به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، بهمن ۱۵، ۱۳۸۹

تفاوت نگاه با نگاه
دهقان پير، با ناله مي‌گفت: ارباب! آخر درد من يکي دو تا نيست، با وجود اين همه بدبختي، نمي‌دانم ديگر خدا چرا با من لج کرده و چشم تنها دخترم را«چپ» آفريده است؟! دخترم همه چيز را دو تا مي‌بيند.
ارباب پرخاش کرد و گفت: بدبخت! چهل سال است نان مرا زهر مار مي‌کني! مگر کور هستي، نمي‌بيني که چشم دختر من هم «چپ» است؟!
دهقان گفت: چرا ارباب مي‌بينم ... اما ... چيزي که هست، دختر شما همه‌ي اين خوشبختي‌ها را «دوتا» مي‌بيند ... ولي دختر من، اين همه بدبختي را ...