به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۸۹

عزیزم، عشق من ، حالت چطور است؟


آماده باش نيروهای انتظامی در تهران
در خیابان نواب تجمع آرام کارگران به درگیری کشیده شد 

تهران، اول ماه مه، هم اکنون در میدان انقلاب، تقاطع خیابان های انقلاب و جمال زاده، داخل و اطراف مقرّ راه نمایی و راننده گی واقع در تقاطع خیابان های آزادی و رودکی (سلسبیل)، حوالی وزارت کار (واقع در خیابان آزادی، تقاطع خیابان به بودی) و داخل محوّطه ی آن تجمّع گسترده و آماده باش کامل نیرو های انتظامی عادی و یگان ویژه به چشم می خورَد. نکته ی قابل توجّه آن است که حتّا روی پل عابر پیاده ی رو به روی وزارت کار هم چند پلیس ایستاده است.
جالب توجه: وقتی در بی آر تی نشَسته بودم و به سمت دانشگاه می رَفتم، دو نفر در دو سوی من نشَسته بودند که نظر مرا به شدّت جلب کردند. اوّلی با مشاهده ی پلیس به وجد آمد و شروع به سخنرانی کرد و بقیه را آگاه، که اِمروز تظاهرات است و چه باید کرد و این ها. نفر دیگر – که پیراهن مشکی تَنش بود و ریش انبوهی داشت و مدام در حال ذکر گفتن بود – خون خونش را می خورد و خیلی از شور جوان کنار من حرص می خورد! او تنها به گفتن این جمله بسنده کرد که؛ «خوب شد مَردُم دانشگاه رَفتن یه ذرّه روشن فکر شدن»!
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران"، هزاران نفر از کارگران و مردم تهران در مقابل وزارت کار مراسم گرامی روز جهانی کارگر را با شعار مرگ بر دیکتاتور آغاز کردند.

روز شنبه از ساعت 16:00 به وقت تهران هزاران نفر از کارگران و مردم تهران از چند جهت به سوی وزارت کار در حال حرکت هستند. حوالی ساعت 17:30 تعدادی از کارگران و مردم در خیابان جیحون اقدام به سر دادن شعارهای مرگ بر دیکاتور نمودند که با یورش و حشیانه گارد ویزه مواجه شدند. همزمام با آنها ماشینها اقدام به بوق زدن ممتد نمودند.هر لحظه بر تعداد جمعیت افزوده می شود.
در خیابان نواب تجمع آرام کارگران چندین کارخانه که به دعوت تشکلهای کارگری صورت گرفته بود و تعداد آنها چشمگیر بود با دخالت نیروهای امنیتی بخصوص لباس شخصیها به درگیری کشیده شد . در این میان تعدادی از کارگران مجروح شدند که حال یکی از آنان وخیم گزارش شده . هم اکنون بلندگوهای خودروهای امنیتی ضد شورش که تاکنون در اعتراضات خیابانی گذشته دیده نشده بودند مشغول تذکر به جمعیت کارگری برای ترک خیابان نواب هستند.


               طنز روز
           جمع اضداد!!
نمي دانم آيا شما تا به حال موضوعي را دیده ایدكه در آن اضداد با هم جمع شده باشند؟ مثلاً آيا تا به حال ديده‌ايد روغن در آب حل بشه؟ يا اينكه نيمه مرداد توي اهواز برف بياد؟
فكر نمي‌كنم اين چيزهايي را كه گفتم كسي تا حالا ديده باشه.
تا آنجايي كه من مي‌دونم در قانون طبيعت تقريباً جمع اضداد غير ممكنه ولي بين روابط و اخلاقيات ما آدمها بعضي وقتها چيزهايي كه به هيچ عنواني با هم سنخيت ندارند جمع مي‌شوند و در يك مكان(فكر و ذهن) قرارمي‌گيرند.
به نظر من اين يك بيماري و شايد يك غرور متكبرانه باشه تا يك اتفاق طبيعي! [و متأسفانه اكثريت انسانها با اين موضوع درگيرند!]
شايد آدمهايي را ديده باشيد كه به شما ابراز ارادت مي‌كنند و قربان و صدقه‌ اتان مي‌روند، ولي پشت سرتان از تمام توان خودشان براي ضربه زدن به شما استفاده مي‌كنند. به نظر شما ما آدمها موجودات عجيب و غريبي نيستيم؟!
(بچه های قلم) 

    
سرگردان بین دو نهایت تاریخ
          رامین کامران


دو امر مرا به نگارش مقالۀ حاضر واداشت. اول توجه كلی به این نكته كه كار روحانیان حاكم بر ایران از بابت الهیات از سیاست هم خرابتر است و اگر دستشان از این جهت درست رو نشده است به این دلیل است كه كمتر كسی بابت انضباط منطقی حرفهایی كه به هم میبافند و كلاً ارتباط توجیهاتی كه برای حكومتگری خویش میتراشند با باقی گفتار مذهبیشان، از آنها حساب خواسته است. پس باید در هر فرصت ممكن به این كار پرداخت و حساب را خواست. دیگر آشنایی (از طریق دوست و استاد ارجمندم رِمی برَگ Rémi Brague) با مفهوم كاتِكُن (katechon) كه یكی از مفاهیم الهیات مسیحی است و در... ادامه مطلب




   در گرمابه ی محله ی ما

استاد احمد کریمی شکاک و ادبیات تطبیقی!
      بقلم مشتمالچی

گرچه چهارشنبه سوری و نوروز گذشت و روسیاهی برای ولایت فقیه و پیروانش ماند ولی برای مشتمالخانه هم بی دردسر نگذشت. امسال راستش شب عیدی هفت سین خوشگلی تدارک دیده بودیم و بساط چای و قلیان هم روبراه بود که عباس آقا سرزده با پرچم سرخ وارد شد و شروع به شعار دادن کرد که این بساط را جمع کنید نوروز انترسیونالیستی است و متعلق به ایرانیان نیست. ادامه مطلب