به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، بهمن ۲۷، ۱۴۰۲

در غزه، « اندام های کودکان را بدون بیهوشی قطع می کنند، واقعیت این است»

 در زمانی که امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه، تصمیم به برگزاری مراسم بزرگداشتی برای قربانیان فرانسوی تبار، که درپی حملات گردان عزالدین القسام ( شاخه ی نظامی حماس م) در هفتم اکتبر (۲۰۲۳) به وقوع پیوست گرفته است، فلسطینی های ساکن غزه، همچون کسانی که در کرانه ی باختری رود اردن زندگی می کنند، همچنان در بی تفاوتی کامل اغلب دولت های غربی، کشته یا به اجبار نقل مکان داده می شوند.

«خطر نسل کشی »، که دیوان بین المللی دادگستری در ۲۶ ژانویه علیه آن حکم صادر کرد، با اتهامات تآیید نشده ی اسرائیل علیه آژانس امداد و کار سازمان ملل برای آوارگان فلسطینی در خاور میانه ( I’UNRWA )، به سرعت به فراموشی سپرده شد. و کشتاری که همچنان ادامه دارد، حتی دیگر در تیتر های اصلی رسانه های فرانسوی هم بازتابی ندارد. در این شرایط تصمیم گرفتیم که صحبت در این مورد را به ژان فرانسوا کورتی، پزشک، و معاون رئیس «سازمان پزشکان جهان»، که تیمی از آن در نوار غزه فعالیت می کند، واگذار کنیم. او از پزشکی دوران جنگ، در بدترین شرایط، و همچنین خطرات مرگ و میر در میان مدت و بلند مدت برای جمعیت نزدیک به دو میلیون آواره، می گوید. سخنانی که توسط سارا گریرا گردآوری شده است.

در ابتدا می باید به یک چیز توجه کنیم : برای مقامات بهداشتی دسترسی داشتن به اطلاعات و داده های دقیق در مورد میزان مرگ و میر، تعداد مجروحین و همین طور وضعیت زیر ساخت ها، دشوار است. وسایل ارتباطی هر روز کار نمی کنند، اما مردم هر روز می میرند. آمار مرگ و میر ها کمتر از میزان واقعی آنهاست، چون نه افرادی که زیر آوارها مانده اند، در نظر گرفته می شوند و نه کسانی که از نظر پزشکی امکان مراقبت و درمان آنها موجود نبوده است.

بسیاری از بیمارستان ها از مدتها قبل به طور کامل یا جزیی( به دلیل بمباران ها یا نبود امکانات م) از کار افتاده اند. بسیاری از آنها به سردخانه برای نگهداری اجساد تبدیل شده اند. و در مورد مؤسساتی که به نظر می رسد هنوز فعالیت دارند، می باید در معنا و مفهوم این کلمه توافق کنیم : از بیمارستان هایی صحبت می کنیم که با ۳۰۰ در صد ظرفیت خود کار می کنند، با بیماران، مجروحان و خانواده هایی که برای همراهی و حمایت از آنها آمده اند، یا کسانی که فقط برای پناه گرفتن بیمارستان را انتخاب کرده اند. اما تا زمانی که بیمارستان ظرفیت و توان پذیرش مجروحان را داشته باشد، می پذیریم که هنوز کم و بیش فعال است. بخش های بیمارستان، پزشکی زمان جنگ را انجام می دهند، هرچند بدون در اختیار داشتن داروهای ضروری مثل آنتی بیوتیک ها، اقلام مورد نیاز برای بی حسی و بیهوشی، و مهم تر از همه فقدان سوخت – و بنابر این دسترسی نداشتن به الکتریسیته. پزشکی شرایط جنگی عبارت است از جدا سازی و انتخاب بیمارانی که فکر می کنیم می توانیم با اقدامات ساده ای آنها را نجات دهیم. به جراحی های زمان بر برای نجات یک نفر اقدام نمی کنیم، در حالی که این کار در موقعیت های دیگر می تواند انجام شود. با توجه به نوع تسلیحات به کار برده شده، در منطقه ای با وسعت کم و تراکم جمعیت، با جراحات وخیمی روبرو هستیم که قطع عضو را ضروری می سازند. اگر از امکانات تکنیکی پیشرفته مثل آنچه در کشور ما ، در مصر یا هر جای دیگری که مراکز پزشکی مجهز وجود دارد، برخوردار بودیم، می توانستیم با توسل به اعمال جراحی بکوشیم عضو جراحت دیده را حفظ کنیم. اما این گزینه، در غزه امکان پذیر نیست. ما قطع عضو در کودکان را بدون بیهوشی انجام می دهیم. واقعیت این است.

بنابر این خدمات پزشکی فوق العاده محدود است. علاوه بر کسانی که در اثر بمباران ها کشته می شوند، کسانی هستند که به دلیل دسترسی نداشتن به امکانات درمانی لازم برای بیماری شان می میرند، و این به راحتی قابل تشخیص و شمارش نیست. در فرانسه کسی که دچار انفارکتوس شده است، با سرویس فوریت های پزشکی (SAMU) تماس می گیرد، و این سرویس به فاصله ی چند دقیقه در بالین بیمار حاضر می شود. اگر چنین اتفاقی در غزه رخ دهد، بیمار در خانه اش فوت می کند و به طور قطع کسی هم خبردار نمی شود. همین طور برای بیماری های مزمن ، مثل دیابت کنترل نشده، آسم، مشکلات غده ی تیروئید و غیره. بسیاری از این بیماران بی آن که برآورد و بررسی اپیدمیولوژیک ( مطالعه چگونگی انتشار بیماری ها و عوامل بیماری زا. م) صورت گرفته باشد، در خانه های خود می میرند. در مورد طب پیشگیری، در ارتباط با سرطان یا بیماری های مخصوص زنان هم چیزی نگوئیم. همه ی تشخیص های پیشگیرانه بر باد رفته است. بنابراین احتمال کاهش شانس بقا و افزایش مرگ و میر در هفته های آینده ادامه خواهد داشت.

درمان کردن « در جایی که خطر هدف تیرانداز واقع شدن وجود نداشته باشد»

مردم زیر بمباران ها کشته می شوند ، اما به دلیل دسترسی نداشتن به درمان، با عفونت و عوارض و درد هم می میرند. سوختگی ها و زخم های ناشی از به ویژه خرد شدن اندام ها زیر آوار ساختمان ها، در نبود امکانات لازم، قابل مراقبت و درمان نیستند. از آنجایی که زخم ها به راحتی عفونی می شوند، در نبود آنتی بیوتیک شانس درمان از دست می رود. از میان ۶۶۷۰۰ مجروح، بسیاری از آنها خواهند مرد، چون پاسخ درمانی بسیار پایین تراز میزان مورد نیاز است.

همکاران ما که در محل حضور دارند می گویند : آن قدر تعداد مجروحانی که همزمان می رسند زیاد است، که مجبوریم حتی روی کف زمین، درسالن ورودی یا هر جایی از بیمارستان که خراب نشده و با خطر تیر اندازی به سویمان مواجه نباشیم، قطع عضو ها را انجام دهیم. بنابراین رعایت هرگونه استاندارد ضدعفونی و بهداشت کلاسیک غیر ممکن است. بدون فراموش کردن این واقعیت که سیستم بهداشت و درمان به عنوان یک نهاد هدف واقع شده، و بیمارستان ها عمدآ توسط ارتش مورد حمله و بمباران قرار می گیرند. بنابر این همه ی حلقه های این تشکیلات از کار افتاده است.

یکی از مشخصه های دیگر این وضعیت، تعداد فراوان کودکان جراحت دیده است، که چنانچه زنده بمانند، برای همه ی عمر معلول باقی خواهند ماند، در حالی که خانواده های خود را در بمباران ها از دست داده اند. چیزی که آینده آنها را مورد سؤال قرار می دهد. من از« رادیکالیزه شدن» صحبت نمی کنم، بلکه به جنبه های اجتماعی، پزشکی، حمایتی و پروژه زندگی آنها فکر می کنم. تعداد این کودکان در میان کل مجروحان در غزه، نسبت به موقعیت های جنگی دیگر، در صد بالایی را تشکیل می دهد.

کمک وجود دارد، اما بلوکه شده است

نوار غزه ۱۷ سال است که تحت تحریم و محاصره قرار دارد و به ۹۰ در صد کمک های خارجی وابسته است. از هفتم اکتبر (۲۰۲۳) اسرائیل محاصره را تنگ تر کرده است. امروزه هیچ چیز وارد نمی شود، مگر به صورت خیلی محدود و پراکنده. پزشکان جهان ( MDM )، همچون سازمانهای دیگر، تجهیزاتی را در دو سوی مرز های اسرائیل و مصر آماده کرده است. همه ذخیره ی ما در آنجاست. برای صلیب سرخ هم به همین صورت است. کرم شالوم(۲) می بایست محل تعیین شده برای انتقال باشد.، اما در نهایت به یک منطقه ی درگیری نظامی تبدیل شد. مسآله بسیج کردن برای کمک رسانی نیست. کمک اینجا و آماده برای وارد شدن است. اما شرایط ایمنی لازم برای انتقال و توزیع آنها بدون این که کمک رسان ها زیر بمباران ها کشته شوند، فراهم نیست. اسرائیلی ها علاوه بر انجام بازرسی ها اجازه ورود چند کامیون را نمی دهند. به عنوان مثال برای وارد کردن مقداری سوخت، می باید مدت زیادی مذاکره و چانه زنی کرد. برای پاسخگویی به نیازهای جمعیت ساکن غزه، در اختیار داشتن شش تا ده برابر بیشتر از میانگین روزانه ی کامیون هائي که در حال حاضر وارد غزه می شود، ضرورت دارد.

در حال حاضر، ۱۴ نفر از همکاران « پزشکان جهان» ، که همگی فلسطینی هستند، در محل حاضرند. یکی از همکاران ما در اوایل ماه نوامبر کشته شد، و چهار نفر دیگر را که دو ملیتی هستند، خارج کرده ایم. همکارانی که در محل مانده اند، همگی آموزش فوریت های پزشکی را گذرانده اند، و از سالها پیش با پزشکان جهان همکاری می کنند. تیم های ما در شرایط مشابه با بقیه مردم زندگی می کنند. اعضای گروه نیز خیلی زود هدف حمله قرار گرفتند. و همچون اکثر ساکنان غزه، بیشتر آنها مجبور به رفتن به طرف جنوب شده اند. با این حال بعضی از آنها به دلیل داشتن والدین بیمار نتوانستند جابجا شوند.

بعضی از همکاران از زمانی که به جنوب نقل مکان داده اند، شب درخودرو های خود می خوابند، و برخی دیگر سرپناهی برای ۲۵ نفر در یک آپارتمان، واقع در منطقه ای که ظاهرآ امن و غیر جنگی به نظر می رسد، پیدا کرده اند. تیم ما پس از آن که نیاز های حیاتی خود را برآورده کرد، کوشید دوباره خود را سازمان دهی کرده و گروه های مراقبت سیار را باز سازی کند. آنها موفق شدند محلی را به عنوان دفتر کار خود پیدا کنند. اما از زمان شروع حملات ارتش اسرائیل به جنوب، منطقه فعالیت آنها از امنیت برخوردار نیست، و بمباران ها ی شدید در کنار دفتر و محل زندگی آنها از سر گرفته شده است. تیم های ما می باید بدون هیچ چشم اندازی تغییر مکان بدهند : شمال کاملآ ویران شده، و جنوب به طرف رفح کاملآ مسدود است.

جابجایی ( اجباری) جمعیت، خطر مضاعف مرگ و میر

در شرایط جابجایی اجباری مردم، اپیدمی هایی مثل هپاتیت A یا گاستروآنتریت، به علت استفاده از آب آشامیدنی آلوده یا تصفیه نشده، به سرعت شناسایی شدند. در برخی از مناطق، مردم تنها یک یا دو لیتر آب در روز برای هر نفر و برای هرگونه استفاده ( نوشیدن، شست و شو، آشپزی و غیره ) در اختیار دارند، در حالی که حد اقل استاندارد، ۲۰ لیتر آب هر نفر است. بیماری های دیگری مثل عفونت های تنفسی نیز ناشی از شرایط بی ثبات و مخاطره آمیز زندگی است. آنچه باید توجه داشت این است که چنین اپیدمی هایی در سیستم نا پایداری بروز می کنند، که در آن کودکان و نوزادان از تغذیه ی کافی برخوردار نیستند، و در اثر آن سیستم ایمنی بدنشان تضعیف شده و قادر نیست به چنین تهاجم ویروسی یا میکربی عکس العمل نشان دهد. بنابر این، جابجایی جمعیت با خطر افزایش مرگ و میر همراه است. یکی از جنبه های بارز وضعیت در غزه این است که اکثریت قریب به اتفاق ساکنان غزه که در شرایط « محبوس بودن» زندگی می کنند، قادر به ذخیره کردن یا پیش بینی آینده نبوده اند. آنها هیچ چیز ندارند. انها « انسان های بی خانمانی » هستند، که طی بمباران ها سرگردانند، و هر روز بیشتر وقت خود را در تلاش برای یافتن غذا و نوشیدنی می گذرانند. آنها به طور دائم بین زمان آرامش، که می توان کمی استراحت کرد، ـ برای تیم های پزشکان جهان، سازمان دهی – و زمان کوشش برای زنده ماندن در نوسان هستند.

در نهایت، همه کسانی که در غزه زندگی می کنند، تحت فشار قرار دارند. هراس از مرگ درهر لحظه. تمام شرایط برای پدید آمدن استرس پس از سانحه فراهم آمده است. در مورد آن با تیم های خود گفت وگو می کنیم. به طور معمول وقتی شرایط کاری دشوار است، جلسات توجیهی و حمایت های روحی پیشگیرانه یا در صورت در خواست شدن را سازمان دهی می کنیم. سلامتی روانی تیم های ما همیشه مهمترین مسئله برای ما بوده است. اما در حال حاضر این پیگیری غیر ممکن است. خیلی از تنضیمات و حمایت ها را از طریق تلفن انجام می دهیم. با این حال ، در موقعیتی نیستیم که قادر باشیم پاسخ مناسبی بدهیم. نه می توانیم تیم ها یمان را بیرون بیاوریم، و نه قادریم آنچه را که می خواهیم به داخل ارسال کنیم.

مشکل، آژانس امداد و کار سازمان ملل برای پناهندگان فلسطینی در خاور میانه (L’UNRWA) نیست، بلکه بمب هاست

در این وضعیت ، بحث و جدل در باره ی سازمان امداد و کار سازمان ملل برای پناهندگان، ـ با پوزش از به کار بردن این کلمه – کثافت کاری است. دیوان بین المللی دادگستری، به این که خطر بروز نسل کشی وجود دارد، رآی داده است. بنابر این پرس و جو کردن یر مورد این موضوع مشروعیت دارد. چالش امروز این است که چگونه می توانیم زندگی را نجات دهیم. متآسفانه، دیوان بین المللی دادگستری خواستار آتش بس نشده است، با وجود این تآکید می کند که همه گونه اقدامات برای جلوگیری از نسل کشی می باید صورت گیرد. در این ارتباط، می توان گفت که تصمیم بعضی از کشورهای غربی به قطع کمک های خود به آژانس امداد و کار سازمان ملل برای پناهندگان فلسطینی، نوعی بی احترامی و عدم پذیرش حکم دیوان بین المللی دادگستری، و کمک به تشدید رنج و عذاب غیر نظامیان است.

اتهاماتی که به این سازمان وارد شده است، به طور قطع تحقیقات و بررسی داخلی را ایجاب می کند. اما شاهد نوعی مجازات همگانی هستیم. چرا می باید کل یک تشکیلات به دلیل خطای بخش ناچیزی از کارمندان آن تحت تحریم و مجازات قرار گیرد ؟ چیزی که هرگز دیده نشده است. غربی ها با تکیه بر حسن نیت و اظهارات تنها یکی از طرفین، سریعآ تصمیم می گیرند، با وجودی که در عین حال نیاز ها بسیار زیاد است. با توجه به وضعیت انسانی، و تعداد ناچیز نیروهای بشردوستانه در محل – بر خلاف موقعیت های ناشی از بلایای طبیعی، که با تراکم کمک های بشردوستانه مواجه می شویم – و با در نظر گرفتن عدم توانایی سازمان ها در خدمات رسانی، بقای ۲ میلیون نفر ساکنان غزه به آژانس امداد و کار سازمان ملل وابسته است. این تشکیلات سازمان ملل -همراه با هلال احمر فلسطینی-، نقش ویژه ای را در محل به عهده دارد، چون در توزیع غذا، آب آشامیدنی، و مسکن سرمایه گذاری می کند، و با فراهم کردن شرایط بهتر برای زندگی تآثیر مستقیمی بر سلامتی افراد می گذارد.

شاهد یک مورد جدید از استاندارد های دو گانه در برخورد با ظلم و جنایات هستیم. کشورهای غربی به سرعت به این اتهامات واکنش نشان می دهند، اما نه به بمباران ها و محاصره و تحریمی که باعث به وجود آمدن این وضعیت در غزه شده است. واقعآ نفرت بر انگیز است. با به حالت تعلیق در آوردن تآمین مالی آژنس امداد و کار سازمان ملل برای آوارگان فلسطینی، نقش اسرائیلی ها را ایفا می کنیم، که از ابتدا به دنبال نابودی این نهاد بودند. هر چیزی که می تواند به بهبود وضعیت فلسطینی ها کمک کند، در شرایط کنونی هدف حمله قرار گرفته است. مشکل آژانس امداد و کار سازمان ملل برای آوارگان فلسطینی نیست، مشکل بمباران ها و محاصره و تحریم است. چیزی خلاف این را بیان کردن، معکوس جلوه دادن چهره ی قربانی است.

سارا گریرا

روزنامه نگار

لوموند دیپلماتیک