تارا نیازی (ترجمه)
از خانه تا بازار؛ این ها مکان هایی است که زنان ایرانی به راحتی موضوع خشونت قرار می گیرند. خشونت از جانب پدران، برادران، شوهران، پسران، پلیس، دستگاه امنیتی و مقامات دولتی که البته این خشونتها اغلب هم با مصونیت از مجازات همراه است. یک آمار جامعه شناختی نیمه رسمی نشان می دهد که “دو سوم از زنان ایرانی دچار خشونت خانگی و یک چهارم آنها از جنسیت خود ناراضی هستند.”
خشونت علیه زنان یا در خانه صورت می گیرد و یا به دست نهادهای رسمی و دولتی، البته در
زمان هایی رفتارهای نابرابر با زنان منجر به اقدامات خشونت آمیز خود زنان علیه خودشان هم می شود به عنوان مثال خودسوزی، که در بسیاری از مناطق ایران آخرین تلاش برای فرار از زندگی خشونت آمیز است.
” در سال ۲۰۰۱ در مجموع ۵۶۵ زن جان خود را در قتلهای ناموسی از دست داده اند، در این گزارش همچنین عنوان شده که ۳۷۵ زن نیز اقدام به خودسوزی نموده اند“. خودسوزی بخصوص در استانهای ایلام و خوزستان عملی شایع است. برداشتهای فرهنگی و مذهبی، خشونت علیه زن در این مناطق را تقویت و تشدید می کند.
گزارشگر ویژه “خشونت علیه زنان” سازمان ملل متحد، در سال ۲۰۰۵ از ایران دیدن کرد. نتیجه این دیدار گزارش مفصلی است که در زیر برخی از نکات قابل تعمق این گزارش آورده می شود: (۱)
- پارامترهای وضعیت زنان در جمهوری اسلامی ایران بر اساس اصول اساسی دولت تعریف می شود، که هدف آن دور کردن زنان از فساد و اعاده حیثیت آنان است. این اصول اساسی وضعیتی متناقض را منجر شده است چرا که به موجب آن از یک سو ، سعی می شود زنان را به مشارکت در زندگی اجتماعی تشویق کرد، و از دیگر سو به این مشارکت بر اساس سیاستهای جنسیتی دولت مشروعیت بخشیده می شود. در نتیجه، در مقایسه با دیگر کشورهای همسایه یا کشورهای در حال توسعه، زنان ایرانی آن اندازه که دسترسی به بهداشت و آموزش دارند به اشتغال و مشارکت سیاسی ندارند. با این همه، زمینه برای خود مختاری خود را پر از مخاطره می بینند. زنان در ایران به عنوان مادر مورد ستایش قرار می گیرند اما اغلب حق تصمیم گیری در مورد فرزندان خود را ندارند، آنها ممکن است حتی به مقام قضاوت هم برسند اما این بیش از یک مورد حقوقی ریاست نیست، آنها ممکن است رای دهند و انتخاب هم بشوند اما نقش پیشرو، تأثیرگذار یا رهبری نمی توانند داشته باشند. این وضعیت متناقض منبع تنش می شود و مانعی است در راه استفاده از حقوق زنان به عنوان افرادی کامل، از جمله حق رهایی از خشونت .
- خشونت علیه زنان در ایران در نابرابری جنسیتی ریشه دوانده است که توسط دو عامل مرتبط ، تایید و تداوم بخشیده می شود: (الف) ارزش های پدرسالارانه و نگرش مبتنی بر برتری مرد و (ب) قوانین تبعیض آمیز دولتی مبتنی بر اساس جنسیت، که بر مبنای تفسیر از اصول اسلامی است. که هر دوی این عوامل نماینده جامعه مردسالار است با مردانی که توان تصویب و اعمال قوانین را دارند که این فرار زنان از خشونت های دولتی و خصوصی را بسیار دشوار می سازد.
- اگر رژیم ایران در مورد احیای کرامت زنان صادق است، باید تفسیری دوباره از هنجارهای اساسی خود در مقوله زنان ارائه دهد، از جمله در خصوص قوانین مبتنی بر اصول اسلامی در راستای نیازهای فعلی و مشارکت اجتماعی زنان و نیز مطابق با استانداردهای جهانی حقوق بشر. برخی اصلاحیه ها در قوانین مربوط به حضانت کودک و حداقل سن ازدواج و همچنین توقف سنگسار در این راستا می تواند می باشد و نشان می دهد که می توان نگرش جدیدی بر قوانین مبتنی بر شرع داشت و آن را عوض کرد. مهم است اذعان این نکته که اکثریت قشر جوان و تحصیل کرده، جمعیت زنان در ایران است اما با شیوه های کنونی، زنان اجازه استفاده از پتانسیل کامل خود برای رسیدن به آرمانهایشان را نمی یابند.
- با وجود برخی تحولات مثبت، سیاست جنسیتی در ایران موانع جدی پیش روی زنان میگذارد و این وضعیت موجب دلسردی بسیاری از زنان ایرانی است که از انقلاب اسلامی حمایت کرده بودند. آنها احساس می کنند که وعده های دولت جمهوری اسلامی در مقوله مشارکت زنان در همه عرصه های عمومی، که پروژه مدرنیزاسیون حکومت سلطنتی پیشین بود، نه تنها در هیچ کجا لمس نمی شود بلکه اصولا دولت جمهوری اسلامی در اعطای حقوق شهروندی برابر به زنان هم شکست خورده است. اما ابتکارات زنان برای مقاومت در برابر تجاوز به حقوق خود به شدت باقی مانده است .
این گزارشگر ویژه توصیه های زیر را برای جمهوری اسلامی ایران دارد: “حذف خشونت علیه زنان را به عنوان اولویت موضوع و برنامه های سیاست عمومی خود بدانند و به منظور جلوگیری از خشونت و تحقق این اولویت در ابتدا تمام اعمالگران خشونت علیه زنان را مجازات کنند، خواه این اعمالگران وابسته به دولت باشند خواه بطور فردی و خصوصی دست به اعمال خشونت علیه زن بزنند.” توصیه می شود که دولت :
* امکانات حفاظتی موثر برای زنانی که در معرض خشونت قرار می گیرند، فراهم کند با تضمین این که آنها را قادر به دسترسی به پلیس ، تامین مسکن جایگزین و دسترسی به مراقبت های پزشکی بنماید.
* ایجاد و حمایت از پناهگاه ها برای زنانی که خشونت را تجربه می کنند و اطمینان حاصل شود که زنان قادر به دسترسی به اطلاعات مورد نیاز در مورد این پناهگاهها از طریق پلیس، کارکنان قضایی و هیات های پزشکی و همچنین سازمانهای غیر دولتی زنان هستند.
* پژوهش و تحقیقات گسترده در خصوص رفتارهای خشونت آمیز علیه زنان و جمع آوری اطلاعات مربوط به شیوع آن.
* تحقیقات کامل در خصوص خودکشی در زنان و ارتباط آن به اشکال گوناگون خشونت علیه زنان، طرح اقدامات پیشگیرانه و حفاظتی در راستای این دسته از خودکشی ها، و جلوگیری از رشد تعصب و سوء رفتار در افکار عمومی در خصوص کسانیکه از خودکشی جان سالم به در می برند و یا در مورد خانواده آنها.
* مطمئن شوید که تمام نهادها و افراد درگیر در فعالیت های اجرایی اعم از دولتی و خصوصی در قبال قانون پاسخگو هستند و دولت است که به حقوق بشر و آزادی های اساسی ایجاد شده در اسناد بین المللی حقوق بشر احترام می گذارد.
* قویا توصیه به منع شکنجه می شود، و نیز به بررسی کامل و علنی همه ادعاهای قربانیان شکنجه، بعنوان مثال در مورد پرونده زهرا کاظمی، عاملان شکنجه می بایست پاسخگو باشند و اطمینان حاصل شود از اینکه قربانیان شکنجه یا بازماندگان آنها غرامت و خدمات توانبخشی دریافت نموده اند.
* تحقیق علنی در خصوص تمام اتهامات مبنی بر بازداشتهای خودسرانه و اطمینان از اینکه قربانیان بازداشتهای خودسرانه غرامت دریافت کرده اند.
* تقویت ظرفیت مراکز امور مشارکت زنان (از لحاظ مالی و سیاسی) برای توسعه خط مشی ها و پروژه ها در خصوص جلوگیری از خشونت علیه زنان، حمایت از پژوهش در زمینه علل و عواقب خشونت علیه زنان، از جمله خودکشی، و دریافت مستمر و موثر مشاوره برای تعیین سیاستهای دولتی در جهت اقدام در مورد خشونت علیه زنان.
در گزارشهای دیگر این سازمان در مورد ایران نیز توصیه فراوان می شود به تدابیر، قوانین و سیاست های دولتی به منظور مقابله با معضل خشونت علیه زنان در ایران.
متن بالا ترجمه مقاله ای است از وبسایت CEDAW-IRAN.ORG