به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، شهریور ۰۸، ۱۴۰۲

«مشروحه ای دربارۀ حکومت دکتر مصدق» ، علی اکبر دهخدا

 نهضت را کسی به وجود نیاورده، نهضت خود به وجود آمده‌است 

و سیر خود را خواهد کرد.

مطلبی است کوتاه به قلم علی اکبر دهخدا در دوران بحرانی مجلس هفدهم شورای ملی که به کوشش ایرج افشار منتشر شده است. عینآ باز نشر می گردد.

در ابتدای مقالۀ فوق ایرج افشار توضیحی به شرح زیر داده است:

این مقاله نخست در روزنامۀ باختر امروز به مدیریت دکتر سید حسین فاطمی انتشار یافت و در همان روزها، چند روزنامه آن را نقل کردند. اینک چون روزنامۀ باختر امروز در اختیار نیست، از روزنامۀ نیروی سوم، شمارۀ ۲۰۶ که در روز دهم ۱۳۳۲ انتشار یافته است، نقل می شود. این متن را آقای محمد گلبن به من لطف کرده اند.

« در این موقع که وطن عزیز ما لحظات بحرانی عظیمی را طی می کند، وظیفۀ هر فرد است که آن‌چه را به خیر و صلاح مملکت می داند بیان کند و هم‌وطنان خود را به جریانات روز و سیاست های مخرب اجانب متوجه سازد. به همین علت نگارندۀ این سطور که عمری از نزدیک ناظر جریان های وقت بوده و همیشه هدفی در دورۀ زندگانی طولانی خود جز استقلال و آزادی مملکت و ترقی و تعالی ملت نداشته، چنین احساس کرد که در این موقع خطیر باید ار اظهار نظر خودداری نکند، مبادا در آینده پیش وجدان خود شرمسار شود.

هم‌وطنان عزیز باید به خاطر بیاورند که نهضت مشروطه خواهی ایران اساسآ نهضت ضد استعمار بود و هدفی جز استقلال مملکت نداشت. شاهد این دعوی مقالات سید جمال الدین مرحوم در عروة الوثقی و روزنامۀ قانون و حبل‌المتین کلکته و کتاب ابراهیم بیگ و امثال آن است.

توضیح آن‌که مردم وطن پرست مملکت چون می دیدند که اجانب دارند بر تمام شؤن ملک مسلط می شوند، و با تحصیل امتیازات دائم خرده خرده استقلال اقتصادی و سیاسی ما را از میان می‌برند، و برای وصول به مقاصد سوء خود و با کمال سهولت بر یک تن از مردم ایران که شاه نامیده می‌شد به علت ضعف نفس او یا به‌وسیلۀ تهدید یا تطمیع او مسلط می شده‌اند، در صدد برآمدند که وضع را تغییبر دهند و در مقابل اجانب مردم را بیدار و مجهز کنند و به عبارت دیگر رژیم مشروطه را در ایران مستقر نمایند.

در رژیم مشروطه چون حکومت به‌دست ملت می‌افتاد و اختیارات شاه محدود می‌شد اجانب دیگر نمی‌توانستند به وسیلۀ تهدید یا ضعف نفس او بر وی مسلط شوند و به وسیلۀ‌ای امتیازاتی بگیرند و هر روز لطمه‌ای نو بر استقلال دینی، اقتصادی و سیاسی ما بزنند.

بنا بر این چنان‌چه ملاحظه می‌شود اساس نهضت مشروطیت ایران اولآ همان نهضت استقلال طلبی و ضد استعماری و برای جلوگیری از دادن امتیازات متوالی به روسیۀ تزاری و انگلستان بوده و موضوعات دیگر هر اندازه هم مهم باشد در درجۀ دوم از اهمیت قرار گرفته و از لوازم مشروطیت بوده‌است.

این یادآوری از آن جهت است که هم‌وطنان عزیز بدانند نهضت ملی امروز ا یران در اساس با نهضت مشروطیت یکسان است و امروز هم ملت ایران هیچ امری را ولو بسیار مهم باشد با استقلال اقتصادی و سیاسی مملکت و قطع ایادی بیگانگان برابر نمی‌کند و همه چیز را در صورت لزوم فدای این هدف عالی خواهد کرد و غیر از آن هم نباید باشد. زیرا تا سلطۀ اجانب از مملکت قطع نشود و ملت ایران روی پای خود نایستد، هیچ‌یک از مفاهیم آزادی و دموکراسی و ترقی و تعالی مملکت و حتی دیانت و اخلاق و سایر آرزوهای ملی که در چنگ اجانب اسیر باشد و زندگانی به مراد آن‌ها کند به هیچ‌یک از این مظاهر عالیۀ ملیت دست نخواهد یافت.

این مقدمه را از این‌جهت ذکر می‌کنم که جمعی مغرض به بهانۀ دروغین حفظ قانون اساسی و امثال آن لطمه به نهضت ملی ایران نزنند و مانع به ثمر رسیدن مجاهدات ملت ایران در راه استقلال و درهم شکستن استعمار نشوند. زیرا هیچ‌یک از این بهانه‌ها آن‌ها را تبرئه نخواهد کرد و خیانت آن ها را به نهضت ملی مستور نخواهد داشت.

باید این نکته را افراد بی غرض به مغرضین مکرر گوشزد کنند که تمام قوانین و نظامات و دستگاه‌های سیاسی و اداری برای مملکت است نه مملکت برای آن‌ها! حتی باید گفت اگر روزی خدای نکرده استقلال مملکت و قانون اساسی در دو جهت مخالف یکدیگر قرار گیرند، زعمای هر قوم در هر زمان قوانین اساسی را فدای مملکت کنند نه مملکت را فدای قانون! آن ها که امروز سنگ طرفداری قانون را به سینه می‌زنند باید بدانند که مردم، فریب آن‌ها را نخواهند خورد و همه کس به علت مخالفت آن ها با نهضت ملی ایران کانلآ واقف است.

ملت ایران تاریخچه و علت مخالفت یک یک مخالفین امروز را که جاه طلبی و تآمین مطامع شخصی است، می‌دانند و سزای آن‌ها را که با ادعای مسلمانی تیشه به ریشۀ اسلام می زنند نیز خواهد داد.

به اشخاصی که به واسطۀ کمک به دکتر مصدق و نهضت ملی ایران آبروئی پیدا کرده بودند امر مشتبه است. آن ها تصور کرده‌اند واقعآ ملت ایران شیفتۀ کمالات و شخصیت آن هاست. غافل از این‌که این مردم خود پسند در سایۀ نهضت ملی ایران عنوان پیدا کرده‌اند، و الّا غالب آن ها شایستگی ضُبّاطی یک اراده را هم نداشتند.

لافونتن افسانه سرای فرانسوی افسانه ای دارد به نام «ارابه و مگس». ارابه را شش اسب نیرومند از گردنه‌ای بالا می برند، مگس گاهی بر بال و دم اسب‌ها و گاهی روی بینی ارابه [ران] می‌نشیند و حماسه سرائی می‌کند. وقتی ارابه به بالای گردنه می‌رسد، مگس می‌گوید الحمد‌‌لله مساعی من به نتیجه رسید. اینک باید اجر مرا بدهید.

حکایت پاره ای از اشخاص خود‌پسندِ کم مایه که اینک می‌خواهند از نهضت ملی ایران مزد بگیرند، بی‌شباهت به مگس لافونتون نیست. ملتی در اثر تحمل یک قرن ذلت و تعب و گرسنگی به زعامت سائسی بصیر و توانا قیام کرده و پس از فضل الهی در نهضت خود کامیاب شده و این‌که باید به ثمرۀ آن برسد، چند نفر جاه طلب طماع چون اغراض آن‌ها تآمین نشده به بهانه‌‌های بی اساس می‌خواهند به عنوان این‌که نهضت را آن‌ها به وجود آورده‌اند، بر مردم قیام کنند.

نهضت را کسی به وجود نیاورده، نهضت خود به وجود آمده‌است و سیر خود را خواهد کرد. به معاندین باید گفت چه می‌گوئید در حق سربازی که در بحبوحۀ جنگ با دشمن، برای این‌که کسی از او جلوتر ایستاده یا عقب تر رفته یا مورد محبت خاص قرار نگرفته یا فلان خواهش او برآورده نشده، به نزاع با همکاران خود برخیزد و به صف سپاه شکست وارد آورد. آیا این سربازِ خائن به خودی و خادم بیگانه نیست.

امروز تکلیف عموم ملت ایران از وضیع و شریف، کوچک و بزرگ این است که با جان و دل به دولت ملی و نهضت ملی کمک کنند و از بذل جان و مال در راه توفیق تهضت خود داری ننمایند و حتی برخلاف آن‌چه بعضی در باب اعلیحضرت پادشاه گفته یا نوشته‌اند، که شاه باید بی‌طرفی خود را حفظ کند، اعتقاد من بر این است که ابدآ جایز نیست شاهِ مملکت در این قیام عظیم ملی ساکت بنشینند. بلکه باید با تمام قوای مادی و معنوی خود به کمک نهضت ملی بشتابد و از هیچ نوع مساعدت صوری و معنوی کوتاهی نکند».
علی اکبر دهخدا
(ن-ک: نامه های سیاسی دهخدا، صص ۸۳ تا ۷۹)

برگرفته از عصرنو