«دایه شریفه» ۶ پسر و دو دختر داشت؛ تهتغاریاش، رامین را اعدام کردند و پسر بزرگترش، «اشرف حسینپناهی»، بهطرز مشکوکی در سنندج کشته شد. حالا او به یکی از چهرههای مبارزه با مجازات اعدام در ایران تبدیل شده و با پیکری نحیف و هفتاد و چند سال عمر، بر طنابهای دار قوهقضاییه آتش میافکند.
هفته پیش، پس از اعدام ۴ زندانی سیاسی کُرد در تهران، دایه شریفه دو بار طی دو روز برای چند ساعت بازداشت و به زور به روستای محل زندگیاش در دهگلان کردستان برده شد، تا نتواند کنار خانوادههای جوانان اعدامشده باشد. به او گفتهاند جز برای دکتر رفتن، حق خروج از روستایش را ندارد.
***
دایه شریفه کیست و چرا طی دو روز، دوبار بازداشت شده؟
نامش «شرافت زرینی» است، ولی همه به اسم دایه شریفه او را میشناسند. مادر «رامین حسینپناهی» است، زندانی سیاسی کُردی که در شهریور۱۳۹۷ بههمراه دو زندانی سیاسی دیگر، «زانیار» و «لقمان مرادی»، باوجود کارزارهای گسترده بینالمللی، در زندان اوین اعدام شد.
پیشتر وکیل رامین به بنیاد حقوقبشری «عبدالرحمن برومند» گفته بود که لحظهای که پیکر بیجان رامین را بعد از دو روز در بهشت زهرای تهران به مادرش نشان دادند، این زن از شدت اندوه «آنچنان به زمین و آسمان میپرید که انگار کوهی از آتش دارد درون او را میسوزاند.»
پیکرهای رامین، لقمان و زانیار، هرگز به خانوداههایشان تحویل داده نشد. همین هم شد که بعدها دایه شریفه خطاب به رامین در نامهای گفت: «به جان خودت رامین عزیزم، تمام گورستانها را گشتم.»
دایه شریفه در این سالها در کنار فعالان مدنی مانند «نرگس محمدی» و مادران و خانوادههای دادخواه در کردستان و دیگر نقاط ایران ایستاده است. همینها و تصاویری که گاهوبیگاه از او منتشر میشود که علیه مجازات اعدام موضع گرفته، از او چهرهای مردمی علیه اعدام در ایران ساخته است.
برای او فرقی نمیکند که اعدام برای چه کسی و چه اتهامی در حال اجرا است. او سالها عضو یک کمپین مردمی، به نام «بخشش» بوده و شهر به شهر و روستا به روستا برای گرفتن رضایت از اولیای دم، راهی میشده و در همراهی با سایر اعضای این کمپین، جان دهها جوان را نجات داده است.
دایه شریفه زمانی که رامین هنوز زیر حکم اعدام بود، به قاضی پرونده پسرش گفته بود: «رامین را هم نجات دهیم فرقی نخواهد کرد، چراکه این طناب را فردا گردنِ جوانِ دیگری خواهید انداخت. بە همین دلیل، ما ضد چوبەدار و طناب اعدامیم.»
اما در چند روز گذشته، همزمان با شدت گرفتن ماشین اعدام جمهوری اسلامی علیه معترضان بازداشت شده و زندانیان سیاسی و عقیدتی، چند بار تصاویری از دایه شریفه با پلاکاردهایی علیه اعدام منتشر شده است.
یکی از آخرین موارد، مربوط است به اعدام «محمد قبادلو»، معترض ۲۳ سالهای است که قوهقضاییه پس از ماهها فریب افکار عمومی، جانش را گرفت. مورد بعدی، پیام ویدیویی او برای لغو احکام اعدام «وفا آذربار»، «محمد فرامرزی»، «پژمان فاتحی» و «محسن مظلوم» بود. احتمالا برای همین هم است که دو طی روز، دو بار بهدلیل تلاش برای سفر به کامیاران که میرفت تا خانواده پژمان فاتحی را ببیند، برای چند ساعت بازداشت شد.
«امجد حسینپناهی»، پسر دایه شریفه و فعال حقوقبشر که چند سالی است در خارج از ایران زندگی میکند، درباره برخوردهای امنیتی اخیر با مادرش به «ایرانوایر» میگوید: «همان روز اعدام چهار زندانی سیاسی کُرد، مادرم بههمراه خواهرهایم و چند نفر دیگر در راه کامیاران بودند که توسط ماموران وزارت اطلاعات سنندج بازداشت و روانه سنندج و از آنجا به روستایمان فرستاده شدند.»
او میگوید که یکی از ماموران اطلاعات سنندج با مادرش درگیری لفظی پیدا کرده و به او گفته است: «پیرزن تو چرا نمیمیری دست و از سر ما برنمیداری، چرا اینقدر دردسر و مشکلات برای ما درست میکنی.» دایه شریفه هم در پاسخ به او گفته است: «اینی که میبینید من نیستم، روح رامین است که در من زنده است، من سالهاست که مردهام. من اینجا هستم که رفتن شما را نظارهگر باشم و در کنار خانوادههایی که شما به آنها ظلم کردید، حضور داشته باشم.»
آقای حسینپناهی ادامه میدهد: «دیروز (منظور او پنجشنبه ۱۲بهمن۱۴۰۲ است) رفته بودند دهگلان به خانواده محمد فرامرزی، سر بزنند. بعد از همراهی با مادر ایشان، میخواستند مجددا به کامیاران بروند که به خانواده پژمان فاتحی هم سری بزنند، اما بین راه نیروهای وزارت اطلاعات با سه ماشین هایلوکس، آنها را متوقف میکنند و مورد بیاحترامی قرار میدهند.»
او همچنین میافزاید: «همانجا تحتالحفظ بازداشتشان میکنند و میبرند سنندج و رسما به آنها اعلام میکنند که باید برگردید و برشان میگردانند به روستای خودمان.»
به گفته امجد حسینپناهی، ماموران «اطلاعات سنندج بهطور شفاهی و رسما اعلام میکنند که ما از تهران دستور گرفتهایم که فعالیتهای شما را محدود کنیم. دستور دادهاند نگذاریم برای هیچگونه فعالیتی، یا اینکه برای حضور در مراسم عزاداری خانواده اعدامشدگان از روستای خود خارج شوید.»
این فعال حقوقبشر ضمن تاکید بر اینکه مادرش اجازه خروج از روستا را ندارد و «ممنوعالخروج» شده، میگوید: «گفتهاند که فقط برای کارهای شخصی حق خروج از روستا را داری و اگر بخواهی برای دیدار با خانوادهای راهی جایی شوی، ناچاریم بازداشت و روانه زندانت کنیم. از او خواستهاند جز برای کار شخصی و بیمارستان یا دکتر رفتن، از روستا خارج نشود. در واقع مادرم را ممنوع الخروج کردهاند. به دامادمان توهین و بیاحترامی کردهاند، با پروانه خواهرم درگیری لفظی داشتهاند و به او هم توهین کردهاند.»
سالها با کابوس اعدام فرزندانش زندگی کرده است
به گفته امجد حسین پناهی، مواجهه دایه شریفه با اعدام، سالها پیش از اعدام جوان ۲۴ سالهاش رامین صورت گرفته است.
این فعال حقوقبشر میگوید: «سالها پیش از رامین، برادر بزرگم، "انور"، از فعالان سرشناس کُرد در سال ۱۳۸۶ بازداشت و در سال ۱۳۸۷ بهاتهام عضویت در کومله به اعدام محکوم شد. خوشبختانه با تلاش نهادهای حقوقبشری و مردم کردستان و پیگیریهای مادرم، انور از اعدام و بعد از ۷ سال و چند ماه از زندان هم رهایی یافت. از آن دوران، خانواده ما همیشه با کابوس اعدام، زندان، شکنجه و بازداشت زندگی کرده است.»
او همچنین به قتل مشکوک برادر دیگرش، اشرف که پیگیر پرونده انور بود، در همان سالها اشاره میکند و میگوید: «همان زمان که به انور اعدام دادند، برادر دیگرم اشرف، از فعالان مدنی و عضو کمپین دفاع از زندانیان سیاسی اعتصابکننده در زندان سنندج، توسط وزارت اطلاعات ترور شد. همزمان رامین که آن موقع نوجوان بود و زیر ۱۸ سال داشت، زندان بود و برادر دیگرم افشین هم زندانی شده بود.»
اشاره آقای حسینپناهی به کشف پیکر نیمهجان برادرش، «اشرف حسین پناهی»، فعال مدنی کًرد در مهر۱۳۸۷ در جادهای روستایی در نزدیکی سنندج است.
همانزمان، «کاوه کرمانشاهی»، عضو هیات اجرایی سازمان حقوقبشر کردستان، در گفتوگو با «دویچهوله فارسی» گفته بود: «آقای اشرف حسینپناهی ازنظر قضایی و حقوقی موضوع حکم اعدام برادرشان (انور) و پرونده ایشان را خیلی پیگیری و اطلاعرسانی میکرد. در این رابطه، چندینبار مورد تهدید نهادهای امنیتی هم قرار گرفته بود و از ایشان خواسته بودند که سکوت کند.»
اشرف حسینپناهی را یک ماشین ناشناس زیر گرفت. تابهحال هویت راننده و مشخصات آن ماشین ضارب، مشخص نشده است.
امجد حسینپناهی همچنین به بازداشت و حبس تعزیری ۵ ساله خواهرش «پروانه حسینپناهی» نیز اشاره کرده و میگوید: «مادرم برای دفاع از فرزندان و جگرگوشههایش راه دیگری نداشت. رامین جوان بود، تازه از زندان آزاد شده بود، از بس به او فشار آوردند که رفت کردستان عراق و وقتی برگشت مادرم را ببیند، بازداشت شد. به او حکم اعدام دادند. کمپین وسیع و بینالمللی علیه این حکم تشکیل شد و مادرم در آن دوران رسما پا به میدان گذاشت تا بچه کوچکش را نجات دهد. متاسفانه رامین اعدام شد و حالا تنها کار و دلخوشی که برای مادرم مانده، این است در مخالفت با اعدام فعالیت کند و هر کاری از او بر میآید برای خانواده زندانیان انجام دهد.»
در ۱۷شهریور۱۳۹۷، رامین ۲۴ ساله درحالیکه ماهها شکنجه شده بود و در دادگاه اتهامات نهادهای امنیتی مبنیبر مسلحانه وارد کشور شدن و شلیک ۳۰ خشاب تیر به سمت ماموران نظامی را رد کرده بود، اعدام شد.
او آنقدر شکنجه شده بود که در دادگاه میخواست آثار شکنجهها را که بعد از بیش از یک سال هنوز روی بدنش بودند به قضات نشان دهد، ولی آنها نسبت به این خواسته «بیتوجهی» کردند. ماموران امنیتی او را بیش از ۲۰۰ روز باوجود جراحات ناشی از شکنجه، در سلول انفرادی نگه داشته بودند.
دایه شریفه، نماد همبستگی مردمان تحت ستم ایران
دایه شریفه تنها والد ایرانی نیست که بعد از اعدام فرزندش، در مخالفت با این مجازات برخاسته است.
«ماشالله کرمی»، پدر «محمدمهدی (کومار) کرمی»، جوانی که در جریان اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» در کرج بازداشت و در دی۱۴۰۱ بههمراه «محمد حسینی»، بهاتهام قتل یک بسیجی اعدام شد، بیش از ۱۶۰ روز است که بابت زنده نگهداشتن یاد فرزندش و محمد حسینی، در زندان است.
پیشاز این «شعله پاکروان»، مادر «ریحانه جباری»، دختر جوانی که در ۳آبان۱۳۹۳ بهاتهام قتل «مرتضی سربندی» اعدام شد، به یکی دیگر از چهرههای مبارزه علیه مجازات اعدام بدل شده است. ریحانه جباری تنها ۱۹ سال داشت که دستگاه قضایی ایران مدعی شد مرتضی سربندی ۴۷ ساله را به قتل رسانده است.
حالا درحالیکه این روزها همدلی بیسابقهای بین مردم در نقاط مختلف ایران علیه مجازات اعدام شکل گرفته، امجد حسین پناهی میگوید که دایه شریفه از سالها قبل بهدنبال این همبستگی بوده است. به گفته او، مادرش بهجای اینکه با این همه ظلم فرو بریزد، برچیده شدن بساط اعدام را بهعنوان هدف زندگی خود قرار داده و برای همین، بارها با فعالان مدنی و سیاسی در شهرهای مختلف ایران دیدار کرده است.
حقوق شما
«موسی برزین»، حقوقدان و مشاور حقوقی ایرانوایر میگوید که اگرچه در قانون، حقی برای عزاداری و شرکت در عزاداری خانوادههای اشخاص اعدام شده مطرح نشده، اما مطابق عرف و عادت در ایران، همه میتوانند برای عزیزان از دست رفته خود عزاداری کنند، مراسم بگیرند و مرتبا بر سر مزار آنها حاضر شوند؛ حقی که با نامعلوم بودن محل دفن پیکر رامین و اغلب زندانیان سیاسی کُرد، ازجمله ۴ جوانی که اخیرا اعدام شدند، از خانوادههایشان گرفته شده است.
به گفته آقای برزین، «قانون با برگزاری مراسم، جدا از اینکه عزیز از دسترفته به مرگ طبیعی فوت کرده یا اعدام شده باشد، مخالفتی ندارد.»
این وکیل دادگستری همچنین با تاکید بر اینکه اقدام نیروهای امنیتی از سفر دایه شریفه به کامیاران، «غیرقانونی» است، میافزاید: «حق سفر، یک حق مبنایی است و برای همه شهروندان پیشبینی شده است. این خانوادهها هم از این مستثنی نیستند و ما چیزی در قانون به نام اینکه نهادهای امنیتی بتوانند شخصی را از خروج از خانه یا شهر منع کنند، نداریم. مگر شخصی جرمی را مرتکب شده باشد و در دادگاه محکوم شود و برایش مجازاتی تعیین کنند و بهعنوان مجازات تکمیلی، به مدت معینی حداکثر تا دو سال، او را منع از خروج از آن شهرستان کنند.»
مشاور حقوقی ایرانوایر میگوید: «وقتی این روند طی نشده، مقامات امنیتی نمیتوانند به هیچ بهانهای مانع رفتوآمد شخصی شوند و این یک حبس غیرقانونی و سلب آزادیهای مشروع است. حتی شاید بشود شکایت هم کرد.»
موسی برزین میگوید: «این رفتارهایی که میشود و مثلا خانوادههایی که برای دیدار همدیگر میروند را در راه بازداشت میکنند، وجاهت قانونی ندارد و اغلب با دستور قضایی انجام نمیشود و نیروهای امنیتی این تصمیم را میگیرند و خودشان هم اجرا میکنند.»
ایران وایر