به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، بهمن ۰۸، ۱۴۰۲

خودکشی در آخرین روز پاییز، امید اقدمی

 خودکشی دو کارگر در پتروشیمی چوار ایلام

Omid_Aghdami.jpgدر روزهای آغازین دی‌ماه سال جاری، خبرگزاری ایلنا، در گزارشی خبر از خودکشی دو کارگر در پتروشیمی چوار ایلام، در آخرین روز پاییز داد. با خودکشی این دو کارگر، آمار خودکشی‌ها در این مجتمع پتروشیمی، در دو سال اخیر به شش نفر رسید. آماری تکان‌هنده و دردناک و البته شاهدی بر این مسئله که هیچ‌کدام از این خودکشی‌ها اتفاقی نیستند. در گزارش مذکور از «اخراج» به عنوان دلیل اصلی خودکشی این کارگران یاد شده است.

«آرش تبرک»، «حیدر محسنی»، «محمد منصوری»، «علی‌محمد کریمی»، «جواد نوروزی» و «مصطفی عباسی» نام شش کارگری است که از دی‌ماه سال گذشته تا آذرماه سال جاری در پتروشیمی چوار خودکشی کرده‌اند. تأکید بر نام‌ها از این روست که فراموش نکنیم این کارگران نه عدد و آمار، که انسان‌هایی زحمت‌کش و عاشق بودند؛ مسئله‌ای که در بخش عمده‌ی رسانه‌ها، احتمالاً به سهو به فراموشی سپرده می‌شود.

به فاصله‌ی یک روز پس از انتشار این خبر، ایلنا جوابیه‌ی پتروشیمی ایلام را منتشر کرد. در این جوابیه، نه خبری از تأثر، تاسف و یا هر واکنش انسانی دیگری‌ست و نه هیچ شمه‌ای از برخورد مسئولانه در قبال خودکشی کارگران، اعم از بررسی دلایل و عوامل و تلاش برای رفع. پتروشیمی ایلام تنها توضیح داده است که از این شش نفر، دو نفر نه طرف قرارداد پتروشیمی که طرف قرارداد یک شرکت پیمانکاری بوده‌اند. یک نفر هم به دلایل «غیر شغلی» خودکشی کرده است. این جوابیه، چه به لحاظ لحن و نحوه‌ی نوشتار و چه از حیث اطلاعات مطرح شده در آن، دریچه‌ای به بطن پتروشیمی چوار می‌گشاید. دریچه‌ای که احتمالاً بتوان از خلال آن فهم دقیق‌تری از وضعیت آن شش کارگر هم‌سرنوشت داشت.

جوابیه‌ی پتروشیمی چوار ابتدا ارتباط خودکشی دو کارگر در سی‌ام آذرماه با این مجتمع را انکار می‌کند. در متن مذکور آمده است: «دو کارگری که اخیراً در شرکت پیمانکاری "نورهان صنایع" قصد خودکشی داشتند، ارتباط مستقیم کاری با شرکت پتروشیمی ایلام نداشته‌اند و با اتمام پیمان و‌ پروژه طبیعتاً پیمانکار و نیروهای پیمانکاری بایستی مجتمع را ترک نمایند» و بنابراین از آن‌جا که این افراد «تحت مدیریت» پتروشیمی ایلام نبوده‌اند، خبرگزاری ایلنا حق نداشته در کنار این فاجعه نام این پتروشیمی را بیاورد. در عین حال همین متن به فلاکتی دیگر اشاره می‌کند: شرکت‌های پیمانکاری با قراردادهای موقت.

از قضا نقش شرکت‌های پیمانکاری، در مجتمع‌های صنعتی بزرگ هم چیزی جز مهیا کردن امکان سلب مسئولیت از این مجتمع‌ها در زمینه‌های مختلف نیست. در بخش قابل توجهی از مراکز صنعتی، پیمانکار قرار نیست دستگاه، ابزار، تجربه‌ی فنی و یا امکانات مشخصی را به همراه بیاورد. شرکت پیمانکاری تنها از یک طرف با مرکز صنعتی و از طرف دیگر با کارگران قرارداد می‌بندد. با این شرایط اولاً امکان انعقاد استثماری‌ترین اَشکال قرارداد موقت با کارگران فراهم می‌شود و ثانیاً با کم کردن دستمزد، عملاً هزینه‌های نیروی انسانی مرکز صنعتی کاهش می‌یابد. فشار بر کارگران برای کار بیش‌تر و مزد کم‌تر و در نهایت پیگیری درگیری‌های حقوقی هم بر عهده‌ی پیمانکار خواهد بود؛ یک زالوی میانجی، با نامی البته دهن‌پر کن.

امید به «استخدام دائم» و «تبدیل قرارداد» به معنی قرارداد مستقیم با کارخانه و یا واحد صنعتی، معمولاً انگیزه‌ای مهم برای تن دادن به قرارداد پیمانکاری است. به‌ویژه در وضعیت بحرانی بیکاری در کشور، و وجود «ارتش بیکاران» آماده به کار، شرکت‌های پیمانکاری برای یافتن نیروی کار نیاز به تلاش ویژه‌ای ندارند. تأسف‌برانگیز است، اما در حال خواندن این سطرها می‌توانید مطمئن باشید که جای آن شش نفر هم در پتروشیمی چوار توسط شش کارگر امیدوار دیگر پر شده است.

پیمانکاران همیشه هم شرکت‌های پرطمطراق نیستند. بررسی‌ها نشان می‌دهد در بسیاری از موارد، پیمانکار تنها شرکتی صوری است که برای شکل گرفتن آن اعضای خانواده‌ی یکی از افراد صاحب نفوذ به عنوان «هیأت مدیره» و البته یک «آقازاده‌ی سرگردان» به عنوان مدیر عامل مورد استفاده قرار گرفته‌اند؛ شکلی از خصوصی‌سازی که در طی آن نرخ استثمار کارگر افزایش پیدا می‌کند، اما در این روند بخش خصوصی اعتبار، امکان مدیریت و تأثیر بر روندهای اقتصادی را به دست نمی‌آورد.

عوارض این شرکت‌های میانجی برای کارگران ایران، البته به نرخ استثمار بالا و دستمزد پایین و فقدان امنیت شغلی محدود نمی‌شود. خصلت موقت کار با این شرکت‌ها و هم‌چنین تفکیک وضعیت عمومی کارگران در کارخانه به میانجی حضور پیمانکاران مختلف، سبب می‌شود همین شرکت‌ها به یک مانع اصلی سازمان‌یابی کارگران و در وضعیت لازم اعتراض کارگران تبدیل شود. در برخی کارخانجات صنایع بالادستی، یک کارخانه‌ی متوسط با حدود هزار نفر کارگر، بیش از ده پیمانکار برای کارهای مختلف دارد. مشکلات کارگران در هر بخش کارخانه، دیگر نه به کارخانه و در ابعادی بزرگ‌تر به اقتصاد کشور، که به فرد مشخصی با برچسب «پیمانکار» مرتبط است؛ درست مثل مورد سلب مسئولیت از پتروشیمی ایلام در مساله‌ی خودکشی کارگران.

خودکشی کارگران در پتروشیمی چوار، تنها نشانه‌ی وضعیت دشوار کارگران پتروشیمی در کشور نیست. در سال‌های اخیر کارگران پتروشیمی بارها با برگزاری تجمع و اعتصاب، اعتراض خود را نسبت به وضعیت دشوارشان نشان داده‌اند. خاصه در روزهای اوج جنبش «زن، زندگی، آزادی»، اعتصاب کارگران نفت، گاز و پتروشیمی پس از بیانیه‌ی «شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت»، هرچند چندان انعکاسی در رسانه‌های جریان اصلی نگرفت، اما از یک سو نشانه‌ای از عمومی بودن رنجی مشترک داشت و از دیگرسو مصادقی با اهمیت و جدی از حضور و همراهی کارگران در این اعتراضات بود. در سال‌های اخیر اعتصابات و اعتراضات کارگران پتروشیمی، همراه با کارگران صنعت نفت، به یکی از میدان‌های اعتراضی مداوم تبدیل شده است. اعتراضی که به‌ویژه با توجه به تجربه‌ی تاریخی اعتراضات کارگران نفت در سال‌های منتهی به انقلاب ۵۷ و تأثیرات عمیق و اساسی آن، هم حساسیت عمده‌ای را در میان حکومتیان و دستگاه‌های امنیتی برمی‌انگیزد و هم شوقی جمعی می‌سازد.

دشواری وضعیت کارگران پتروشیمی به‌ویژه از این نظر اهمیت دارد که صنایع پتروشیمی یکی از تنها حوزه‌های جاندار و توانمند صنعت ایران است. بر اساس آمارهای مختلف، در سال‌های اخیر سهم پتروشیمی از صادرات غیر نفتی ایران، هیچ‌گاه کم‌تر از چهل درصد نبوده است. بر این اساس بر خلاف سایر حوزه‌های صنعت که دستمزدهای پایین، قردادهای کوتاه مدت و نبود امنیت شغلی، توسط مسئولان بخش‌های مرتبط، با وضعیت اقتصادی بغرنج در صنعت توضیح داده می‌شود، در صنعت پتروشیمی چنین محملی وجود ندارد و وضعیت این صنایع هم‌چنان متعادل است. در واقع وضعیت کارگران پتروشیمی، نشان‌دهنده‌ی این امر است که وضعیت معیشتی نزولی کارگران ایران، هر چند از وضعیت عمومی اقتصادی کشور و مسائلی هم‌چون تحریم متأثر است، اما این دشواری‌ها زمینه‌های ساختاری نیز دارند.

خودکشی کارگران پتروشیمی چوار اما فراتر از نشان دشواری، زنگ خطری هولناک نیز هست. هیچ آمار تفکیکی روشن سنی، طبقاتی، تحصیلی و جنسیتی در رابطه با مسئله‌ی خودکشی در ایران وجود ندارد. اما تمام آمارهای رسمی و غیررسمی در این سال‌ها خبر از افزایش چشم‌گیر آمار خودکشی در کشور می‌دهند. بر اساس آمار وزارت بهداشت و تنها در سال گذشته، حدود ۶۰۰۰ نفر در کشور در اثر خودکشی جان خود را از دست داده‌اند. با ضرب این عدد به میزان حدود ۳۰ برابری «اقدام به خودکشی» تصویری هولناک در اذهان ما شکل می‌گیرد. تصویری که اطلاع از افزایش ۴۰ درصدی آمار خودکشی در کشور هولناک‌تر نیز می‌شود؛ به‌ویژه وقتی مطمئن هستیم که تمام این آمارهای رسمی برای جلوگیری از «سیاه‌نمایی» تعدیل شده‌اند.

مروری بر اخبار منتشر شده در سال‌های اخیر نیز افزایش محسوس خودکشی در میان کارگران را نشان می‌دهد. ساختاری که از یک سو متضمن وضعیت بغرنج اقتصادی است و از سوی دیگر هر دری برای ابراز نارضایتی از این وضعیت را بسته است؛ قاتل امید است و کارگران در نوک پیکان این ناامیدی. نگاهی به اخبار اعتراضات کارگری هم نشان دهنده‌ی رابطه‌ای معنادار میان خودکشی‌ها و واحدهای صنعتیِ با مشکلاتِ تلمبار وجود دارد.

واکنش‌ها به خودکشی کارگران پتروشیمی چوار نیز نمونه‌ای کامل از شکل واکنش‌ها به «خودکشی‌های کارگری» در ایران است. جز پاسخ نفرت‌انگیز پتروشیمی ایلام به گزارش ایلنا، هیچ ردی از واکنش، ابراز نگرانی و یا حتی یک تاسف جزئی از سوی نهادهای حکومتی وجود ندارد. علاوه بر این هیچ نهادی هم مسئولیت تحقیق و بررسی دلایل این خودکشی‌های زنجیره‌ای و احیاناً اقدامی برای جلوگیری از تداوم زنجیره را به عهده نگرفته است. در طرف دیگر و بر اساس واکنش‌های انجام شده، خودکشی این کارگران برای جریان‌های سیاسی «اپوزیسیون» هم اهمیتی جدی حمل نمی‌کند. جریاناتی که در واکنش به حوادث مختلف واکنش فوری نشان می‌دهند، در ماجرای این خودکشی‌های سریالی، و سونامی خودکشی‌ها در کشور، سکوت اختیار کردند. تنها رسانه‌های محدود جنبش کارگری در داخل ایران بودند که بنابر رسالت جنبشی خود، نسبت به این خودکشی‌ها واکنش اعتراضی نشان دادند. اما با فضای سرکوب کارگران، عملاً امکان سازماندهی سراسری برای اعتراض به این وضعیت وجود نداشت.

با این تفاصیل، خودکشی‌های چوار، نه «اتفاق»، که نتیجه‌ی روندهایی هستند که در طول سالیان طی شده‌اند. قطع کامل این زنجیره، جز با تغییرات اساسی در این روندها در دسترس نخواهد بود. در عین حال اما، حساسیت‌افزایی در رابطه با این فجایع، و جلب نگاه‌های عمومی به این بحران، حتماً در تعدیل بحران از یک سو و توجه به ریشه‌ها از سوی دیگر موثر است.

«ناامیدی» که هم‌سنگ مرگ و نیستی است، حتی اگر افراد را به خودکشی نکشاند، می‌تواند جامعه را دچار رخوت و فساد کند. امید به قدم‌های مشترک و تأثیر این قدم‌ها، امید به کارگران به عنوان نیرویی برای تغییر، و امید به آینده‌ی در دسترس، که در آن «اخراج» برای کارگران هم‌معنی مرگ نباشد، قطعاً در وضعیت امیدکُش کنونی، آن جان مشترک تمام ماست.

برگرفته از [ماهنامه خط صلح]

خبرنامه گویا