بهناز قاضيمرادي
مشروطيت فرديت زنان را به ظهور رساند
يكي از پيامدهاي مهم مشروطيت گسترش تعريف فرديت از اقشار بالا و در راس آن شاه به اقشار ديگر جامعه بود؛ «حالا ديگر اين فقط شاه نبود كه فرديتي بارز داشت و مردم رعايايي يك شكل و بدون تمايز و ويژگي» (عليپورهرچگانيزاده، 1391).
رسوخ فرديت به قشر زنان كه قشري ديدهنشده در جامعه آن روز ايران تلقي ميشدند سبب شد توجه جامعه معطوف شود به «ديگراني» كه تا پيش از آن به عنوان موضوعي صرفا جنسي ديده ميشدند. توجه به زن كه بيشتر منوط به زندگي جمعي و حقوق اجتماعي آنان بود در نشريات گوناگوني چون صور اسرافيل و حبلالمتين و ايران نو بازتاب داشت اما دانش نخستين نشريه ويژه زنان بود كه نخستين شماره آن در سال 1328 ه. ق چهار سال پس از انقلاب مشروطه منتشر شد.
در اين نشريه بر لزوم دانشآموزي زنان تاكيد شده است كه اين تاكيد خود گوياي فضاي گفتماني جديدي است كه حول محور زنان شكل گرفته است؛ گفتماني كه به زنان اجازه ميداد نقش خود را از منفعلاني فرمانبردار به فاعلاني كنشگر تغيير دهند. پس از آن نشريه شكوفه در سال 1330 ه ق منتشر شد و دو سال بعد در اختيار انجمن همت خواتين قرار گرفت كه يكي از مهمترين اهدافش تشويق زنان به شركت در فعاليتهاي اقتصادي خانواده بود. اين نشريه وظيفه زنان ايران را دو چيز ميدانست
1- «فراگرفتن علم و كسب دانش براي ارتقاي موقعيت اجتماعي خويش در جامعه.
1- «فراگرفتن علم و كسب دانش براي ارتقاي موقعيت اجتماعي خويش در جامعه.
2- كمك به اقتصاد خانواده و در نتيجه كشور از راه به كارگيري امتعه وطني»
بايد توجه داشت كه اين فضاي گفتماني جديد معطوف به فراهم كردن شرايط و زمينههاي احقاق حقوق اجتماعي زنان و حضورشان در جامعه بود و به موقعيت و جايگاه زنان و دختران در محيط خانواده و همچنين ابعاد خصوصي زندگي آنان نميپرداخت چنانكه اگر به ندرت خبري در روزنامهها از آزار و اذيت زنان در محيط خانواده منتشر ميشد آن خبر فاقد ارزش و بياهميت محسوب شده و به اين ترتيب در حاشيه مسائل «مهم» قرار ميگرفت.
دليل اين بيتوجهي را ميتوان تصور كرد تجربه زن به عنوان مادر و همسر جايگاهي است كه زنان از قبل آن را اشغال كردهاند؛ جايگاهي كه البته چندان ديده نميشود به اين ترتيب شايد بتوان گفت هر چه زن ايراني شكل اجتماعيتري به خود ميگرفت به همان نسبت جايگاههاي متفاوتتري را در جامعه خواستار بود به عنوان مثال خواستار معلم بودن (روزنامه مجلس، شماره 6) يا شريك اقتصادي بودن (روزنامه تمدن، شماره 15) بنابراين اگر بپذيريم كه «هر جا فرديتي هست مكاني اشغال ميشود و هر جا مكاني معين و متمايز ميشود فرديتي شكل ميگيرد» (عليپورهرچگانيزاده، 1391)
بنابراين هر چه زنان جايگاههاي گوناگونتري را اشغال ميكردند، فرديت بارزتري حول شخصيت آنان شكل ميگرفت اگرچه اين جايگاههاي اجتماعي تا سالها بعد هم منحصر به حضور مردان بود اما نبايد از نظر دور داشت كه صحبت كردن از اشغال اين جايگاهها دامن زدن به گفتماني است كه اين روند فرديسازي را هم تسريع ميكند و هم گسترش ميدهد.
تغييراتي اينچنين در اين دوران بسيار قابل توجهند چنانكه پيش از اين فضاي گفتمانياي كه حول محور زنان وجود داشت و از رسالهها و اندرزنامههاي دوران قاجار قابل برداشت است فضايي بود متشكل از صفاتي چون ناقصالعقل، بيكاره، تنپرور و جاهل كه خواهان در حاشيه ماندن زنان به شديدترين شكل ممكن بود يا به قول نويسنده تاديب النسوان «زن بايد فناي محض در اطاعت مرد باشد.
بنابراين شايد بتوان نتيجه گرفت يكي از پيامدهاي مهم انقلاب مشروطه «روند فرديسازي به صورت نزولي» (همان، 1391) بود به اين معني كه در اين زمان گروههايي كه هيچ نسبتي با دربار و درباريان نداشتند نيز ديده شدند و به نسبت ميزان اين ديده شدن فرديت يافتند و درباره زنان اين ديدهشدن اسباب ظهور زن ايراني به مثابه موجودي اجتماعي را امكانپذير ساخت.
بايد توجه داشت كه اين فضاي گفتماني جديد معطوف به فراهم كردن شرايط و زمينههاي احقاق حقوق اجتماعي زنان و حضورشان در جامعه بود و به موقعيت و جايگاه زنان و دختران در محيط خانواده و همچنين ابعاد خصوصي زندگي آنان نميپرداخت چنانكه اگر به ندرت خبري در روزنامهها از آزار و اذيت زنان در محيط خانواده منتشر ميشد آن خبر فاقد ارزش و بياهميت محسوب شده و به اين ترتيب در حاشيه مسائل «مهم» قرار ميگرفت.
دليل اين بيتوجهي را ميتوان تصور كرد تجربه زن به عنوان مادر و همسر جايگاهي است كه زنان از قبل آن را اشغال كردهاند؛ جايگاهي كه البته چندان ديده نميشود به اين ترتيب شايد بتوان گفت هر چه زن ايراني شكل اجتماعيتري به خود ميگرفت به همان نسبت جايگاههاي متفاوتتري را در جامعه خواستار بود به عنوان مثال خواستار معلم بودن (روزنامه مجلس، شماره 6) يا شريك اقتصادي بودن (روزنامه تمدن، شماره 15) بنابراين اگر بپذيريم كه «هر جا فرديتي هست مكاني اشغال ميشود و هر جا مكاني معين و متمايز ميشود فرديتي شكل ميگيرد» (عليپورهرچگانيزاده، 1391)
بنابراين هر چه زنان جايگاههاي گوناگونتري را اشغال ميكردند، فرديت بارزتري حول شخصيت آنان شكل ميگرفت اگرچه اين جايگاههاي اجتماعي تا سالها بعد هم منحصر به حضور مردان بود اما نبايد از نظر دور داشت كه صحبت كردن از اشغال اين جايگاهها دامن زدن به گفتماني است كه اين روند فرديسازي را هم تسريع ميكند و هم گسترش ميدهد.
تغييراتي اينچنين در اين دوران بسيار قابل توجهند چنانكه پيش از اين فضاي گفتمانياي كه حول محور زنان وجود داشت و از رسالهها و اندرزنامههاي دوران قاجار قابل برداشت است فضايي بود متشكل از صفاتي چون ناقصالعقل، بيكاره، تنپرور و جاهل كه خواهان در حاشيه ماندن زنان به شديدترين شكل ممكن بود يا به قول نويسنده تاديب النسوان «زن بايد فناي محض در اطاعت مرد باشد.
بنابراين شايد بتوان نتيجه گرفت يكي از پيامدهاي مهم انقلاب مشروطه «روند فرديسازي به صورت نزولي» (همان، 1391) بود به اين معني كه در اين زمان گروههايي كه هيچ نسبتي با دربار و درباريان نداشتند نيز ديده شدند و به نسبت ميزان اين ديده شدن فرديت يافتند و درباره زنان اين ديدهشدن اسباب ظهور زن ايراني به مثابه موجودي اجتماعي را امكانپذير ساخت.
منابع:
1- خسروپناه، محمد حسين. هدفها و مبارزه زن ايراني از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوي. تهران: پيام امروز. 1380
2- عليپور هرچگانيزاده، سعيد. تبارشناسي ستاره سينما در ايران. تهران: نشر علم. 1391
3- وطندوست، غلامرضا. زن ايراني در نشريات مشروطه. تهران: موسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني. 1385