به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، اردیبهشت ۱۶، ۱۳۸۹

لالا کن دخترم رو سینه من

که شب رد شه دوباره از سر ِما


روز مادر گرامی باد، با آوای گرم داریوش، اینجا کلیک کنید


آرامگاه بنان با خاك یكسان و ناپدید شده است

چه بهانه ای برای این كار دارند، خدا می داند  اگر پیگیری نشود بعید نیست كه ساختمانی را كه در حال احداثش هستند بنا كنند.
 بجاست اساتید بزرگ موسیقی و همه ی هنرمندان و كسانی كه فرهنگ و هنر و خاطره های كهن این مرد بزرگ آواز در زندگی و هنر و سرزمینشان جاری است گرد هم بیایند و چاره ای برای این هنرمند ستیزی كنند. او در سال ۱۳۶۴  رفت تا این روزها را نبیند. بگذریم. بنان را كه دوباره مدفون كردند. نوبت به زنده ها هم خواهد رسید. می بینیم اخبار فوت هنرمندان را در چند ثانیه خلاصه می كنند.
  استاد بنان


قاچاق دختران ایرانی در استان های مرزی

خبرگزاری بین المللی زنان ایران : یک باند فساد و فحشا و قاچاق دختران در شیراز متلاشی و بازداشت شدند . پلیس باند قاچاق دختران را در فرودگاه مهر آباد به دام انداخت . با انهدام 11 شبکه فعال فساد و فحشا در مشهد 148 نفر بازداشت شدند . با متلاشی شدن یک باند قاچاق زنان و دختران به کشورهای بیگانه 38 نفر از اعضای این شبکه دستگیر و 15 نفر از قربانیان آنها به کشورمان بازگردانده شدند و خبر های بسیاری که اگر هنوز هم نگاهی به صفحه حوادث روزنامه ها بیاندازیم شاهد آن می باشیم. به گزارش سرویس اجتماعی خبرگزاری زنان ایران ، يافته هاي تحقيقي که با همکاري مرکز امور مشارکت زنان و کميته سازمان دفاع از قربانيان خشونت در سال 82 انجام شده بيانگر روند رو به افزايش قاچاق زنان و دختران استان هاي مرزي به کشورهاي حاشيه خليج فارس ، امارات متحده عربي ، پاکستان ، افغانستان و به طور محدود به کشورهاي اروپايي و آسيايي است. طيبه اسدي يکي از کارشناسان اين تحقيق در خصوص راههاي اغفال اين دختران کم سن و سال گفت : قاچاقچيان ، دلال هايي را در مناطقي مانند پارکها و مقابل مدارس راهنمايي و دبيرستانها گمارده که با اين دختران ، طرح دوستي و آشنايي مي ريزند و سپس آنها را به مکانهاي خاصي برده و با وعده هاي خروج آسان از کشور ، درآمد خوب ، زندگي بهتر و يا حتي در مورد دختران کم سن و سال گاهي به زور آنها را تا لب مرز حمل کرده و به صورت جاسازي شده قاچاق مي کنند .

جبهه ملی ایران و کتمان حقیقت، پرویز داورپناه

مدتی است در خارج از کشور سازمانهای رنگارنگی که خود را ملی، آزادی خواه، دموکرات و سياسی می خوانند، کوشش می کنند زیر نام طرفداران جبهه ملی به تفرقه افکنی میان ملیون پرداخته و با تحریف تاریخچه جبهه ملی آب به آسیاب دشمنان نهضت ملی ایران بریزند. ادامه مطلب

   خسرو شاکری زند
توضیحی تاریخی پیرامون پذیرش مصدق به نخست وزیری

اما مصدق بلوف جمال امامي را خواند و مجلس، باز هم بخاطر قوت جنبش مردم و هراس از آن، ناچار به او رأي داد. در اين زمان، سفير بريتانيا، پس از صحبت با درباريان، گزارش داد که «دربار نسبتاً مطمئن بود که مجلس سنا از مصدق حمايت نخواهد کرد، بلکه نام هاي ديگري براي نخست وزيري مطرح خواهد ساخت. ادامه مطلب

همنشيني جانيان و روزنامه نگاران
       ثمينا رستگاري
يك مرد همسرش را به قتل رساند و بعد از مثله كردن او گوشتش را پخت. مردي ديگر بعد از مصرف داروي توهم‌زا فرزند و همسرش را به قتل رساند‌ ،مرد سوم تنها به جرم روزنامه‌نگاربودن از بعد از انتخابات تا به همين امروز در زندان به سر مي‌برد. در نگاه اول اين سه جمله زياد به هم مربوط نيستند مگر اينكه بدانيم اين سه نفر مدت‌هاست زير يك سقف و در يك سلول با هم روزگار را سپري مي‌كنند.
مسعود باستاني كه هر روز كيفش را برمي‌داشته و به تحريريه يك روزنامه مي‌رفته، حالا در كنار مرداني زندگي مي‌كند كه دست به خشن‌ترين جنايات بشري زده‌اند؛ كساني كه در انتظار اجرا شدن حكم قصاص‌شان هستند و از اينكه مرتكب خطايي شوند كه تا زمان رسيدگي به آن اندكي مردن‌شان را به تعويق بيندازند ابايي ندارند. حال آنچه مد نظر نگارنده است اين نيست كه اصلاً چرا اين روزنامه‌نگار در زندان است؟ چرا حمايت از كانديدايي كه شوراي نگهبان تاييد كرده براي يك روزنامه‌نگار چنين سرانجامي داشته است؟ يا اينكه چرا او به زندان رجايي شهر منتقل شده؟
سوال اصلي اينجاست كه در ذهن كسي كه روزنامه‌نگاري را در كنار اين افراد قرار داده چه شباهتي ميان آنها وجود داشته است. از نظر او يك فرد با نوشته‌اش چه خشونتي در جامعه مرتكب شده كه بايد هر صبح و هر شب با اين افراد هم‌كلام شود، غذا بخورد و در يك اتاق با آنها بخوابد؟
قطعاً چنين ارتباط منطقي در ذهن او وجود داشته ولي پي بردن به آن كار آساني نيست. شايد در نظر او همكار ما چيزي را زير سوال برده و نظمي را به هم ريخته؛ نظمي كه به هم‌ريختنش آنقدر گناه بزرگي است كه عذابش همان مي‌شود كه اكنون باستاني در حال تحمل آن است.

مسجد، عبادتگاه یا خوابگاه!؟


سنگ مزار مرحوم حسين پناهي

وصیت عجیب!
قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.
بعد از مرگم، انگشت‌های مرا به رایگان در اختیار اداره انگشت‌نگاری قرار دهید.
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!
ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک ‌کاری کنند.
عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است.
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.
کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!
مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند.
روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.
دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!
کسانی که زیر تابوت مرا می‌گیرند، باید هم قد باشند.
شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.
گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد.
در مجلس ختم من گاز اشک‌آور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.
از اینکه نمی‌توانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش مي طلبم.
برگرفته از http://loxe.loxblog.com/post71.php

نامه مادر دكتر اكبر كرمي پزشك زنداني در قم

فرزندم، آقاى دكتر اكبر كرمى پزشك و پژوهشگر و از مدافعان حقوق بشر! حدود ۱۶۰  روز پيش در قم در مطب خود بازداشت شده، و كامپيوتر و ياداشت‏ها ووسايل شخصى او را نيز برده‏اند. مدّتها كسى پاسخگوى نگرانى مادر سالخورده و بيمار و همسر و فرزند و برادران و خواهران و دوستان او نبود، و از دليل بازداشت او، جز از سنگين بودن پرونده‏ى‏اش، براى‏ارعاب خانواده‏اش چيزى نمى‏گفتند. اينك پس از ماه‏ها انفرادى و انواع فشار و تحميل، تبليغ عليه نظام و تشويش اذهان عمومى و اهانت به مقامات دولتى را به او نسبت مى‏دهند، و همچنان بلاتكليف دربند اسارت و فشار است.
از همه‏ى خيرخواهان و دلسوزان براى نجات او مدد مى‏جوييم و از مقامات مسئول، تقاضاى رفع مظلوميت از فرزندم و پاسخ‏خواهى از كسانى را داريم كه اين‏همه فشار و آزار را براى وادارساختن او به اعتراف به‏كارهاى ناكرده و حرف‏هاى نزده را داريم. آيا دادرسى هست؟
مادر سالخورده‏ى زندانى سياسى-عقیدتی دكتر اكبر كرمى (منبع: تحول خواهي)

شکنجه و تجاوز محال است از ذهن مردم محو شود
مهدی کروبی
دبیرکل حزب اعتماد ملی در پاسخ به نگرانی دانشجویان از وضعیت موجود و حضور پررنگ تر جنبش در صحنه، گفت: گروه حاکم در پی القای شکست جنبش است! به نظر می رسد به‌ دلیل اعمال خشونت ها و رفتارهایی که در هیچ قالبی (مرام و مسلکی) توجیه ندارد، مردم هوشیارتر و البته محتاط تر شده اند که این نیز خود ناشی از هوشمندی مردم در قبال خشونت طلبان است اما سوال اینجاست که آیا فکر و ذهن مردم عوض شده است؟! یقینا خیر. چرا که آن بد رفتاری ها، سرکوب ها، شکنجه ها و تجاوزها توسط افراطیون محال است از اذهان مردم محو شود.
وی افزود: نکته دیگر این است که ببینیم در طول این چند ماه جنبش دچار ریزش شده است یا رویش؟ به نظر بنده جنبش قطعا رویش کیفی داشته است. و این امر به سرعت در میان لایه های مختلف اجتماعی رو به افزایش است. جنبش در همه جا نفوذ کرده است. و مهمترین شاهد بر این مدعا تداوم و افزایش شدت برخورد ها با مردم است و الا چه دلیلی برای ادامه این رویه وجود دارد؟!! مهدی کروبی در ادامه افزود: با وجود آنکه تمامی منابع (مالی، صدا و سیما و …) را در اختیار خود دارند ولیکن از نفوذ روزافزون جنبش، شدیدا احساس نگرانی و خطر می کنند و بنابراین از تک تک مردم در بیم و هراسند.