هفده ساله بود که در زندان دیدمش.
از آن روز تا حالا دستگیری، انفرادی، بازجویی، شکنجه سفید و سیاه ولکن زندگی اش نبود. دو دهه معلق بین انفرادی و شکنجه و یا آزادی نیم بند و بازداشت مجدد آدم را فرسوده می کند. ناامید نبود.
تصمیمش برای مرگ خودخواسته نه بابت افسردگی بود نه بیماری. او آگاهانه خودکشی را انتخاب کرد.
در چند روز آخر ارتباطتش را با آدمهای تاثیر گذار زندگی قطع کرد بود تا مبادا از تصمیمش منصرف شود. به هیچ تماسی از من پاسخ نداد. تا اینکه طبق برنامه تصمیمش را عملی کرد.
کیانوش سنجری خسته بود. رفت دیگه ... دیگه رفت. میخواست بره دیگه ... رفت.