به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۹۲

در دفاع از اصل اجتماع،


درباره کتاب «چرا سوسیالیسم نه؟»

جرالد آلن کوهن، فیلسوف سیاسی مارکسیست به سال ۱۹۴۱ در خانواده‌ای کمونیست، ساکن مونترال کانادا به دنیا آمد. شهرت وی بیشتر مرهون گرایش فلسفی وی مشهور به مارکسیسم تحلیلی است؛ رهیافتی در نظریه مارکسیستی که در میان فیلسوفان انگلیسی‌زبان و اهالی علوم اجتماعی در دهه ۱۹۸۰ باب شد. اعضای این مکتب مدافع به‌کاربستن تکنیک‌های فلسفه تحلیلی همراه با ابزارهای علوم اجتماعی مدرن برای مطالعه نظریات مارکس هستند. کتاب «نظریه تاریخ کارل مارکس» کوهن در جهت‌دهی این مکتب نقشی تعیین‌کننده داشت.

کوهن در این کتاب می‌کوشد به مدد ابزارهای تحلیل زبانی و منطقی، از مفهوم ماتریالیسم تاریخی مارکس دفاع کند.
کوهن پیش‌تر با کتاب «نظریه تاریخ کارل مارکس» ترجمه محمود راسخ افشار در ایران شناخته‌شده است. دومین کتابی که از او به فارسی ترجمه شده، کتاب کوچکی است با نام «چرا سوسیالیسم نه؟» به ترجمه شاپور اعتماد. در این کتاب نویسنده از خواننده می‌خواهد خود را در سفری تفریحی فرض کند که در آن هیچ سلسله‌مراتبی وجود ندارد و هرکسی کاری را که دوست دارد، انجام می‌دهد. او حالت‌های ممکن در این سفر را برمی‌شمرد و بررسی می‌کند و پس از تحلیل به این نتیجه می‌رسد که افراد در چنین سفری بیشتر به مالکیت جمعی یا سوسیالیسم تمایل دارند. با فرض‌گرفتن این موقعیت، کوهن تلاش می‌کند به این پرسش پاسخ دهد: آیا سوسیالیسم در کل جامعه ممکن است؟
کوهن از سه نوع برابری فرصت‌ها نام می‌برد: اول «برابری بورژوایی فرصت‌ها» است که به عقیده کوهن محدودیت‌های منزلتی برساخته جامعه بر اقبال زندگی را، چه صوری باشند چه غیرصوری، از میان برمی‌دارد. نمونه محدودیت منزلتی صوری عبارت است از شرایطی که تحت آن رعیت در جامعه فئودالی کار می‌کرد، نمونه محدودیت منزلتی غیرصوری عبارت است از موقعیتی که مبتلابه شخصی است با رنگ پوست غیر.
در این نوع برابری فرصت با از میان برداشتن محدودیت‌های ناشی از حقوق تخصیص‌داده‌شده و ادراکات اجتماعی موروثی و متعصبانه، فرصت‌های افراد را گسترش می‌دهد. دوم برابری فرصت از نوع چپ- لیبرال است که به گفته کوهن علیه آثار محدودکننده موقعیت‌هایی چون تولد و تعلیم و تربیت عمل می‌کند. در واقع «برابری
چپ- لیبرال فرصت‌ها» در پی تصحیح محرومیت اجتماعی است، ولی با محرومیت فطری یا مادرزاد کاری ندارد. سوم «برابری سوسیالیستی فرصت‌ها» است. به‌زعم کوهن برابری سوسیالیستی فرصت‌ها همه محرومیت‌های انتخاب‌نشده را هدف می‌گیرد، یعنی آن‌دسته از محرومیت‌هایی که منطقا نمی‌توان خود کنشگر را به نحوی مسوولشان دانست، چه این محرومیت‌ها بازتاب بداقبالی اجتماعی باشند، چه بداقبالی طبیعی. وقتی برابری سوسیالیستی فرصت‌ها تحقق می‌پذیرد، اختلاف‌های موجود در حاصل کار تنها بازتاب‌دهنده اختلاف در سلیقه و انتخاب خواهند بود و نه اختلاف در ظرفیت‌ها و قدرت‌های اجتماعی و طبیعی.
باید در نظر داشته باشیم که برابری سوسیالیستی فرصت‌ها با چند نوع نابرابری سازگار است: یکی آن نابرابری است که در واقع از تنوع در رجحان و انتخاب سبک‌های زندگی و مصرف نوع معینی از کالاها نشات می‌گیرد پس در واقع نابرابری به شمار نمی‌رود؛ دیگری متضمن نابرابری در مجموع بهره‌مندی است.
اصل برابری سوسیالیستی فرصت‌ها نابرابری در بهره‌مندی‌های حاصل‌شده را می‌پذیرد، البته به شرطی که این نابرابری بازتاب انتخاب‌های حقیقی افراد باشد که در بدو امر از موقعیتی برابر برخوردار بوده باشند و در نتیجه بتوان آنان را به نحوی معقول مسوول پیامدهای انتخاب‌های‌شان دانست و این نوع نابرابری به دو شکل ظاهر می‌شود: نابرابری ناشی از انتخاب پشیمانی‌زا و نابرابری‌ای که ناشی از اختلاف‌های موجود در انتخاب خوش‌اقبال است. البته کوهن معتقد است با آنکه عدالت این دو شکل اخیر نابرابری را محکوم نمی‌کند، اما وقتی در مقیاس نسبتا بزرگی 
تحقق می‌پذیرند از نظر سوسیالیست‌ها نفرت‌انگیزاند، چون اصل اجتماع را نقض می‌کنند. بنابراین کوهن می‌نویسد اصل برابری سوسیالیستی فرصت‌ها باید با اصل اجتماع تعدیل شود. اصل اجتماع به این معنی است که افراد به فکر یکدیگر باشند و در صورت ضرورت و امکان، از یکدیگر مراقبت کنند. باید بدانیم برای رسیدن به اصل اجتماع رابطه میان ما نباید در قالب رابطه متقابل جمعی از نوع رابطه بازاری- ابزاری باشد که در آن من می‌دهم چون می‌ستانم، بلکه رابطه‌ای غیرابزاری است که در آن من می‌دهم چون شما احتیاج دارید، یا انتظار دارید. کوهن معتقد است، وقتی روح رابطه متقابل جمعی بر همه ما غالب باشد، من می‌توانم به شما خدمت کنم و شما به او و او به دیگری و دیگری به من.
کوهن صادقانه اعلام می‌کند: «ما سوسیالیست‌ها اکنون نمی‌دانیم چگونه همان روش‌های سفر تفریحی را در مقیاس ملی، با آن‌همه پیچیدگی و تنوعی که دارد، اجرا کنیم. ما اکنون نمی‌دانیم چگونه به مالکیت اشتراکی و به برابری معنایی واقعی ببخشیم همان معنایی که در قالب داستان سفر تفریحی وجود دارد».
اما کوهن معتقد است اینکه امروز نمی‌دانیم چه باید بکنیم همیشگی نیست و روزی فرامی‌رسد که خواهیم دانست چه باید بکنیم. درست است که هر کوششی برای تحقق ایده‌آل سوسیالیستی بلافاصله با قدرت جاافتاده سرمایه‌داری و خودخواهی فردی انسانی روبه‌رو می‌شود اما کوهن به کسانی که در کار سیاسی‌اند توصیه می‌کند که این موانع را جدی بگیرند. اما وجود این موانع نباید دلیلی باشد برای رهاکردن خود ایده‌آل.
به عقیده کوهن آرمان سوسیالیسم عبارت است از تعمیم اصل اجتماع و اصل عدالت به کل حیات اقتصادی ما. گرچه آنچه اکنون می‌دانیم این است که فعلا نمی‌دانیم چگونه این کار را بکنیم، از آنجا که اصل اجتماع ارزشی است که امروز اصل بازار شدیدا آن را مورد تهدید قرار داده است، کوهن تاکید می‌کند که ما اکنون مکلفیم به دفاع از این اصل برخیزیم. درست است کوشش‌های ما برای فراتررفتن از این سبعیت تاکنون شکست خورده است، اما روا نیست دست از این تلاش بشوییم.
 پوریا شیبانی‌راد ، شرق