اگر دلیل این کار بیحجابی شماری از مشتریان باشد میتوان پرسید آیا مشتریان همۀ اصناف رعایت میکنند و تنها در این جا رعایت نمیشده است؟
جدای این دیشب لطف دوستی شامل این قلم شد و به رستورانی دعوت بودیم و خلقالله را در این وانفسای قیمتها سرگرم صرف اطعمه و اشربه قانونی و مجاز دیدم ولی غالب نسوان پوشش رسمی بر سر نداشتند.
نام آن رستوران را نمیگویم تا برادران اداره اماکن نیروی انتظامی احساس وظیفه نکنند و سراغ آن نروند ولی چگونه است که برای کباب، سخت نمیگیرند و به خاطر کتاب چرا؟!
از قدیم الایام انگار نسبت به مقولۀ فرهنگ و کتاب وسواسها بیشتر بوده که شاعر سروده: آسمان کشتی ارباب هنر میشکند و یا: تو اهل دانش و فضلی، همین گناهت بس.
کتابفروشی کتاب عرضه میکند و کبابفروشی هم کباب. همانگونه که احتمال دارد مشتری خرید کباب، روسری و شال از سر انداخته باشد محتمل است که مشتری خرید کتاب هم چنین باشد و به همان دلیل که کباب فروشی را نمیبندند کتاب فروشی را هم نباید بست آن هم در روزگاری که صنف اخیر دچار تنگناهای فراوان است و از منظری دیگر نشر ثالث و نشر چشمه و نشر گویا و چند ناشر دیگر هویت فرهنگی خیابان کریم خاناند.
اگر خیابان کریمخان در قلب تهران اینی شده که هست فقط به خاطر کلیسای سر خیابان ویلا و چند بنای دیگر نیست بلکه ناشرانی چون چشمه و ثالث در این هویت فرهنگی و تاریخی نقش دارند و این یکی را شهرداری تهران هم باید مدعی باشد. حتی اگر در رأس بلدیه آقای زاکانی نشسته باشد.
یک بار دیگر مرور میکنیم. اگر فروشنده بیحجاب بوده تذکر میدادند. اگر مشتری بیحجاب بوده چه ربطی به صاحب بنگاه و مغازه دارد و چرا در کباب آسانگیرند و در کتاب سختگیر؟
حالا فکر نکنید منظور این است که سراغ رستورانها بروند چون قصه محدود به خوراک نیست و پوشاک نیز همین است و لباس تابع عرف است و طی سدهها نوع پوشش تغییر کرده است. کما اینکه مادر بزرگهای مادر بزرگهای ما تلقی دیگری از پوشش اسلامی داشته اند.
خوشا به حال کباب، چون با نجومی شدن قیمت گوشت قرمز هنوز هم مشتری دارد و مشتریان بر گرانی آن درنگ نمیکنند ولو از دسترس کثیری خارج شده باشد. هیچ سیخ کبابی هم قبل از منقل برای سانسور به ادارۀ مربوطه نمیرود و البته شرط استفاده از آن شال و روسری نیست اما نوبت به کتاب که برسد نه تنها با ممیزی سر و کار دارند که نوع پوشش کتاب خوانان و خریداران کتاب هم در کسب و کارشان اثر دارد.