قتل یوگنی پریگوژبن، فرمانده گروه واگنر، تازهترین جنایت ولادیمیر پوتین است. دیکتاتور روسیه پرونده خونینی دارد. مقتولینش طیف وسیعی را شامل می شوند، از آنا پولیتکوفسکایای خبرنگار و آلکساندر لیتویننکو مامور سابق اطلاعاتی تا بوریس نمتسوف سیاستمدار و یوگنی پریگوژین اوباش/اولیگارش، و حداقل یک دوجین آدم دیگر.
اما خصوصیت این قتل آخری، آشکار و عیان بودن آن است که خود نشانهای است از اوج استیصال و درماندگی دیکتاتور در اداره جنگ و نگرانی از سرنوشت خودش.
پوتین معمولا خیلی با دقت و حساب شده قربانیانش را میکشد و همیشه راه انکار را برای خودش باز میگذارد اما در قتل پریگوژین هیچ دقت و ظرافتی دیده نمیشود. دیکتاتور حتی حفظ ظاهر هم نکرده است. معلوم است که اوضاع جنگ بدجوری پیش میرود و پوتین میداند که سرنوشتش در گرو نتیجه پایانی جنگ است. جنگی که تاکنون جان قریب دویست هزار سرباز روس را (بنا به گزارش سه روز پیش روزنامه نیویورک تایمز) گرفته است.
در یک ماه گذشته پهپادهای اوکراینی تا قلب مسکو نفوذ کردهاند و دفاع هوایی روسیه به قدری آسیب پذیر شده که پوتین فرمانده نیروی هواییاش را برکنار و زندانی کرده است. اوکراینیها هم جنگ را به یک جنگ فرسایشی تبدیل کردهاند. آنها برای آزادی خاک وطنشان میجنگند و روحیهشان بسیار بالاست. درست برعکس سپاهیان متجاوز و بیروحیه روسیه.
تحریمهای اقتصادی غرب نیز تازه دارد آثار خود را آشکار میکند. روبل قریب چهل درصد ارزش خود را طی هجده ماهی که از آغاز جنگ میگذرد از دست داده. درآمدهای نفتی روسیه هم حدود چهل درصد نسبت به قبل از جنگ کاهش یافته است.
شکست در جنگ به معنای حذف پوتین از صحنه سیاسی روسیه است. اگر نگاهی گذرا به تاریخ روسیه بیندازیم اهمیت جنگها در سرنوشت حاکمان کشور معلوم میشود: شکست در جنگ جهانی اول منجر به حذف آخرین تزار روسیه شد. شکست در رویارویی هستهای با آمریکا در دهه شصت منجر به سقوط خروشچف شد. شکست در جنگ افغانستان منجر به سقوط گورباچف شد. و این جمله از برژنف را نیز فراموش نکنیم که در اوج جنگ علیه چکسلواکی به دستیارانش گفته بود: «اگر روسیه در این جنگ شکست بخورد، من مجبور به کنارهگیری از منصب رهبری خواهم بود.»
بیژن اشتری
تلگرام نویسنده