهعنوان یک شرایط تهدیدآمیز تعبیر کند و به او شرایطی ازنظر جسمی دست دهد که یک آدمی که واقعا ترومازده شده به او دست میدهد. ممکن است دچار پنیک شود، نفسش بگیرد، دست و پایش بلرزد. شروع کند فریاد کردن، غش کند و شروع کند فرار کردن».
خانم پورعبدالله در پایان نیز از زنان ایرانی میخواهد در کنترل واکنشهایشان بیشتر تمرین کنند و میگوید: «خانمهایی که در جامعه ایران هستند، کمی باید روی این ماجرا کار کنند. خیلی اوقات ممکن است به نادرستی شرایطی را که برایشان تهدیدی نیست، شرایط تهدیدآمیز تعبیر کنند و این زندگی روزمرهشان را دچار اختلال میکند. یعنی اگر بخواهیم عملکرد خودمان را حفظ کنیم، باید بتوانیم تفکیک قائل شویم».
او توضیح میدهد: «ممکن است در عرض چند ثانیه تا دو دقیقه احساس کنیم که به ما حمله شده، ولی باید بتوانیم خودمان را سریع جمع کنیم و از آن بخش مغزمان که به ما کمک میکند ارزیابی کنیم، استفاده کنیم و آرامش را به خودمان برگردانیم. این تمرینی است که لازم است باتوجه به شرایط جامعه ایران انجام شود».
ایران وایر