به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، آذر ۱۷، ۱۳۹۲

بیانیه ی سازمان های جبهه ملی ایران در اروپا



در تعظیم و سوگ
 نلسون ماندلا 

خبر درگذشت مدیبا ـ نلسون ماندلا همچون صاعقه ای کره ی خاک را در نوردید و همه ی مردمان آگاه گیتی را غرق اندوه ساخت. به مجرد دریافت خبر مردم سراسر جهان با تعظیم در برابر این روح بزرگ نشان دادند که عدالت، درستی و ازخودگذشتگی بی ثمر و بی ارج نمی ماند.  
با واکنش های وسیعی که در سراسر جهان، خواه از روی صداقت وخواه از روی نمایش ریاکارانه، نسبت به مرگ نلسون ماندلا نشان داده شد بار دیگر ثابت گردید که، بنا به حکمتی جهانی، همواره فضیلت است که دنائت را به تعظیم در برابر خود وادار می کند؛ و با اینهمه تعظیم و تفصیلات فراوان در شناساندن شخصیت و ویژگی های آن انسان سترگ، همچنین بر صدها میلیون تن از جوانان آرمانخواه و تشنه ی عدالت در جهان، که هر روز نظاره گر انواع نیرنگ بازی و فساد در میان بسیاری از مسئولان سیاسی هستند، بار دیگر این حقیقت روشن شد که نه فقط مبارزه و کوشش سیاسی به بُعد منفی، و متأسفانه بسیار قابل نظاره ی آن، محدود نمی شود بلکه مردان و زنانی هم، ولو نادر، هستند که زندگی پرافتخار آنان اجتناب ناپذیر نبودن این وضع را ثابت می کند و می توان ازآنان بهترین نمونه های منش و کار سیاسی را به معنی صحیح آن یعنی کوششی بیغرضانه، باصداقت و انسانی که تنها در خدمت دیگران باشد، آموخت : کوششی در خدمت مردم یک کشور، بدون چشمداشت به حقوق دیگران و با رعایت مصالح عالیه ی همه ی انسانیت. به عنوان نمونه می توان گفت که هرچند وینستون چرچیل به دلیل اراده ی نیرومند و روشن بینی اش درمبارزه با دیو نازیسم به عنوان رهبرسیاسی بزرگی برای کشورش و یکی از سیاستمداران بزرگ قرن بیستم در جهان شناخته شده است، اما به هیچ وجه نمی توان او را یک سیاستمدار انسان دوست بشمار آورد زیرا برای او ادامه ی سیادت ظالمانه ی امپراتوری بریتانیا، و تآمین منافع آن به هرقیمت، از هراصل دیگری برتر و واجب تر بود. در مقابل می توان گاندی را مثال زد که به هنگام اوج بلای فاشیسم وجنگ میان دموکراسی های جهان با آلمان هیتلری ازاین موقعیت برای تضعیف انگلستان، دشمن آن روز هندوستان، استفاده نکرد و، به عکس، از هم میهنانش خواست تا در آن اوضاع خاص بطور موقت لبه ی تیز مبارزه را از انگلستان برداشته متوجه نیروهای محور و امپریالیسم ژاپن سازند. درمقابل، چند سال بعد، همان چرچیل، که برای دموکراسی در کشور خود انگلستان اهمیت زیادی قائل بود، مشکلی نمی دید که بخاطر منافع دریاداری انگلستان و خزانه داری آن کشور در شرکت نفت ایران و انگلیس، یعنی حفظ سیادت انگلستان و حفظ قدرت حزب محافظه کار انگلستان، دموکراسی جوان ایران را ریشه کن کرده آینده ی ملتی کهنسال را به مدتی نامعلوم تیره و تار سازد. و این رفتار سروری طلبانه ی امپراتوری انگلستان تنها به ایران محدود نبوده و نیست.
اما نتیجه ی سیاست کوته بینانه ی چرچیل و آیزنهاور در مورد ایران تنها به تأمین منافع شرکت های بزرگ نفتی محدود نماند؛ همچون رفتار انتقامجویانه وتحقیرآمیز فرانسه نسبت به آلمان درقرارداد صلح ورسای که یکی از علل اصلی پیدایش نازیسم در آلمان شد، روش چرچیل و آیزنهاور نسبت به نهضت ملی ایران نیز یک ربع قرن پس از آن سرچشمه ی بلای سهمگین توتالیتاریسمی در وجود جمهوری اسلامی در ایران شد که به نوبه ی خود به منبع الهام و کانون امید انواع دیگر توتالیتاریسم اسلامگرا و دستجات تروریستی آن در جهان تبدیل شده است.   
پس تردید نمی توان کرد که، علی رغم تفاوتهای چرچیل دموکرات و هیتلر توتالیتر، آن ناسیونالیسم یکجانبه ی چرچیلِ دموکرات تنگ نظری است و انسان دوستی گاندی نشانه ی نظر و روح بزرگ او، همان که به زبان سانسکریت" مَه آتما" نامیده شد.

بزرگترین هنر نلسون ماندلا کامیابی او در پایان دادن به دشمنی ها و چندگانگی های مبتنی بر رنگ پوست و ناشی از بدبینی های همیشگی گروه های سیاسی نسبت به یکدیگر بود که برای جلوگیری از خطر شدید جنگ داخلی و ریختن پایه های جامعه ای واحد برای ساختن کشوری واحد حیاتی بود. سجیه ی بارز دیگر او، مانند گاندی و مصدق، بی اعتنایی او به قدرت و مقام سیاسی بود که از آن تنها در یک دوره ی ریاست جمهوری به منظور پایان دادن به موجبات خطرهای فوری استفاده کرد و پس از آن حاضر به قبول مجدد ریاست جمهوری نشد.
حال بجاست در این بزرگداشت ازنلسون ماندلا که همه به درستی او را با گاندی مقایسه می کنند، این حقیقت را هم یادآور شویم در میان کسانی که امروز به صدای بلند به تجلیل از ماندلا برخاسته اند البته بسیاری ریاکاران از قماش همان کسانی وجود دارند که بیش از نیم قرن است به تخطئه ی رسوا و ناجوانمردانه ی چهره ی دیگری مشغولند که نامش در آسمان تاریخ ایران چون ستاره ای پر فروغ می درخشد و راه ملتی را همچنان روشن می کند: نام مصدق؛ مصدقی که عشق به ایران و مهر به مردم، سعی اش در اتحاد هرچه بیشتر ملت در راه آرمان بزرگ استقلال و آزادی، عمری پایداری و تلاش او در راه رهایی کشور، صداقت، دلیری، از خود گذشتگی اش در راه آرمان، و بیگانگی اش با هرگونه کین و حس انتقامجویی از او چهره ی دیگری می سازد که با گذشت زمان همچون چهره ی گاندی هر روز تابناک تر می شود؛ اما مصدقی که هموطنان ناشایسته ای نیز دارد که با ابتلاء به نادانی و غرض ورزی علاج ناپذیری که سبب قتل گاندی به دست یک جوان هندوی متعصب شد، بجای کوشش در شناختن به دور از کینه ی او، به پیروی از نیات و منافع اهریمنی خود یک ربع قرن است که تمام سعی خود را در سیاه کردن چهره اش بکار برده اند. از این جمله اند مزدوران بیوطن رژیم بی قانون جمهوری اسلامی و وابستگان کوته نظر رژیم قانون شکن گذشته که در راه این منظور تبهکارانه ی خود از هیچ دروغ و مغالطه ی شرم آوری فروگذار نکرده اند و نمی کنند. اگر در روزگار نبرد رو در روی مصدق با بزرگترین امپراتوری جهان و متحد قدرتمند آن دشمنان نیرومندش حاضر نبودند عظمت شخصیت او را آشکار تصدیق کنند و به عکس همه ی توان خود را در وارونه نمایاندن آن بکار می بردند و این وضع مانع از شناخته شدن چهره ی مصدق در جهان به نحوی که شایسته ی او باشد گردید، دست کم وارثان کنونی آنان با تصدیق ظلمی که بر او و بر ملت ایران کرده اند در راه جبران آن گذشته قدمی برداشته اند، هرچند هنوز نه چندان سزاوار او که الهام بخش بسیاری از جنبش های آزادی بخش جهان سوم و رهبران آنها، و چه بسا ماندلا شده بود.
تنها پس از مرگ مصدق در اسارتگاه احمدآباد بود که یک بار مردان فاضلی نام بلند او را فریاد کشیدند، مانند گاستون فوریه نویسنده ی فرانسوی که طی مقاله ی تاریخی خود در روزنامه ی لوموند او را «مردی معاصر کورش» خواند و از این طریق با بنیاد گذار ایران مقایسه اش کرد.

در جایی که در وطنش ایران هنوز هموطنانش اجازه ی گردهمآیی بر مزار موقت او و حتی یک بازدید ساده از آن را ندارند از غیرایرانیان بیش از این چه انتظار می توان داشت.

آنچه مسلم است اینکه ظلم پایدار نمی ماند مقام و نام آنان که چون گاندی، مصدق و ماندلا انسانیت را از اسارت دیو خودخواهی رهانده در شناساندن مقام والای انسان به او می کوشند، چنانکه سعدی بزرگ به ما آموخته است ازعرش فرشتگان در می گذرد:

        مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی   ///  که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت 


 ما امروز بار دیگر در برابر نام آن فرزند بزرگ افریقا و تمام بشریت سرِ تعظیم فرود آورده آرزو می کنیم که آموزش های گرانبهای او، گاندی و مصدق بیش از پیش راهنمای مردم جهان و بویژه هموطنان ما در پیش گرفتن راه راستی و رعایت انصاف و برادری نسبت به یکدیگر شود تا هر روز جمع وسیعتری بتوانند گرد آرمان مشترک آزادی ملت و استقلال وعزت کشور، که ایران ما بیش از هرچیز به آن نیاز دارد، متحد گردند.     

۱۷ آذرماه ۱۳۹۲
برابر ۸ دسامبر ۲۰۱۳

سازمان های جبهه ملی ایران در اروپا

دکتر علی راسخ افشار،  دکتر پرویز داورپناه، علی شاکری زند، مهندس مهدی مقدس زاده.