به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، تیر ۱۲، ۱۳۸۹

 آلمان با پيروزي دور از انتظار 4 بر صفر برابر آرژانتين
راهي دور نيمه نهايي جام جهاني 2010 شد


ژرمن‌ها همانند چهار سال پيش آرژانتين را در دور يك چهارم نهايي متوقف كردند و در جمع چهار تيم پاياني جام جهاني جاي گرفتند.
مردان لو در ورزشگاه گرين پوينت شهر كيپ‌تاون در ديداري به داوري روشن ايرماتوف از ازبكستان با گل‌هاي توماس مولر(3)، ميروسلا كلوزه (68، 89) و آرنه فردريش (74) توانستند آلبي سلسته را شكست داده و به دور بعد راه پيدا كنند.
آلمان در دور بعد با برنده ديدار اسپانيا و پاراگوئه ديدار خواهد داشت.
 لجبازي مارادونا در انتخاب بازيكنانش پيش از شروع رقابت ها به قيمت حذف آرژانتين از جام نوزدهم تمام شد. تيمي با اين همه در مركز ميدان كارگرداني چون استبان كامبياسو و يا خوآن ريكلمه را كم داشت. ليونل مسي براي فراموش كردن كابوس آفريقاي جنوبي به زمان زيادي نياز خواهد داشت. جامي بدون گل براي بهترين بازيكن دنيا.

جزييات دستگيری نرگس محمدی يک روز پس از آزادی از زندان
من يک مادر بودم، واقعا توقع نداشتم ساعت ۱۲ شب؛ من را در حالی که بچه ی مريضم را از تخت عمل تازه پايين آورده بودم و گريه می کرد و دست هايش را دور گردنم قلاب کرده بود ،جدا کنند.
نرگس محمدی، نايب رئيس و سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر و برنده جايزه ی بين‌المللی بنياد الکساندر لانگر، امروز يک روز پس از آزادی از زندان درمصاحبه با کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران به تفصيل درمورد دستگيری و اتهامات مطرح شده در دوران بازداشت صحبت کرده است. نرگس محمدی به کمپين گفت:
«روز پنج شنبه، ۲۰ خرداد، ساعت ۸ شب، دخترم را از بيمارستان آوردم. عمل جراحی کرده بود و بخيه های زيادی روی شکم بچه ام بود و حال اش مساعد نبود. مشغول شستن بخيه هايش بودم. حدود ساعت ده به بعد شب، زنگ زدند سوال کردم چه کسی هستيد؟ گفتند از نيروی انتظامی هستيم، پايين بياييد، يک سوال از شما داريم. چون شب بود با لباس خواب بودم، گفتم اگر کاری داريد، من مانتو شلوار بپوشم. گفتند نه، فقط يک سوال داريم، پايين بياييد.وقتی پايين رفتم ۶ نفر از نيروها وارد خانه شدند؛ چون بچه ی کوچک همراهم بود، هيچ اعتراضی نکردم. متأسفانه يک نامه به من نشان دادند که نه حکم بازداشت بود و نه حکم تفتيش منزل،آن نامه، نامه ی قضايی نبود؛ چون نزديک ۲۲ خرداد بود متن آن نامه هم مبنی براين بود که اگر در اين ايام اغتشاش، مخفی کاری و يا چيزهای مشکوکی ببينيم ، می توانيم بياييم و بررسی کنيم. من را با اين شرايط بازداشت و به بند ۲۰۹ بردند و۲۲ روز آن جا بودم.
من يک مادرم، دو تا بچه ی سه ساله دارم. بچه ام مريض بود و تازه از تخت پايين آمده بود. يک مادر را، حتی اگر به بهشت هم ببريد، اون جدايی برايش رنج بزرگی است و من يک مادر بودم، واقعا توقع نداشتم ساعت ۱۲ شب؛ من را در حالی که بچه ی مريضم را از تخت عمل تازه پايين آورده بودم و گريه می کرد و دست هايش را دور گردنم قلاب کرده بود ،جدا کنند. من فارغ از مسائل سياسی آن چه که برايم مهم است مسائل اخلاقی و انسانی است و اين برای من دوری از فرزندانم، چيزی فراتراز شکنجه است.فکر می کنم بزرگ ترين شکنجه ای بود که در تمام عمرم تا حالا ديدم.»