به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۹۱

دهخداي فرهنگ، دهخداي سياست
ياد آر ز شمع مرده‌، ياد آر
(توضیح احترام آزادی)

لغت‌نامه بزرگ دهخدا كه در بيش از پنجاه جلد به چاپ رسيده، شامل همه لغات زبان فارسي با معناي دقيق و اشعار و اطلاعاتي درباره آنهاست و كتاب امثال الحكم [امثال و حکم] كه شامل همه ضرب‌المثل‌ها و احاديث و حكمت‌ها در زبان فارسي است، خود به تنهايي نشان‌دهنده دانش و شخصيت علمي دهخداست.
 او به غير از زبان فارسي به زبان‌هاي عربي و فرانسوي نيز تسلط داشت و علاوه بر اينكه دانشمند و محقق بزرگي بود، مبارز جدي و كوشايي نيز در انقلاب مشروطه محسوب مي‌شد.
او مبارزه را نيز از راه نوشتن ادامه مي‌داد و مطالب خود عليه رژيم مستبد قاجار را در روزنامه صوراسرافيل كه از روزنامه‌هاي پرفروش و مطرح آن زمان بود، چاپ مي‌كرد.
  دهخدا در سال 1257 در تهران متولد شد. هنگامي كه او 10ساله بود پدرش فوت كرد و فردي به نام ميرزا يوسف‌خان قيم او شد. دو سال بعد ميرزا يوسف‌خان نيز درگذشت و اموال پدر دهخدا هم به فرزندان ميرزا يوسف‌خان رسيد. در آن زمان يكي از فضلاي عصر به‌نام شيخ غلامحسين بروجردي كه از دوستان خانوادگي آنها بود، كار تدريس به دهخدا را به عهده گرفت و دهخدا تحصيلات قديمي را در كنار او آموخت. وي حجره‌اي در مدرسه حاج‌شيخ هادي داشت و به تدريس زبان عربي و علوم ديني مشغول بود. دهخدا غالبا اظهار مي‌داشت هرچه دارد، بر اثر تعليم آن بزرگ مرد بوده است. وقتي مدرسه سياسي در تهران افتتاح شد، دهخدا در آن مدرسه مشغول به تحصيل و با مباني علوم جديد و زبان فرانسوي آشنا شد. در همين ايام به تحصيل زبان فرانسه پرداخت و پس از درس خواندن در آن مدرسه به خدمت وزارت امورخارجه در آمد. در سال 1281 هنگامي كه 24 سال داشت؛ معاون‌الدوله غفاري كه به وزير مختاري ايران در كشورهاي بالكان منصوب شده بود، دهخدا را با خود به اروپا برد و استاد حدود دو سال و نيم در اروپا و بيشتر در وين پايتخت اتريش اقامت داشت و در آنجا زبان فرانسه و معلومات جديد را تكميل كرد.

وقتي دهخدا از سفر بالكان بازگشت، انقلاب مشروطه كم‌وبيش آغاز شده بود. او كه هميشه به فكر پيشرفت و ترقي مملكت خود بود، انقلاب مشروطه را راه مناسبي براي رسيدن به اين هدف مي‌ديد. او در آغاز ورود به ايران، از طرف امين‌الضرب مهدوي به عنوان معاون و مترجم موسيو دوبروك، مهندس بلژيكي اداره شوسه خراسان استخدام شد. از همين زمان ديگران از نامه‌هاي اداري و نحوه كار دهخدا استعدادهاي او خصوصا استعدادش در نويسندگي را شناخته بودند. شش سال بعد، وقتي مشروطه در كشور اعلام شده بود و مشروطه‌خواهان در حال تلاش براي بيدار كردن مردم از خواب غفلت بودند، دهخدا از طرف ميرزا جهانگيرخان شيرازي و ميرزا قاسم‌خان تبريزي به عنوان نويسنده‌اي در روزنامه صوراسرافيل، به تهران دعوت شد. ورود دهخدا به روزنامه صوراسرافيل در واقع آغاز فعاليت‌هاي سياسي دهخدا بود. روزنامه صوراسرافيل كه در حقيقت يك هفته‌نامه بود و به طور هفتگي منتشر مي‌شد، 9ماه پس از اعلام مشروطيت در محل كتابخانه تربيت واقع در خيابان ناصري تهران آغاز به انتشار كرد. صوراسرافيل يكي از اساسي‌ترين سلاح‌هاي مشروطه‌خواهان بود كه تيراژ هر شماره آن حدود 24هزار نسخه بود. اين روزنامه به طرز ماهرانه‌اي و براي اولين بار در ايران توانسته بود طنز، اخبار، مقالات سياسي و نيازهاي مردم آن زمان را به طور دلپذير و مردم‌پسندي در قالب يك روزنامه چاپ كند. شايد اين اولين روزنامه ايراني بود كه مردم كوچه و بازار نيز آن را مي‌خواندند.

از ميان مطالب اين روزنامه آنچه بيش از همه طرفدار داشت و باعث شهرت روزنامه شده بود، ستوني بود به نام «چرندوپرند» كه با امضاي دخو به چاپ مي‌رسيد و نويسنده آن دهخدا بود. نوشته‌هاي دهخدا در ستون چرندوپرند از دو نظر قابل توجه هستند؛ اولا سبك نوشتار دهخدا در اين مقالات كه مي‌توان آنها را به نوعي سبكي جديد در نگارش فارسي دانست. بنا به تاييد بسياري از مورخان سبك نگارش او در چرندوپرند سبكي كاملا نو بود و بسياري از نوشته‌هاي امروزي برگرفته از آن سبك هستند. همچنين استدلال‌ها و طعنه‌هاي سياسي دهخدا در دفاع از مشروطه در نوع خود بي‌نظير بودند و تاثير زيادي در طرفداري مردم از حكومت مشروطه داشتند.

صوراسرافيل در طول مدت انتشار پنج بار متوقف شد. وقفه اول و دوم آن هر دو به خاطر مقالات تند روزنامه بودند و در هر دوبار روزنامه براي مدتي منتشر نشد. براي بار سوم محل چاپ روزنامه نيز مورد غارت و حمله قرار گرفت. در چهارمين وقفه، انتشار مجدد آن طولاني شد و دليل آن بيماري دهخدا ذكر مي‌شد. آخرين توقف در كار چاپ روزنامه سه روز قبل از به توپ بستن مجلس شوراي ملي بود. پس از حاكم شدن فضاي رعب و وحشت در جامعه، دهخدا، تقي‌زاده و سيدجمال‌الدين واعظ و تعدادي ديگر در خانه‌اي نزديك مجلس شوراي ملي پنهان شدند و سپس به مدت 25 روز به عنوان پناهنده سياسي در سفارت انگليس به سر بردند تا اينكه بالاخره محمدعلي شاه با هر تدبيري كه بود آنها را از آنجا بيرون آورد و تبعيدشان كرد.
وي در پاريس با علامه محمد قزويني معاشر بود، سپس به سوييس رفت و در «ايوردن» سوييس نيز سه شماره از «صوراسرافيل» را به كمك ميرزا ابوالحسن‌خان پيرنيا (معاضدالدوله) منتشر كرد. آنگاه دوباره به استانبول رفته و با مساعدت جمعي از ايرانيان تركيه روزنامه‌اي به نام «سروش» به زبان فارسي انتشار داد. پس از اينكه مجاهدين تهران را فتح كردند و محمدعلي شاه خلع شد، دهخدا از تهران و كرمان به نمايندگي مجلس شوراي ملي انتخاب شد و با درخواست سران مشروطيت از عثماني به ايران بازآمده و به مجلس شوراي ملي رفت. در دوران جنگ بين‌المللي اول كه از سال 1914 تا 1918 ميلادي به طول انجاميد، دهخدا در يكي از روستاهاي چهارمحال و بختياري منزوي بود و پس از جنگ به تهران بازگشت و از كارهاي سياسي كناره گرفت و به خدمات علمي، ادبي و فرهنگي مشغول شد و مدتي رياست دفتر (كابينه) وزارت معارف، رياست تفتيش وزارت عدليه، رياست مدرسه علوم سياسي و سپس رياست مدرسه عالي حقوق و علوم سياسي تهران به او محول شد تا اينكه سه، چهار روز قبل از شهريور 1320 و خلع سلطنت رضاخان از رياست آنجا معزول شد و از آن زمان تا پايان حيات بيشتر به مطالعه و تحقيق مشغول بود.

دهخدا شعر «ياد آر ز شمع مرده ياد آر» را در يادبود ميرزا جهانگيرخان شيرازي، مدير روزنامه صوراسرافيل سرود. دهخدا در سال 1324 ميليون‌ها فيشي را كه در تهيه لغت‌نامه فراهم كرده بود توسط مجلس شوراي ملي به ملت ايران هديه كرد و مجلس نيز قانوني را تصويب كرد كه اين ميراث عظيم چاپ شود و موسسه‌اي نيز به نام لغت‌نامه دهخدا براي مديريت كار چاپ لغت‌نامه و ادامه راه دهخدا تاسيس شود. مدتي بعد از تصويب طرح چاپ لغت‌نامه در مجلس شوراي ملي، دهخدا فوت كرد و از آن زمان به بعد كار هماهنگي و مديريت لغت‌نامه به وصيت خود دهخدا برعهده دكتر محمد معين گذارده شد. او كه خود در ادبيات فارسي تبحر فراوان داشت و كتاب فرهنگ فارسي شش جلدي معين از آثار گرانبهاي اوست به خوبي از عهده ادامه اين كار خطير بر آمد. پس از فوت دكتر معين نيز اين كار به وسيله دكتر سيدجعفر شهيدي، ابوالحسن شعرايي، دكتر دبيرسياقي و ديگران دنبال شد و به پايان رسيد. تا زماني كه دهخدا زنده بود 4200 صفحه از لغت‌نامه تهيه شده بود، در حالي كه لغت‌نامه‌اي كه امروز وجود دارد در 50 جلد و 26 هزار صفحه به چاپ رسيده است. به غير از لغت‌نامه كه بزرگ‌ترين و پرارزش‌ترين اثر دهخداست او كتاب‌هاي ديگري را نيز تاليف كرده است. باارزش‌ترين كتاب دهخدا پس از لغت‌نامه كتاب امثال و الحكم [امثال و حکم]است. كتاب امثال و الحكم [امثال و حکم] كتابي است كه در آن همه ضرب‌المثل‌ها، حكمت‌ها، آيات قرآن، اشعار، اخبار و احاديثي كه در زبان فارسي مصطلح هستند، جمع‌آوري شده است.

خلاقيت در سياست، روزنامه‌نگاري، تحقيق و تتبع ادبي، نثرنويسي، شعر و درك و فهم مسايل فرهنگي و اجتماعي و خصوصيات انساني و اخلاقي از دهخدا شخصيت ممتاز و متمايزي ساخته است. او از ميان خيل گسترده‌اي از نويسندگان و فرهيختگان دوره مشروطيت در راه مبارزه با استبداد و فعاليت فرهنگي و ادبي ثابت قدم‌تر بود. آنجا كه از وطن‌پرستي و فداكاري در راه استقرار حكومت مشروطه گفت‌وگو مي‌شود، نام دهخدا در همان سطرهاي نخستين به ميان مي‌آيد. دهخدا پرورده انقلاب مشروطيت بود و در عرصه انقلاب با طنز گزنده‌اش فرياد فضاحت مستبدان را بر سركوي و بازار مي‌كوبيد. شخصيت دهخدا دو وجه مكمل داشت: يكي استوار و قائم در برابر استبداد محمدعلي شاهي و دوم پير و فرتوت و خسته در زير بار دانش و فرهنگ. دكتر محمد معين آخرين ديدارش با دهخدا را كه دو روز قبل از فوت وي بوده است، چنين شرح مي‌دهد: «روز پنجم اسفند 1334 با يكي از دوستان به عيادت استاد رفتم. چراغي بود كه رو به خاموشي مي‌رفت.
پس از چند دقيقه رو به من كرد و گفت: «كه مپرس» و پس از لحظه‌اي بار ديگر گفت «كه مپرس» ذهنم متوجه غزل حافظ شيرين‌سخن شد. پرسيدم آيا منظور شما غزل حافظ است؟ گفت آري. ديوان حافظ را برداشتم و غزل را خواندم.
درد عشقي كشيده‌ام كه مپرس...*
 سراپا گوش بود و سر خويش حركت مي‌داد. گويي اين غزل خواجه عرفان آينه تمام‌نماي عمر او بود. دو روز بعد (هفتم اسفند 1334) استاد دهخدا در همان اتاق چشم بر جهان فرو بست.» دهخدا در 77 سالگي پس از عمري خدمت به سياست و فرهنگ و علم و ادب ايران در خانه مسكوني خويش واقع در خيابان ايرانشهر تهران به رحمت ايزدي پيوست و پيكرش در ابن‌بابويه و در مقبره خانوادگي مدفون شد.

منابع:
- معرفي و شناخت علي‌اكبر دهخدا، مرادي كوچي و اسماعيلي گلهراني، نشر قطره، 1382.
- سايت Yadyar. ir

توضیح احترام آزادی
*در منابع دیگر ذکر شده است که منظور دهخدا از مطلع غزل درد عشقی کشیده ام که مپرس
در بیت دوم آن
گشته ام در جهان و آخرِ کار
دلبری برگزیده ام که مپرس
بوده است و سپس گفته است
که آن دلبر او مصدق بوده است
در آن وقت مصدق در زندان قصر بود
مرگ دهخدا در اثر این بود که پیرمرد را به فرمانداری نظامی احضار کرده بودند و برای تحقیر او را مدت درازی در راهرویی که هوای سردی در آن درجریان بوده منتظر گذاشته بودند
در نتیجه او سرمای سختی خورده بود که به دنبال آن بیماری اش وخیم شد و در گذشت

اما نکته ی مهم دیگر اینکه نام کتاب مهم دیگر دهخدا امثال و حکم است که نویسنده شاید به دلیل عربی بازی رایج در جمهوری اسلامی از آن با عنوان امثال والحکم! نام می برد