مصر، ایران دوران مصدق
یا 1357؟
گفتوگو با حسنین هیكل
«كسى اگر در تعاملات موجود در انقلاب جوانان مصر دقیق شود ملاحظه مىكند كه بخشهاى مشتركى میان آن با آنچه در ایران در زمان مصدق رخ داد یا در شیلى در روزهاى حكومت پینوشه، وجود دارد، در هر دوى این تجربههاى انقلابى تعمدى براى ایجاد رعب نزد مردم و گسترش ترس میان آنها دیده مىشود، در هر دوى آنها هیئت حاكمه تلاش داشت همه را قانع كند كه انقلاب ثباتشان را تهدید مىكند و زندگىشان را جهنمى خواهد كرد.»
انقلاب مصر كه در صورت تحقق مهمترین واقعه سیاسى این كشور طى تاریخ نیم قرن گذشته آن محسوب مىشود، مورد تحلیل بسیارى از ناظران و كارشناسان مسائل سیاسى مصر قرار گرفته است. واقعهاى كه نه تنها بر مصر كه مادر دنیاى عرب خوانده مىشود، بلكه بر تمامى عرصه سیاسى و اجتماعى جامعه عربى و خاورمیانه اثرات مستقیم خواهد گذاشت.
حال اگر این موضوع میان دو متفكر بزرگ عرب مورد بحث و بررسى قرار گیرد نكات خواندنى و زوایاى مهمى كشف مىشود كه مىتواند براى بسیارى از تحلیلگران مفید باشد.انقلاب مصر كه در صورت تحقق مهمترین واقعه سیاسى این كشور طى تاریخ نیم قرن گذشته آن محسوب مىشود، مورد تحلیل بسیارى از ناظران و كارشناسان مسائل سیاسى مصر قرار گرفته است. واقعهاى كه نه تنها بر مصر كه مادر دنیاى عرب خوانده مىشود، بلكه بر تمامى عرصه سیاسى و اجتماعى جامعه عربى و خاورمیانه اثرات مستقیم خواهد گذاشت.
فهمى هویدى، نویسنده و روزنامهنگار مشهور عرب با محمد حسنین هیكل پیر مطبوعات عرب و مهمترین كارشناس سیاسى مصر در همین رابطه مصاحبهاى براى شبكه الجزیره انجام داده كه قرار است روز چهارشنه 9 فوریه ساعت 10:15 شب پخش شود. وبسایت الجزیره متن این مصاحبه را نیز منتشر كرده كه در زیر مىخوانید:
حضور میلیونى مردم مصر را در خیابانهاى قاهره چگونه ارزیابى مىكنید؟
این حضور مردمى بیانگر رویاى مخلصانه ملت مصر و بزرگى و كبریاى آن است، این حركت زیباترین و بزرگترین حركتى است كه مصر تا كنون به چشم خود دیده است. این ملت در حقیقت با این كار در تاریخ سمبل بزرگى به نام خود ثبت كرد. تظاهراتى كه با درك بالاى مردم از نخبهگرایى و حس تمدن و سابقه تاریخىاش حاصل شد و ثابت كرد كه این جوانان میراثداران به حق همان تاریخ و تمدنند. براى همین هنگامى كه از مصرىها خواستند كه در روز سهشنبه بزرگ اعتراض و خشم خود را علنى بیان كنند، دیدیم كه 5 تا 7 میلیون از شهروندان مصرى از سراسر این كشور به خیابانها آمدند و با شعارهایشان اعلام كردند كه تولد مصر جدید نزدیك است.
این پیام در فضاى مصر و جهان عرب به این سادگى رها نخواهد شد بلكه با تمام قوا خانواده عربى را در بر خواهد گرفت و قطعا این پیام به گوش همه مردم و كسانى كه به نوعى با امور مصر سر و كار دارند، نیز خواهد رسید. از آن روز مردم در خیابانها ماندند تا سمبل روشنایى و اندیشه و شعله آزادىخواهى سراسر كشور باشند.
نظرت درباره آنچه بر جوانان از آن روز به بعد گذشته چیست؟
اول از همه باید به این نكته اذعان كنیم كه این تظاهرات را جوانان شجاع و شریف مصر برگزار كردند، تظاهراتى كه اركان نظام مصرى كه 30 سال كشور را در اختیار گرفته به لرزه در آورد. متاسفانه برخورد با این افراد بسیار تند و شرمآور بود. آنها خواستند آتش را با خون خاموش كنند، براى همین شاهد بدترین دوران مصر بودیم كه در آن تلاش شد تا فرزندان ملت كشته و قلع و قمع شوند. آنچه روزهاى چهارشنبه و پنجشنبه دیدیم كه اسب و شتر و قاطر به میدان تحریر فرستادند تا مردم را قلع و قمع كنند، نمونهاى از این حركت شرمآور بود.
گمان مىكنى چه كسى پشت این حركتهاى اخیر بود؟
كسانى كه دقیقا استخدام شده بودند تا صرفا نسخهاى برابر اصل نظام را انجام دهند، كسانى كه از روز نخست فقط براى سركوب استخدام شدهاند. شكى ندارم كه اینها هم مردمانى هستند كه تفاوت چندانى با بزهكاران و جنایتكاران كوچه و خیابان ندارند و در حقیقت از میان آنها استخدام شدهاند.
برخى حدس و گمانها نشان مىدهد كه افرادى وابسته به حزب ملى و بازرگانان نزدیك به حكومت در این جریان نقش داشتند.
این درست است، نامهاى شناخته شدهاى هم بر زبانها آمده است. در این شكى نیست كه براى انجام چنین حركتى قطعا افرادى حمایت مالى مىكنند. افرادى هستند كه میان قدرت و پول و امنیت یك همپیمانى ایجاد كردند و آماده استفاده از این همپیمانى علیه مردمند. افرادى كه هیچ چیز جز این كه با پول حنجرهها را اجاره كنند یا اسلحه بخرند یا جنایتكاران را علیه مردم مجهز و بسیج كنند یا گروههاى شبه نظامى تشكیل دهند، كار دیگرى بلد نیستند.
اگر درك كنیم كه چه كسانى پشت این اسبها و شترهایى كه در میدان تحریر به مردم یورش بردند، هستند آیا مىتوانیم بگوییم كه با این تفسیر پلیس به طور كامل از خیابانهاى كشور غایب شد تا امنیت مردم تامین نشود و این باعث شد تا زمینههاى ایجاد ترس، ارعاب و شورش به وجود آید؟
این وجهى از اتفاقى است كه افتاده و ملاحظاتى را در بر دارد. اولا منابع داخلى مىگویند كه كسانى كه اقدام به ایجاد رعب، خشم و شورش كردند وابسته به یك جریان سرى هستند كه از قبل ارتباطى با آنها نداشتند. ثانیا، رفتار سازمان امنیت مركزى با تظاهركنندگان در ابتدا بسیار خشن و به شدت افراطى بود، آنها طورى رفتار مىكردند انگار كه عدهاى خارجى آمدهاند كشور را اشغال كنند، در حالى كه حتى اگر بر اساس جنایتهاى جنگى هم بخواهیم قضاوت كنیم هر كشورى وظیفه دارد حقوق انسانها را به رسمیت بشناسد.
ثالثا، دستور به عقبنشینى پلیس از خیابانها در چنین اوضاعى نكات استفهامى بسیارى ایجاد كرده كه جواب آن براى ما بسیار پوشیده است. این اتفاق باعث شده تا پرسشهاى بسیارى نزد مصرىها و تاریخ آنها به وجود آید كه قطعا در آینده پاسخ آنها روشن خواهد شد.
رابعا، آنچه رخ داد كاملا هم ناگهانى نبود، اندیشه انقلابى در مصر وجود داشت اما مسئله این بود كه با ادبیات انقلابىاى كه در دنیاى غرب متداول است كاملا تفاوت داشت، به خصوص با تعریفهایى كه در ایالات متحده و سازمان امنیت این مركز وجود داشت، آنها كاملا نسبت به این تحولات شوكه شدند و حتى برخى از كارشناسان وابسته به شركتهاى نفتى جهان مثل شل، موبیل اویل و غیره نیز پیشبینى نمىكردند انقلابى با این گستردگى انجام شود.
كسى اگر در تعاملات موجود در انقلاب جوانان مصر دقیق شود ملاحظه مىكند كه بخشهاى مشتركى میان آن با آنچه در ایران در زمان انقلاب مصدق رخ داد یا در شیلى در روزهاى حكومت پینوشه، وجود دارد، در هر دوى این تجربههاى انقلابى تعمدى براى ایجاد رعب نزد مردم و گسترش ترس میان آنها دیده مىشود، در هر دوى آنها هیئت حاكمه تلاش داشت همه را قانع كند كه انقلاب ثباتشان را تهدید مىكند و زندگىشان را جهنمى خواهد كرد.
برخى تلاش دارند كه این تصویر را ایجاد كنند كه آنچه در مصر جریان دارد در حقیقت درگیرىاى میان مخالفان مبارك با طرفدارانش است.
این وارونه نشان دادن واقعیت است. تظاهركنندگان حقیقى همان كسانى هستند كه در میدان تحریر حركت اعتراضى انجام دادند و تصمیم گرفتند كه از كرامت كشور با شیوههاى مسالمتآمیز و شرافتمندانه دفاع كنند. اما طرف مقابل بىشك كسانى هستند كه براى این اتفاق اجاره شدهاند، سواى از این كه وابسته به سازمان امنیتند، مزدورند یا این كه كارمند یا كارگرهاى فعال در كارخانهها و دستگاههاى حكومتى، همه آنها كسانى هستند كه با خودرو به میدان مصطفى محمود حمل شدند تا از نظام حاكم در كشور حمایت كنند.
تا كنون دستاوردهاى انقلاب جوانان را چگونه ارزیابى مىكنید؟
علاوه بر آنچه گفتم آنها روحیه ملى مصرى را به جامعه برگرداندند، آنها به دنیا ثابت كردند كه ملت مصر مىتواند انتفاضه و انقلاب به پا كند، آنها موفق شدند هر آنچه را كه ملت مصر نمىخواهد به افكار عمومى بگویند و عرصه را در اختیار عقلا و نخبگان گذاشتند تا هر آنچه ملت مىخواهد را آنها اتخاذ كنند. از این رو ملت در حد توانایىاش خشمش را بیان و طغیان مىكند و هر آن جا كه لازم باشد طغیان را خاموش مىكند اما برنامه خود را به هیچ عنوان گم نمىكند، كاملا آینده نگر است و اكنون هم به دنبال یافتن پاسخى براى این پرسش است: چه كنیم؟
آیا اعتقاد دارى كه عقلا و نخبگان این نقش را بر عهده گرفتهاند؟
متاسفانه آنها نمىتوانند به این پرسش پاسخ دهند، چرا كه بیشتر آنها از درك واقعیتها عاجزند و هر آنچه خود مىخواهند انجام مىدهند. علاوه بر آن اپوزسیونى كه در مصر قانونى شناخته مىشود فقط عنوانى را یدك مىكشد كه نه وزنى دارد و نه حضورى در جامعه، برخى از آنها نیز به غیر از یك مقر و روزنامه چیزى در اختیار ندارد و بخش سوم نیز كه فقط نماینده یكى از جناحهاى حزب ملى است.
نمایندگان نظام دعوت به گفتوگو با اپوزسیون و دیگر نیروهاى سیاسى مصر كردهاند، نظر شما چیست؟
انجام این گفتوگوها اجتنابناپذیر است ولى زمان و اركان و شرایطى ویژه دارد، علاوه بر آن ظرفیتهاى سیاسى ایجاب مىكند كه این گفتوگوها صورت بگیرد، بسیار هم مهم است كه اطراف مشاركت كننده در گفتوگوها به رسمیت شناخته شوند و وزن حقیقىشان در جامعه درك شود. هر گفتوگویى لازم است كه یك جدول كارى كه مورد توافق همه باشد، داشته باشد. به غیر از این گفتوگو فقط به دیكته یك طرف به طرف دیگر محدود خواهد شد. در حال حاضر هم همین گونه است. مشروعیت كسانى كه خود را نماینده مردم مىدانند، مشكوك است، كما این كه جدول كارى كه براى آینده بر آن توافق شده باشد، وجود ندارد. آنچه اكنون توسط نمانیدگان قدرت انجام مىشود چیزى جز تلاش براى كاستن خشم مردم نیست و شاهدیم كه اپوزسیون حقیقى هیچ نقشى در چارچوب یا اولویتهاى آن ندارد.
حسنى مبارك در نطقهاى اخیرش صحبت از اصلاحات زد و تصورى از دوره آتى كشور ارائه داد، نظر شما در این باره چیست؟
آنچه حسنى مبارك در خطبههاى اخیرش ارائه داد كاملا بىربط بود و هیچ اعتمادسازىاى نكرد. فقط اعلام كرد كه او در آخرین دوران ریاست جمهورىاش است. همچنین گفت آنچه به آینده مربوط مىشود منوط به اختیارات مجلس است، مجلسى كه با تزویر و تقلب و دور زدن قانون تشكیل شده و هیچ اعتمادى به آن چه در حال و چه در آینده نیست، صرف نظر از آن، رئیس جمهور در روزهاى آخر دوران حكومتش تكلیفى براى مجلسى كه نسبت به قانونى بودنش شك و شبهه وجود دارد، تعیین كرده و از آن خواسته درباره آیندهاى تصمیم بگیرد كه او خود هیچ نقشى در آن ندارد، این امرى غیر قابل فهم است.
آنچه واقعا نگران كننده است این است كه ساعات كوتاهى پس از اظهارات رئیس جمهور حمله به تظاهركنندگان در میدان التحریر آغاز شد. در حقیقت هدف از این كار تلاش براى نابودى هدفى است كه تظاهركنندگان براى آن برخواسته بودند و به انفجار كشاندن خشم مردمى بود. اتفاقى كه در آستانه گفتوگوهاى دو طرف باعث از بین رفتن اعتماد شد. رئیس جمهور با این كار مىخواست از مرحله زمانبندى براى ترك منصبش تعدى كند.
انتظار دارى از گفتوگوها چه چیزى حاصل شود؟
حقیقت این است كه ما در برابر وضعیتى قرار گرفتهایم كه امكان اصلاح آن نیست از این رو از بین رفتن آن جزئى از خواستههاى اساسى ماست. دیگر این كه نكتهاى وجود دارد كه دنیا هم به آن معترف است ولى هنوز عدهاى نسبت به آن حقیقتا غفلت مىكنند. نظام فعلى دیگر پایان یافته است. در همه پایتختهاى دنیا هم كه بروید مىشنوید كه درباره صفحه جدیدى در مصر سخن مىگویند. بارزترین آن اظهاراتى است كه مقامهاى امریكایى اخیرا ایراد كردند و بر رفتن حسنى مبارك تاكید داشتند و بر لزوم تشكیل دولتى انتقالى به ریاست آقاى عمر سلیمان تاكید كردند.
متاسفانه ما سرمان را زیر خاك مىكنیم و نمىخواهیم واقعیتهایى كه پیرامون ما رخ مىدهد را درك كنیم. ما اكنون تلاش مىكنیم كه وضعیت جارى پیرامونىمان را ترمیم یا زیباسازى كنیم در حالى كه وضعیتى كه دنیا از آن سخن مىگوید چه از لحاظ سیاسى و چه از لحاظ عملى سرنگون شده است. عناوین همه روزنامههاى دنیا این واقعیت را تایید مىكند. به غیر از رسانههاى داخلى ما كه نماینده نظام هستند همه رسانههاى دنیا سخن از تغییر نظام و آغاز دوره انتقالى مىزنند.
نقش امریكا را در وضعیت فعلى چگونه مىتوان ارزیابى كرد؟
امریكایىها از ابتدا در وضعیت فعلى حاضر بودند و حتى بیش از آن كه در دنیاى عرب تصور مىشود، حضور داشتند. كاخ سفید برنامهاى دارد كه بر اساس آن مىخواهد گام به گام پیش رود، گفتههاى روزانه امریكایىها همگى دلیلى بر این موضوع است. آنها در موقعیتهاى مختلف اظهارات مختلفى بر زبان مىرانند. آنچه شنیده مىشود و آنچه در رسانهها مىبینیم و آنچه باراك اوباما در سخنان اخیرش مىگوید همگى نشان مىدهد كه آنها نیز بر انتقال مسالمتآمیز قدرت همین الآن نه پس از پایان دوران ریاست جمهورى مبارك در ماه سپتامبر تاكید دارند.
همین عبارات را وزیر امور خارجه و دفاع امریكا نیز گفتهاند. حتى جان كرى، رئیس روابط خارجى كنگره امریكا در اظهاراتى شدیداللحن بر لزوم كنار رفتن مبارك از قدرت تاكید كرد.
منابع خبرى نیز در روزهاى اخیر اعلام كردند كه برنامهاى را مجلس سنا ارائه داد كه در آن از مبارك مىخواهد كه قدرت را به صورت مسالمتآمیز به حكومت موقت فراگیر تحویل دهد، روزنامه نیویورك تایمز نیز خبر از تماسهاى دائم معاون رئیس جمهورى مصر با وزیر دفاع و رئیس ستاد نیروهاى مسلح داده است.
این روزنامه در ابتداى ماه فوریه جزئیات بیشترى از سفر فرانك ویزنر به قاهره منتشر كرد. در این گزارش درباره جلسه دو ساعته باراك اوباما با نمایندگان شوراى امنیت ملى درباره تحولات مصر پس از آن كه مردم سیاستها و نظام او را رد كرده بودند، نیز سخن به میان آمده بود. همچنین اظهارات دو تن از كارشناسان مسائل مصر درباره آخرین تحولات این كشور نیز آمده بود.
پس از آن جلسه توافق مىشود كه فرانك ویزنر به قاهره بیاید و براى حسنى مبارك این پیام را بیاورد كه اولا اعلام كند كه براى دور جدید ریاست جمهورى مصر نامزد نخواهد شد و ثانیا اعلام كند كه پسرش را براى ریاست جمهورى پیش رو نامزد نخواهد كرد. چیزى كه با مخالفت حسنى مبارك مواجه شد و از اظهار نظر درباره آن خوددارى كرد.
آیا اهتمام شدید امریكا به وضعیت جارى در مصر سرچشمهاش در روابط دو جانبه و گسترده مصر و امریكا است یا این كه تلاش براى حفظ روابط مصر و اسرائیل است؟
واشنگتن مجبور است كه دو كار را همزمان انجام دهد. مصر نقشى استثنایى در استراتژى امریكا در خاورمیانه دارد. كما این كه به حفظ روابط مصر با اسرائیل نیز اهتمام ویژهاى مىدهد. علاوه بر آن باراك اوباما، رئیس جمهورى امریكا براى انتخاب مجددش به سمت ریاست جمهورى امریكا مجبور است كه آراى یهودیان امریكا را نیز به خود جلب كند. از این رو قابل درك است كه اهمیت ویژهاى به امنیت اسرائیل و مصالح آن بدهد.
اهتمام ویژه اسرائیل به اوضاع مصر را چگونه تفسیر كنیم؟
اگر به یاد بیاوریم روزى را كه اسرائیل مبارك را "گنج استراتژیك اسرائیل" توصیف كرد، آن گاه مىتوانیم این گونه تفسیر كنیم كه چرا تلاویو در برابر احتمال تغییر نظام در مصر تا این اندازه نگرانى دارد. از این دیدگاه به سئوالهاى بىپاسخ بسیارى بر مىخوریم كه به روابط مصر و اسرائیل باز مىگردد، به خصوص درباره تعهدها و تضمینهاى اعلام نشدهاى كه انور سادات به اسرائیل نه فقط براى امنیت آن بلكه براى این كه در آینده هیچ جنگى از ناحیه مصر علیه اسرائیل انجام نخواهد شد، داد.
مصاحبه در این جا به پایان مىرسد اما هیكل در آخر به هویدى مىگوید سه نكته را از زبان من بگو چرا كه باید همه مصرىها به آن توجه بسیار ویژه داشته باشند:
اولا، نظام زخم خورده است از این رو اولین كارى كه مىكند یافتن فرصتى براى انتقامگیرى است. اگر توانسته در این مدت حداقل 300 شهروند را بكشد یا ناپدید كند و 5 هزار نفر دیگر را مجروح سازد هیچ معلوم نیست اگر بنا باشد شش ماه دیگر در قدرت باقى بماند چقدر از مردم هزینه كند تا بقایش تضمین شود.
ثانیا، هیچ كس نمىتواند شرافت و شجاعت جوانان مصرى و نقشى كه در ساخت حال و آینده كشور دارند را نادیده بگیرد، كما این كه هیچ كس نمىتواند تولد مصر جدید را فراموش كند، تولدى كه با خون سیصد شهیدى كه نظام آنها را كشت و آنها راه به ستاره همیشه جاوید آسمان مصر تبدیل كرد، نوشته شده است.
ثالثا، امت مملكتى است براى همین جوانانى كه به بهترین و زیباترین شكل آینده مصر را رقم زدند، كسانى كه با انقلابشان حقایق را از پشت ابرهاى تیره استبداد بیرون آوردند و بر آسمان مصر تاباندند. تقدیر به من فرصت داد در زمانى زندگى كنم كه این ابرها رفته باشند و خورشید امید همه جا را فرا گرفته باشد و بر سرزمین مصر به گونهاى بتابد كه نور و گرمىاش چهار دهه تلخ اخیر را به عقب براند.
مترجم : سیدعلی موسوی خلخالی ـ منبع : دیپلماسی ایرانی