به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، تیر ۱۹، ۱۴۰۴

برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار

 

علی شاکری زند

برگهایی از زندگی سیاسی

دکتر شاپور بختیار*

دفتر دوم

**************************

بختیار یک شخص نیست؛ یک راه است؛

راه امروز و آینده‌ی ایران

بخش بیست‌وششم ـ ب

جلسه ی دهم کنگره و بحث

نحوه ی تصویب عضویت نهضت آزادی

بدین دلایل، پس از اینکه در جلسه‌ی دهم کنگره، یعنی سه روز پس از آن سخنرانی، طی ماده‌ی واحده‌ای به امضاءِ سی تن از اعضاء پیشنهاد‌شد که موضوع عضویت نهضت آزادی در جبهه ملی، که بر طبق ماده‌ی ۳۰ اساسنامه تنها در صلاحیت شورای مرکزی بود، برای تصویب در کنگره در دستور کار آن قرار‌‌گیرد بحثی طولانی پیش آمد. زمانی که بحث هنوز به‌صورتِ نظامنامه‌ای، یعنی بر سر طرح یا عدم طرح موضوع بود دکتر صدیقی، ضمن تأکید بسیار بر علاقه و اعتقاد شخصی خود به شخص مهندس بازرگان و سه مؤسس اصلی دیگر نهضت آزادی، با استناد به اصل یادشده‌ی اساسنامه و اقامه‌ی براهین اساسنامه‌ای دقیقی با قرار‌گرفتن آن در دستور کار کنگره مخالفت‌کرد۱۵. و پس از سخنرانی دکتر سحابی به عنوان موافق طرح موضوع که عمده‌ی استناد او به بندی از آیین‌نامه‌ی کنگره بود که این مرجع را برای بحث در هر پیشنهاد، و تصویب یا رد آن، بالاترین مرجع خوانده‌بود، وی بار دیگر به‌اختصار یادآوری‌کرد که چون آیین‌نامه خود به‌استناد اساسنامه نوشته‌شده و فرع بر آن است، در نتیجه، در چنین مواردی اصل اساسنامه‌ای بر بند آیین‌نامه اولویت‌دارد۱۶. آنگاه، به‌دنبال سخنان سه موافق و سه مخالف، ماده‌ی واحده به رأی گذاشته و تصویب‌شد. در این هنگام بود که سخنرانان وارد بحث در ماهیت موضوع شدند.

دکتر صدیقی در جلسه‌ی دهم

درباره‌ی نهضت آزادی

در این دور جدید بحث دکتر صدیقی کوشید تا با یادآوری مختصری از موجبات اختلاف میان نهضت آزادی و جبهه ملی علل عدم تفاهم در نحوه‌ی تصویب عضویت نهضت آزادی را توضیح دهد. وی پس از اشاره‌ای کوتاه به کودتا ی ۲۸ مرداد: «دویست سیصد رجاله‌ای که به میدان آمده و غائله به‌پا کرده‌بودند»۱۷، و چند تن مردمان مجاهدی که در برابر آنها «خواستند نشان‌دهند که این مردم نمرده‌اند و نمی‌میرند»۱۸، به شرحی کوتاه از همت مردانی چون‌ آیت‌الله زنجانی در تشکیل نهضت مقاومت ملی، و فعالیت ها و اثرات عملی آن چون «یک سلسله کارهای منظم و مرتب و مفید و مؤثر» و « آثار اینها، تعدادی نشریات...که بجاست.۱۹» پرداخت. سپس کوشید تا به توضیح اعمال خلافی بپردازد که موجب نقار و جلوگیری از همکاری شده‌بود و گفت« من مایلم که وسعت و فرصتی برای بیان باشد و من بتوانم بگویم چه شد که این جمع یعنی نهضت مقاومت ملی نتوانست کار خود را ادامه دهد. چه عوامل و عناصر و چه کسانی موجب فلج شدن نهضت مقاومت ملی شدند.۲۰»

آنگاه توضیح‌می دهد که چگونه با خروج عده‌ای از زندان آنان مبارزه در خارج از زندان را از سر گرفتند؛ از جمله کمیسیون‌هایی تشکیل‌دادند که از فعالیت‌های آن تعیین افرادی بود که باید برای انتخابات سال ۱۳۳۹نامزد‌می‌شدند. و از میان آنان الهیار صالح و باقر کاظمی را نام‌می‌برد.

سپس می‌گوید «زمانی ما مطلع‌شدیم که مشکلاتی پیش‌آمده‌است و این اختلافات و مشکلات در نامه‌ها و نشریات و رساله‌ها طرح‌شده و در مجامع از آنها صحبت به‌میان می‌آید و سخن نابجا درباره‌ی بعضی افراد و اشخاص می‌گویند. روزی که من خدمت جناب آقای صالح بودم گله‌کردند که نمی‌دانم چرا سلیقه‌ی بعضی از آقایان اینچنین است و از این نوع کارها می‌کنند. من اجازه‌خواستم که با بعضی از آن آقایان صحبت‌کنم. فرمودند اشکالی ندارد. بنده با آقایان صحبت‌کردم. این صحبت به نتیجه‌ای رسید و قرار‌شد که سران جبهه ملی دور هم جمع‌شوند و به همگان نشان‌بدهیم که ما و جبهه ملی مرام، فکر و برنامه‌ای عملی داریم؛ نه اینکه منحصراً توهین و ناسزا بگوییم. این کار در شأن مردان سیاسی نیست. این فحشنامه‌های شما که به این طرف و آن طرف می فرستید ما را مردمی آشفته و شوریده معرفی‌می کند‌که از نادانی و ندانم‌کاری سر خود را به این طرف و آن طرف می‌زنیم و راه درست را تشخیص‌نمی‌دهیم. آن مرد بزرگ، آیت الله زنجانی حرف‌های من را تصدیق‌کرد و گفت "من هم قائلم که ترتیبی‌داده‌شود. باید کمیسیونی مرکب از آقای صالح، صدیقی، وآقایان دیگر تشکیل شود و اگر می‌خواهید من هم حضور‌داشته‌باشم و کارها را با تدبر و تفکر و اعتدال فکری و عقلی، و نه محافظه‌کاری، انجام‌بدهیم." رفتیم و نشستیم؛ دوسه مجلس هم تشکیل‌شد؛ یکی دو نشریه هم منتشر‌شد؛ ولی یکباره اتفاقی‌افتاد که آن جلسات تعطیل‌شد و دوباره به همان جهان سابق بازگشتیم.۲۱»

سپس دکتر صدیقی به جنجالی اشاره‌می‌کند که پس از آن قرار‌و‌مدارها، بر سر اعلامیه‌ی حزب ایران که بنا به تصویب ارگان‌های مرکزی حزب و به امضاء الهیار صالح، در تأیید نکات اعلام‌شده در «دکترین آیزنهاور»، منتشرشده‌بود، به‌راه انداخته‌شد. پس از اشاره به اصل موضوع و یادآوری اینکه خود وی، بدون مخالفت اصولی با آن نظر، الزاماً با نحوه‌ی عمل درباره‌ی آن موافق نبوده، به آن جنجال می‌پردازد و می‌گوید:

«عده‌ای در این میان به‌مخالفت برخاستند و جلساتی به‌راه‌انداختند و بحث‌هایی به‌پا‌کردند و سرانجام جمعی را به تبعید و زندان انداختند و از آن جمله خود بنده را هم به سازمان امنیت بردند و با کمال تأسف باید بگویم در آنجا کیفیت آن مجلس چنین برای من مصور‌شد که کسی در آن مجلس ما حضور‌داشته که تمام کارها و گفته‌های ما و جریان آن مجلس را گزارش‌کرده‌است. من آن فرد را نمی‌شناسم و آنچه را هرگز تصور‌نمی‌کردم آنجا دیدم و به من گفتند.۲۲»

سخن در این است که جنجالی پیرامون اعلامیه‌ی حزب ایران درباره‌ی دکترین آیزنهاور از طرف هواداران نهضت آزادی (که هنوز رسماً تشکیل‌نشده‌بود) برپا شده‌بود؛ در این کار هواداران خلیل ملکی نیز شرکت‌داشتند و هواداران حزب توده هم، اگر محرکان اصلی نبوده‌باشند، بر آتشی که روشن‌شده‌بود می‌دمیدند.

دکتر صدیقی سپس شرح‌می‌دهد که علی‌رغم این اعمال قرار‌شد جبهه ملی تجدید‌فعالیت خود را آغاز‌کند و پس از شورهای لازم «آن کمیسیون»، به "رهبری این دو مرد بزرگوار" [باقر کاظمی و الهیار صالح]... و آقایان دیگر مانند مهندس حق شناس، دکتر امیرعلایی و دکتر شاپور بختیار، نشستیم و صحبت‌کردیم. بنده پیشنهاد‌کردم که جمع دیگری را نیز دعوت‌کنیم تا با یکدیگر صحبت و چاره جویی‌کنیم. صورت مفصلی از اسامی تهیه شد. هیجده نفر از آنها را دعوت‌کردیم. برای آنکه آقایان ارادت مرا نسبت به آقایانی که از نهضت آزادی در اینجا حضور‌دارند بدانند با تمام آنچه گذشته‌است و از آنجا که من این مسائل را به این اشخاص مربوط ‌نمی‌دانستم از جمله کسانی که دعوت کردیم مهندس بازرگان، دکتر سحابی، آقای نزیه و حضرت آیت‌الله طالقانی بودند. آقایان با ما همکاری کردند و شروع به صحبت‌های مقدماتی کردیم. در اولین جلسه‌ای که تشکیل‌دادیم متأسفانه شاهد بی‌انضباطی و کارهای بر خلاف نظم و انسجام بودیم. یک مورد، دو مورد، سه مورد؛ اگر می خواهید همه‌ی آن موارد را بگویم؛ تا کار به آنجا رسید که جبهه ملی به اتفاق آراء رأی‌داد که میتینگ [دانشجویی دوم در جلالیه] نباید برگذار‌شود و آقایان [دانشجویان طرفدار نهضت آزادی و هوادار حزب توده] میتینگ برگذار کردند.(حضار صحیح است)»

«آقایان محترم! جامعه یا جمعیت بدون قواعد و ضوابط و مقررات باقی‌ نخواهدماند (حضار: صحیح است).۲۳»

سپس، دکتر صدیقی، به دنبال اشاره به کناره‌گیری خود از آن جلسات، به این دلیل که می‌گوید «طبیعت من بی‌انضباطی را برنمی‌تابد»، و اینکه دنباله‌ی کارها نشان می‌دهد که حق با او بوده‌است، به بازگشت خود پس از دو ماه، در نتیجه‌ی مذاکرات آقایان با وی و پافشاری آنان، می‌‌پردازد، و می‌گوید «کار انتخابات زمستانی شروع‌شد؛ در خانه‌ی ۱۴۳ [مقر جبهه ملی] نشستیم و صحبت‌هایی‌کردیم...» از تعلق آن خانه به مهندس بازرگان، از علاقه‌ی شخص خود به وی و اینکه هرچند مسائل را با هم مخلوط‌نمی‌کند و، اگرچه «با سلیقه مهندس بازرگان در سیاست همراه نیست»، اما ایشان را که «مردی مکرم و عزیز است» تکریم می کند و به ایشان رأی‌خواهد داد، سخن‌می‌گوید.

دنباله ی سخنان دکتر صدیقی

و دیگران

آنگاه، در شرح چگونگی ازسرگرفتن کارها می‌گوید «آن روز آقایان رهبران فعلی ما که در آن روزگار عنوان رهبران نهضت مقاومت ملی داشتند به همت آقایان صالح و به‌خصوص آقای کاظمی گردآمدند. در آنجا صحبت‌شد و خطاب به رهبران فعلی نهضت آزادی گفته‌شد که ما خواهان حضور شما در جمع خود هستیم. بیایید و موافقت و همراهی کنید و انضباط و انتظام را رعایت‌کنید. و ببینید که چه کارهای مهم و اصیلی در ‌پیش‌ داریم. ببینید که دنیا و ملت ایران، اعم از پدران و فرزندان ما نگران کار ما هستند.»

«آقای مهندس بازرگان هم در آن جمع ما حاضر شدند و حضار برای او کف زدند تبریک گفتند و ایشان را بوسیدند... خود این مرد هم آمد با صدق و صفا خواست در این کار شرکت‌کند اما گویا در اختیار او و جمعیت او نبود. دکتر سحابی هم آمد. ۲۴»

و سپس به‌بیانات تکریم‌آمیز درباره ی مرحوم طالقانی می‌پردازد و با ذکر دلائلی اضافه‌می‌کند «از این موقع من نسبت به این مرد محترم ارادت پیداکردم. ۲۵»

بعد می‌افزاید «اما با کمال تأسف باید عرض کنم بعد از اینکه صحبت انتخابات پیش‌آمد مسائل دیگری پیش‌آمد. در اینجا هم اگر رأی‌گیری‌شود، خواهید‌دید که خیلی چیزها پیش‌خواهد‌آمد که موجب شگفتی خواهد‌شد. نشستند، رأی‌دادند ولی رأی آنطور که باید مطلوب خاطر نبود. آنها دوباره رفتند و آمدند و تقاضای بازگشت کردند. در جبهه ملی ایران احزاب و گروه‌هایی حضور‌دارند. حزب ایران، حزب مردم ایران، حزب ملت ایران، جمعیت‌هایی هستند که کوشیده‌اند و باید مقدم آنها گرامی باشد و هست. و خدمات و زحمات آنها معلوم و مشهود و احترام به جمع آنها و شخص آنها محفوظ‌است. آیا انصاف‌است که در چنین وقت و وضع و حالی که دنیایی نگران اعمال ماست و تفرقه و تکروی و ایجاد شکاف را به‌هیچ‌صورت مقتضی نمی‌داند، جماعتی بنا به ملاحظاتی، یا به‌مصلحت یا هدف خاصی، و در حالی که جبهه ملی درست‌شده‌است، جمع‌شوند و جمعیت دیگری درست‌کنند؟ یک‌میلیون کاغذ بگیرند و عکس اینجا و آنجا بفرستند و به جناب آقای دکتر مصدق نامه‌بفرستند و به جناب آقای دکتر مصدق نامه‌بنویسند. شما می‌دانید که آقای دکتر مصدق فردی است که پیشوای همه‌ی ما و پیشوای ملت ایران است. و اگر کوچکترین فرد این مملکت به او نامه بنویسد آن قدر وسعت مشرب و سعه‌ی صدر دارد و آن قدر عزیز و گرامی است که جواب آن فرد را می‌نویسد. آقایان نامه‌گرفتن و نامه را ضمیمه‌ی جواب‌کردن، و به عنوان تأیید آوردن و تدبیر سیاسی بر آن مقرر‌کردن، دور از ذات دینی و اخلاقی است. باید بگویم که بنده خوشبختانه از هیچ نوع تکفیری نمی‌ترسم؛ چه دینی، چه فلسفی، چه سیاسی، چه اجتماعی، هرچه می‌خواهید بکنید، هرچه می‌خواهید بگویید. لعنت بر کسی که به حرفی که می‌زند ایمان نداشته‌باشد. من دعامی‌کنم که خوشبختانه بعد از سده‌ی شانزدهم متولد‌شده‌ام. من به دکتر مصدق احترام می‌گذارم و او نیز من را دوست‌دارد. با شواهدی که دارم صرفاً برای اینکه من با او راست و صریح و صادق بوده‌ام و صادق خواهم‌بود. خیال‌می‌کنید شما در هیأت دولت هرچه دکتر مصدق می‌گفت، من هم می‌گفتم"سمعاً و طاعتاً"؟ نه مصدق محتاج چنین آدمی است و نه من محتاج چنین مرادی هستم. این صحبت‌ها نیست. صریحاً به آقایان می‌گویم این سوء‌استفاده‌ها یا استفاده‌ها نباید در حضور فرد بزرگواری که فوق این صحبت‌ها قرار‌دارد قرار‌بگیرد. نباید آقایان محترم هر روز به دستاویزی نام مرد محترمی را پیش‌بکشید و بگویید اگر رد‌کنید این‌طور، و اگر قبول کنید آن‌طور خواهد‌شد. این شانتاژ است؛ من اصطلاح دیگری برای آن ندارم. بحث‌هایی مطرح‌شد و تصمیم‌هایی‌گرفته‌شد ولی بار دیگر این جمعیت برخاست و گفت که باید این کار را کرد. حالا در این شرایط این جمعیت را باید‌پذیرفت یا نباید‌پذیرفت. در این باره در هیأت اجراییه بحث و بررسی انجام شد و سرانجام به این نتیجه رسیدیم که دو تن از این آقایان که سروران عزیز بنده و مردان محترمی هستند یعنی حضرت آیت الله طالقانی و جناب آقای مهندس بازرگان را در شورا بپذیریم و به اتفاق آراء در هیأت اجرائی در این باره رأی‌داده‌شد. حتی رئیس شورا، آقای کاظمی هم رأی‌دادند و نتیجه‌ی بحث‌ها به شورا فرستاده‌شد. در اینجا هم نامه‌نگاری‌های متعددی از سوی آنان انجام‌شد. در این باره باید عرض‌کنم با آن که این گفته‌ها طغیان قلم و لسان بود ولی به هر حال به‌صورتی در‌آمد که وقتی نتیجه‌ی گزارش ها و صحبتها را کتباً ارائه‌دادند، آقایان اعضای شورا و حتی موافقین آقایان به‌قبول عضویت نهضت اظهار داشتند که متن را فعلاً مسکوت‌بگذارید.۲۶»

فرقه‌گرایی ایدئولوژیک و هژمونیست

و پند ناصحانه‌ی دکتر صدیقی!

«هنگامی که قرار‌شد کنگره تشکیل‌شود، مجدداً مشاهده‌کردیم که باز صحبتها شروع‌شد. زمانی که آیین‌نامه‌ی کنگره تهیه‌می‌شد، پیشنهاداتی ارائه‌شد و بالاخره قرار‌شد و در شورا هم به‌تصویب‌رسید که آقایان به‌عنون ناظر در کنگره تشریف داشته‌باشند. بعداً مذاکراتی‌شد گفتند "این آقایان را به عضویت بپذیرید." در این باب هم بنده چون اشخاصی را که درباره‌ی آنها رأی‌گرفته‌می شد شخصاً قبول‌داشتم به آقای کشاورز صدر گفتم من شخصاٌ موافقم. ایشان هم عمل‌کردند و در شورا هم رأی‌دادم و حالا هم عرض‌می‌کنم شورا رأی بسیار خوبی داده؛ اما در همین بحبوحه‌ی تشکیل کنگره، ما با یک نشریه‌ی عجیب و غریب مواجه‌شدیم؛ آن را بخوانید. از این نشریه چه بگویم؛ یک نمونه‌ی آن را پریروز آقای دکتر بختیار در اینجا مطرح‌کردند. آخر انصاف و صحیح است جمعی که با یکدیگر همکاری‌می‌کنند و در درون یک جمع هستند انتقادات خود را در بیرون از آن جمع مطرح‌کنند. ای‌کاش تنها درتهران توزیع‌شده‌بود. با کمال تأسف این مطالبی که بسیار بزرگ‌شده‌است از کوی و برزن شهر و کشور ما می‌گذرد و در تمام دنیا مطرح‌می‌شود. مطالبی که حاوی اسائه‌ی ادب صریح است. آقایان امور طبیعت و دنیا نسبی است. ماباید نسبیت را قائل‌باشیم، کمال‌مطلوب را در حدود واقع‌بینی داشته‌باشیم، و‌الاّ ما نمی‌توانیم انسان کامل بخواهیم؛ انسان کامل اولیاء و اتقیاء و ابرار هستند، ما با مردم عادی سروکار‌داریم. چرا باید این قلم را گرفت و هرچه در نوک قلم آمد به‌کار‌برد. چرا باید با قلم خون‌ریخت به‌جای آنکه چیزی با آن نوشت که آن را بر چشم بگذارند؟ آقایان عزیز! ناسزاگویی و بدگویی اخیراً باز‌هم انجام‌شد. قبل از تشکیل کنگره هم ناسزاگویی‌شد. حالا خواهند‌گفت این سازمان، یا آن دستگاه این کار را کرده‌است؛ بنده نمی دانم کار چه کسی بوده است، ولی مسلم است که یکی دو تا نیست. مواردی است که خود آقایان هم تصدیق‌دارند نباید‌گفت. به هر حال، باز هم تکرار‌می‌کنم و بیش از این اطاله‌ی‌کلام نمی‌کنم و کمال عذرخواهی را از آقایان محترم دارم. از شما استدعا‌می‌کنم حرف دیگران را هم گوش‌کنید و به هرچه تشخیص می‌دهید عمل‌کنید و بدانید غرضی‌ندارم و مخالفت من با هر کس اصولی است. مخالفت من در امور اجتماعی اگر اصولی‌نباشد هیچ ندارم. من هرچه می‌گویم از جنبه‌ی علم حقوق می‌گویم و خیال‌نمی‌کنم در اینجا غیر از این بگویم. در اینجا چند تن از شاگردان من حضور‌دارند. من صریحاً می‌گویم این نظری که گفتم اصولی بوده‌است و با کسی دشمنی‌ندارم و به‌عقیده‌ی من اگر مخالفت بر وفق یک اصولی نباشد و اگر بر منطق صواب عقلی و استدلال درست مبتنی نباشد آن روش آدم نیست. آن تعصب است. و تعصب استعفا از عقل است و من دعوی عقل می‌کنم. هرقدر که بگویید که کم دارم یک چیزی دارم.»

آقایان محترم! دوستان معظم ما که شخصاً اینجا تشریف‌دارید و برای ما عزیز و محترم هستید! شما برخلاف اساس کار و برخلاف اصول عمل‌کرده‌اید. درست فکر‌کنید. خالی از تعصب؛ که یقین دارم اینچنین هستید و اکثریت شما و بلکه همه‌ی شما خالی از تعصب هستید و صحبت من و رأی شما هم انشاءالله از روی تعصب نیست و ما نیز همچنان که آقای فروهر فرمودند تسلیم رأی اکثریت هستیم.»

«آقایان محترم! این عرایض من را حمل بر امور شخصی نفرمایید. آنچه گفتم یک تاریخی بود و باید به شما بگویم من شخصاً به‌این آقایان احترام‌می‌گزارم و به آنها رأی‌می‌دهم و تعظیم‌می‌کنم. من به جمعیت نهضت آزادی که نمی‌دانم عمل آنها و گذشته‌ی آنها چیست اعتقاد‌دارم ولی یک نقاط مبهمی وجود‌دارد. من در ناصیه‌ی این نهضت نمی‌بینم که بتواند نهضتی باشد. در هر حال جبهه ملی وجود‌داشت و این آقایان این کار را کردند؛ هر کدام می‌خواستند برای این ملت کار‌کنند البته راه گشاده‌بود. آنها می‌توانستند خود را در آغوش جبهه بیاندازند و پشت‌به‌پشت هم کار‌کنند. چه ضرورتی ایجاب‌می‌کرد که آقایان جمعیت خاص به‌وجود‌بیاورند. آقایان محترم! این شهوات، این میل‌ها، این غرض‌ها را و مرض‌ها را قبول‌نکنید و راه صحیح و صراط مستقیم را بجویید و به آنچه دستور دینی شماست و هر روز آن را چند بار می‌خوانید عمل‌کنید (تشویق حضار)۲۷.

در این سخنان پرسوز و بسیار ناصحانه‌ی دکتر صدیقی که با‌وجود کوتاه‌کردن آن قدری به‌‌تفصیل نقل‌شد می‌توان آزردگی شدید او را از این که عده‌ای در عین کمال حسن‌ِنیت، اما به‌دلیل این که برای خود امتیاز فکری خاص و حقانیت ویژه‌ای قائل‌اند که ما آن را در آغاز این نوشته هژمونیسم ایدئولوژیکی نامیدیم، بخوبی دریافت و دید که چگونه آن مرد فرزانه می‌کوشد تا با نهایت همدلی و به‌یاری عقل سرکردگان نهضت آزادی را که در ایراندوستی آنان و ارداتشان به مصدق تردیدی‌نداشت وادار‌سازد که آنان نیز، تعصبات فکری و گروهی و کِبرِ ایدئولوژیکی خود را کنار‌نهاده با یاران دیگر جبهه ملی یکرنگ باشند و یکدله عمل‌کنند.

سخنان مهندس بازرگان

در جلسه‌ی دهم کنگره

 

۱۵امیر طیرانی، صورت جلسات کنگره ی جبهه ملی ایران، گام نو، تهران، ۱۳۸۵، ص. ۳۵۴

۱۶ همان ، ص. ۳۵۵.

۱۷ همان ، ص. ۳۶۰.

۱۸ همان ، ص. ۳۶۰.

۱۹ همان ، ص. ۳۶۱.

۲۰ همان ، ص. ۳۶۱.

۲۱ همان ، ص. ۳۶۲.

۲۲ همان ، ص. ۲۶۲.

۲۳ همان ، صص. ۳۶۲.ـ۲۶۳.

۲۴ همان ، ص. ۳۶۴..

۲۵ همان ، ص.۳۶۵.

۲۶ همان ، صص. ۳۶۵ـ۳۶۶.

۲۷ همان ، صص. ۳۶۶ـ۳۶۸.

۲۸ همان ، ص. ۳۶۹.

۲۹ همان ، ص. ۳۶۹.

۳۰ همان ، صص. ۳۶۹ـ ۳۷۰.

۳۱ همان ، ص. ۳۷۰.

۳۲ همان ، صص. ۳۷۰ـ ۳۷۱.

۳۳ همان ، ص.۳۷۴.

۳۴ همان ، صص.۳۷۴ـ ۳۷۵.

۳۵ همان ، ص. ۳۷۵.

۳۶ همان ، صص. ۳۷۵ـ ۳۷۶.

۳۷ همان ، ص. ۳۷۶.