به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، مرداد ۱۱، ۱۳۹۱

شجوني وارد مي‌شود 
جعفر شجوني كه چند وقتي بود چيزي نگفته بود، گفت: «روي اصلاح‌طلبان رو نيست سنگ پاي تگزاس است.»
اين اظهارنظر به نظر ما اصلا سياسي نيست و رازهاي پنهاني را آشكار مي‌كند. چرا؟ چون ما خيال مي‌كرديم تنها چيزي كه هنوز به صورت انحصاري توليدش دست خودمان مانده و چين توليدش نمي‌كند، سنگ پاي قزوين است كه متاسفانه متوجه شديم سنگ پا را هم تگزاس توليد مي‌كند.
پوكي استخوان
جعفر شجوني در ادامه گفت: «اصلاح‌طلبان كشك مي‌سايند. باز هم كشك براي مغز استخوان مفيد است، اينها از كشك هم كمترند.»
ما يك گروه كارشناسي تشكيل داديم و متوجه نشديم چطوري كسي كه كشك مي‌سابد اين كار براي استخوانش مفيد مي‌شود چون كشك را اصلاح‌طلبان مي‌سابند اما چون از سياست كنار گذاشته شدند، حاصل كارشان را اصولگرايان مي‌مكند.
از طرفي حالا كه مدتي است اصلاح‌طلبان كشك هم نمي‌سابند پس طبيعي است اصولگرايان كشك نمكيده باشند و استخوان‌شان پوك شده باشد.
دلار صور قبيحه است؟
جعفر شجوني كه موتورش تازه گرم شده بود، ادامه داد: «اصلاح‌طلبان را با دلارهاي امريكا تحريك مي‌كنند.»
ما رفتيم چهارراه استانبول و چند قطعه اسكناس يك دلاري و دو دلاري و 10 دلاري تهيه كرديم و در يك گزارش ميداني اين صور قبيحه را نشان مردم داديم، هيچ‌كس تحريك نشد. بعد دنبال اصلاح‌طلبان گشتيم - كه پيدا كردن‌شان اين روزها به دلايلي كار ساده‌يي نيست- و دلارها را نشان‌شان داديم، آنها هم تحريك نشدند. در آخر به اين نتيجه رسيديم كه شايد مصرف صحيح اسكناس را مردم نمي‌دانند.
وزن‌كشي سياسي
جعفر شجوني كه همين‌طوري داشت مي‌گفت، باز هم گفت: «اصلاح‌طلبان به هر حال قافيه را باختند.»
اصلاح‌طلبان در اين زمينه گفتند: «شعر بايد وزن داشته باشد. قافيه نداشته باشيم بهتر از اين است كه در جامعه وزني نداشته باشيم.»
يك شب آتش در نيستاني فتاد
جعفر شجوني يك‌مرتبه گفت: «يك سرمايه‌دار را تصور كنيد كه سرمايه‌اش آتش گرفته، نمي‌تواند باز هم با چند تاجر بنشيند و بگويد من با شما شريك هستم.»
يك سرمايه‌دار سرمايه‌سوخته گفت: «من كه آتش به مالم نزدم ولي همين‌طوري مانده‌ام كه واقعا چه كسي آتش به سرمايه‌ام زد؟»
اين سرمايه‌دار سينه‌سوخته با استفاده از آرايه‌هاي ادبي گفت: «يك شب آتش در نيستاني فتاد، سوخت چون اشكي كه بر جاني فتاد. شعله تا سرگرم كار خويش شد، هر ني‌اي شمع مزار خويش شد. ني به آتش گفت كين آشوب چيست؟ مرد را دردي اگر باشد خوش است. درد بي‌دردي علاجش آتش است.»
بي‌مايه
جعفر شجوني در پايان نتيجه گرفت: «بي‌مايه فطير است.»

پوريا عالمي