شرکت در انتخابات شراکت در خون مهساست
در آستانه سالگرد خیزش مهسا و قتل ژینا امینی، مدیرعامل اسبق ایرنا «سالگرد نیرو بخشی» را برای این مناسبت پیشبینی میکند.
عبدالله ناصری میگوید آقای خامنهای «هم خیلی ترسیده و هم شدیدا غمگین است» و شرکت در انتخابات مجلس شراکت در خون ژیناست.
از نظر او اگرچه «بنگاهداران اصلاحطلب» از جنبش مهسا میترسند اما آقای خاتمی در جنبش فعال بود و در برابر ظلم بر مردم سکوت نکرد. به باور عبدالله ناصری قریب ۸۵٪ از مردم ایران از جمهوری اسلامی عبور کردهاند و راه هدم و حذف حکومت دینی، انقلاب فراگیر خشونتپرهیزِ میدانی است. این عضو صریحاللهجه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تأکید دارد که طیفی از اصلاحطلبان مثل کارگزاران در طیف مخالفان جنبش مهسا قرار میگیرند و آقای خاتمی باید مرز خود را با موافقان شرکت در نا-انتخاباتِ روشن کند. همحزبی بهزاد نبوی با مواضع اکنون او در سیاست داخلی همدل نیست و میگوید آقای جنتی «مهره وجیه» و ویترین آقای خامنهای است و حسن خمینی هم به علت تعلق به اسلام سیاسی و میراث پدربزرگ، خواهان بقای جمهوری اسلامی است. و سرانجام «سکوت اصلاحطلبان و خصوصا مشاهیرش در باره وضعیت سلامتی محصوران اصلا قابل توجیه نیست».عبدالله ناصری مدت ۶ سال است که از بیماری ELS رنج می برد که براثر آن قادر به حرف زدن و راه رفتن نیست و عمده ارتباطاتش از طریق گوشی همراه است. او که اردیبهشت ماه سال جاری از سوی نیروهای امنیتی احضار شد در شرایط سخت جسمی به این گفتوگو تن داد؛ مانند همیشه صریح و شفاف به سوالاتجواب داد و هرجا که موافق انتقادات بود از تصدیق آنها ابایی نداشت. خواننده این گفتوگوی چالشی باشید.
-جناب ناصری، بهعنوان اولین سوال، پیشبینی شما را از سالگرد کشتهشدن مهساژینا امینی بشنویم. آیا معترضان به خیابان بازخواهند گشت؟
با توجه به عصبانیت دانشجویان که ناشی از اخراج اساتید و احکام تند علیه دانشجویان است، دانشگاهها فضای بهتر و همراهتری با جنبش خواهد داشت. اما باید همه همراهان جنبش/انقلاب "زن، زندگی، آزادی" عنایت کنند که به رغم همه فشارهای ظالمانه، حکومت و رأس آن از این جنبش/انقلاب زیاد ترسیدهاند. من معتقدم اگر جنبش مهسا نبود یا به این حد,ملی و جهانی نمی شد آقای خامنهای آنقدر از دولت و رییسی تمجید بیاساس و ناصواب نمیکرد. ایشان (رهبر) هم خیلی ترسیده و هم شدیدا غمگین است، چون جنبش ژینا، یکی از چهار خطوط قرمز رهبر را( لغو نظارت استصوابی، حصر ، رابطه با امریکا و حجاب ) را در نوردید، یعنی حجاب اجباری از رونق افتاد و خط قرمز دیگر -رابطه و با امریکا- توسط شخص رهبر( و البته به علت وحشت زیاد او از جنبش) زیر پا گذاشته شد . این دو، دستاورد بزرگ این جنبش است و باید قدرش را بدانیم.
-مستحضرید که قریب بهاتفاق اعتراضات و جنبشهای پس از انقلاب غافلگیرانه بودهاند. آیا آمادگی احتمالی حکومت و بگیر و ببندهای اخیر و برخورد با خانوادههای دادخواه میتواند تأثیری مثبت یا منفی در اعتراضهای احتمالی سالگرد قتل مهسا داشته باشد؟
این امکان وجود دارد به دلایلی که در سؤال اول پاسخ دادم فروغ سالگرد در داخل کشور مانند پارسال نباشد ولی به علت تولید محتوای چشمگیر در جنبش، و توجه روزافزون جهانیان به جنبش مهسا، در مجموع سالگرد نیروبخشی را شاهد خواهیم بود. البته اگر حکومت در سال جاری تصمیم (حتی ضروری مثل افزایش قیمت بنزین) را بگیرد به علت "فسادباوری" جامعه نسبت به حکومت، جنبش مهسا تقویت خواهد شد. نکته قابل توجه این است از این پس هر اعتراض مردمی مثل آب، بنزین، زیست محیطی، شادی تروریست نامیدن سپاه توسط هر دولت خارجی، و غیره با نام "زن، زندگی، آزادی" همراه خواهد بود. حکومت از یک موضوع و مثل همیشه غافل است و آن اینکه ممکن است بگیر و ببند، فشار بر خانوادههای دادخواه، از جلوه خیابانی و شکوه آرامگاهی جنبش/ انقلاب ژینا بکاهد. اما به علت تأثیر ماندگار فضای مجازی و رسانههای خارجی، بقا و دوام جنبش بیشتر خواهد بود.
-بهنظر میرسد تمایلی از سوی معترضان برای شرکت در انتخابات وجود ندارد. از سوی حاکمیت هم هیچ نشانهای برای تغییر بهچشم نمیخورد. سوال تکراری و همیشگی این است با این مناسک رأیگیری چه برخوردی باید داشت؟
صریحا باید موضع تحریم را اعلام کرد. شرکت در انتخابات مجلس حرام است، چون شراکت در خون ژیناست. همراهان و همدلان ای جنبش/انقلاب و اصلاح طلبان حقیقی(من با اصلاحطلبنما کاری ندارم) نه تنها رأی نمیدهند، باید گفتمان "تحریم صندوق" را ترویج کنند. البته باورم این است اگر اصلاحطلب واقعی رأی دهد یا دعوت به مشارکت کند با پایان مطلق عمر سیاسی خود و تحریم سیاسی و علنی خود از سوی جنبش گران "زن، زندگی، آزادی" روبرو خواهند شد. اضافه کنم خودم بعد از "نا-انتخابات" ۸۸ ، همه نمایشهای صندوقی را تحریم و مهمتر از آن، تحریم را ترویج کردهام.
آیا حکومت و آقای خامنهای با برگزاری این انتخابات میتوانند بر ترس و غم شان (به تعبیر شما) غلبه کنند؟
هرگز! آقای خامنه ای و کارگزاران اصلیاش لااقل از سال ۹۶ همیشه با رنگینکمان "ترس" زیست کردهاند ولی پس از انقلاب "زن، زندگی، آزادی" او به دالان تاریک ترس منتقل شدهاند. انتخابات پیش روی از انتخابات قبلی بدتر خواهد بود. یعنی انتخابات مجلس دوازدهم هم سردتر و در عین حال نتیجه آن تضعیف رهبر و حکومت ایران و هم مقوی جنبش ژینا خواهد بود. نیکبختی مردم و مخالفان حکومت این است که انتخابات، ۶ ماه پس از سالگرد جنبش/انقلاب برگزار خواهد شد و این ۶ ماه ، فرصت طلایی برای افشای پلشتیهای جمهوری اسلامی در مواجهه با جنبش خواهد بود. خلاصه اینکه حکومت در ترس وحشتناکتری فرو خواهد رفت، چون مردم به صندوق رأی توجهی نخواهند کرد حتی اگر همه جناحهای کنشگر فعال شوند.
-پیشبینی شما از همراهی شخصیتها و گروههای مرجع چیست؟ مشخصا آیا شخصیتها و احزاب اصلاحطلب با معترضان همراهی خواهند کرد و یا مانند سال گذشته حاشیهنشینی و نظارهگری را ترجیح میدهند؟
جناب ناصری! شما از معدود اصلاحطلبانی هستید که در سالیان اخیر به صراحت این جریان را نقد کردهاید. آیا تعابیری مانند «اصلاحطلب واقعی و حقیقی» یا «اصلاحطلبنما و اصلاحطلب غیر واقعی» تعابیر پرمناقشهای نیستند و راه را بر هرگونه نقد بر اصلاح طلبان نمیبندند؟ ایا بهتر نیست بهجای قائل شدن یک ذات برای اصلاحطلبی، از طیف متنوع اصلاحطلبان گفت؟ مگر کارنامه اصلاحات چیزی جز رفتار اصلاحطلبان است؟
-آقای خاتمی و قاطبه اصلاحطلبان علاقه وافری به مرزبندی با مخالفان مخصوصا جریانات برانداز و انقلابی دارند. نمیشود اگر به این جمعبندی رسیدند که در انتخابات شرکت نکنند صراحتا با کسانی که در انتخابات شرکت میکنند مرزبندی کنند تا تکلیف مردم با کسانی مانند عارف که به نام اصلاحات در انتخابات مشارکت دارند روشن شود؟
در باره انتخابات هم، همیشه تولیت امور رهبر فقید نگاه مثبت به آن داشته ولی باید دید در روزهای انتخابات در اسفند ، اصلاحطلبان چه گلی به سر خواهند زد.
-این دو نفر اما «دو» نفر نیستند! آقای نبوی تا همین چند وقت پیش ریاست جبهه اصلاحات را بهعهده داشت که بازوی مشاورتی آقای خاتمی است. حسن خمینی هم اگر اجازه آقای خامنهای را دریافت کرده بود، کاندیدای ریاستجمهوری بود و میشد پیشبینی کرد که تمام اصلاحطلبان تمام قد از او حمایت میکردند. او نه تنها از بودجه دولتی برخوردار است بلکه بهعنوان یادگارِ «یادگار امام» تمام هویت خودش را از جمهوری اسلامی میگیرد. شخصا به واسطه یک فرد معتمد و سرشناس از یکی از بستگان درجه اول ایشان در آلمان شنیدهام که رقابت شدیدی در خانواده حسن خمینی برای اشرافی و «لاکچری» زیستن وجود دارد. شایعات و شواهد هم این موضوع را تأیید میکنند. پس اجازه دهید از شما بپرسم که اگر حسن خمینی به دنبال منافع جمهوری اسلامی نیست و از آن برخوردار نیست، پس منافع چه معنی میدهد؟ آیا در اینجا قریب به اتفاق اصلاحطلبان هم رفتاری شبیه طرفداران رضا پهلوی ندارند؟ یعنی نسبها و رانتهای خانوادگی را برای خانواده خمینی بهرسمیت میشناسند و به اینجا که میرسند شایستهسالاری و نهادهای مدنی و تحزب را به یکباره فراموش میکند؟
حاج حسن آقا هم به علت تعلق به اسلام سیاسی و میراث پدربزرگ، خواهان بقای جمهوری اسلامی است ولی شدیدا باور دارد این حکمرانی آقای خامنهای غیر از سلوک پدربزرگ اوست
-جناب ناصری! آقای جنتی هم عمر و تجربهاش از آقای نبوی در سیاست بیشتر نباشد کمتر نیست. اگر سن ملاک حقانیت باشد، میشود گفت آقای جنتی هم بهعنوان یک پیر سیاست به حق از حضور اصلاحطلبان در انتخابات هراس دارد! یعنی نبوی از خیابان هراس دارد و جنتی از انتخابات. پس حکمت بازنشستگی چیست؟ آقای نبوی در غیررقابتیترین انتخابات تاریخ ایران برای ریاستجمهوری رئیسی مشروعیت خرید! یعنی مهر تأیید بر ترجیحات سیاسی آقای جنتی گذاشت. چطور است یکی را نقد میکنید و دیگری را الگو میدانید؟ از قضا هر دو هم صراحت دارند در کارشان.
- اشتباه نکنید! آقای جنتی اصلا سیاسی نیست، اصلا او سیاست نمیفهمد. او یک "جاهل مقدس سیاسی" است که طوطیوار حرف تکرار میکند. اینکه از یک سنی باید بازنشست شد مخالفتی ندارم، اما معتقدم اگر مشاعر پیرمردی کار کند یک رجل سیاسی تا عمر دارد میتواند حرف بزند. مرحوم آقای ابراهیم یزدی یادمان نرود. این نکته را هم قبول دارم که اگر سیاستمدار پیری نتواست با خواسته اکثر مردم همراهی کند، بازنشستگی برایش امری حیاتی است.
آقای جنتی "مهره وجیه" و ویترین آقای خامنهای است
البته بنده حمایت آقای نبوی از همتی و کلا حضور نبوی را در معرکه نا-انتخابات ۱۴۰۰ نقد کردهام علنی. تاکید من بر الگوی اخلاقی ایشان بود. او در حضور و غیاب یک چیز میگوید او الگوی اخلاقی من است نه الگوی کنشگری.
-وقتی آقای جنتی صحنه غیررقابتیترین انتخابات را میچیند و آقای نبوی هم فعالانه در آن مشارکت میکند و مردم را هم به مشارکت در آن فرامیخواند و حتی تحریمیها و اعتراض خیابانی را بهسخره میگیرد (در کلابهاوس)، قاعدتا معیار هر دو هم برای سیاستورزی و انتخابات تفاوتی ندارد و نسبتی با حقِ مردم برای دخالت در سرنوشتشان و اخلاق سیاسی ندارد. شاید به همین علت است منتقدانِ جمهوری اسلامی تفاوت چندانی میان کارنامه سیاسی آقای نبوی و آقای جنتی قائل نیستند و هواداران اصلاحطلبان هم مثل اصولگرایان ریزش داشته. البته انصاف باید داد که آقای جنتی در حفظ قدرت موفقتر از آقای نبوی عمل کرده و به این معنا سیاستمدار موفقتری بوده. به نظر شما غیر از این است؟
-جناب ناصری، من هم البته با سخنان شما در مورد آقای جنتی موافقم و به تفاوت ایشان با آقای نبوی واقفم اما موضوع گفتوگو نقد عملکرد اصلاحطلبان و آقای بهزاد نبوی است و نه آقای جنتی. منظور این است که به اعتبار سن و یا حضور طولانی در سیاست نمیشود اعتباری برای نظرات آقای نبوی قائل شد بلکه برعکس کهولت سن باعث محافظهکاری، پیر شدن سلولهای مغز و کاهش قدرت تحلیل میشود. از این منظر مقایسه وضعیت سنی و سنجش اعتبار سخنان این دو فرد قیاس معالفارق نیست. آیا این نقد به اصلاحطلبان وارد است که به اعتبار سن از آقای جنتی میخواهند بازنشسته شود اما آقای نبوی را به ریاست مهمترین شورای تصمیمگیر خود انتخاب میکنند تا منجر به آن تصمیم ویرانگر در انتخابات ۱۴۰۰ شود و در پاسخ به نقدها به ۵۵ سال سابقه سیاسی او اشاره میکنند؟ آیا این نقد به اصلاحطلبان وارد است که وقتی بهزاد نبوی به صراحت علیه جنبش مهسا سخن میگوید با او مرزبندی نمیکنند و به خاطر تعلقات فردی-و به تعبیر شما تعارف- اجازه میدهند که تهمانده سرمایه اصلاحطلبی را به باد دهد اما هر بار که حرف میزنند با مرزبندی با مخالفان جمهوری اسلامی سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن آقای خامنهای را تقویت میکنند؟
-در اینگفتوگو و البته قریب به اتفاق اصلاحطلبان در رسانهها از تعبیر «حاج حسن آقا» و تعابیری مشابه برای حسن خمینی استفاده میکنید. چیزی شبیه نسخه سلطنتی و سکولار؛ «شاهزاده رضا». موافقید؟ بماند که پاسخم را در مورد رانتهای ایشان نگرفتم.
-البته در این زمانه پیدا کردن چیزی در زندگی آقازادهها که رانتی نباشد کار سختتری است ولی من به دو مورد رانت بدون مناقشه که خودشان مکتوب و مستند کردهاند، اکتفا میکنم.
حسن خمینی چندی قبل بابت برخورد یکی از محافظهایشان با خبرنگار ایلنا عذرخواهی کردند و نوشتند «اهل فن واقف اند که مسئولیت حفاظت بر عهده حقیر نیست». یعنی هم داشتنِ محافظ را تأیید کردند و هم غیرخصوصی بودن این محافظها را. یعنی از بودجه عمومی برای محافظت از فردی که هیچگونه مسئولیت دولتی ندارد هزینه میشود. بهنظر شما بقیه شهروندان هم میتوانند از چنین امکانی برخوردار شوند؟
عزیز دل کدام منصب طبق یک روند قانونی به فردی واگذار شده که امروز به آقای حسن خمینی ایراد بگیریم. اصلا من مدافع ایشان نیستم. ببینید شخص رهبر را، انتخابش به عنوان رهبر در مجلس خبرگان رهبری، موقوف به وقتی محدود شد تا رفراندوم عمومی. رهبر مادامالعمر شد البته غیر قانونی و آن هم روز بهروز خواهان تمامیت بیشتر. حتما من هم به قانون یا رویهٔ حفاظت از شخصیتها انتقاد کلی دارم. ولی این، مختص یکنفر نیست.مثلا شما رده حفاظت از آقای مجتبی خامنهای و امکانات ویژه او از بیت الناس و بیت المال را ببینید.
-آیا منصفانه است رانتخواری حسن خمینی را هم به حساب آقای خامنهای واریز کنیم؟ مگر حسن خمینی نمیتواند «نه» بگوید یا کناره بگیرد؟ آیا رانتخواری مجتبی خامنهای رانتهای حسن خمینی را توجیه میکند؟جناب ناصری شما بهتر میدانید که بیش از ۹۵ درصد جامعه ایران برای دریافت یک شغل عادی باید ۳۰ سال رنج ببرند و تحصیل کنند. منتقدان میگویند که اصلاحطلبان اگر مدافع رانت نیستند باید اول افراد رانتخوار و منفعتطلب را از خود برانند. یعنی ابتدا به رانت حسن خمینی انتقاد کنند تا انتقادهایشان به رانت مجتبی خامنهای مسموع باشد چون معیار دوگانه به معنای مبارزه با رانت نیست بلکه دعوای جناحی برای کسب قدرت است. این معیار دوگانه تردید در اخلاق سیاسی و ریزش در هواداران را سبب میشود. به نظر شما این انتقاد وارد است؟
این که گفتمان سیاسی بنیانگذار انقلاب ۱۳۵۷ چند سالی است که مسموع نیست و کاملا ناکارآمدی خود را تثبیت کرده و طبعا سرمایهگذاری برای آن توجیه عقلانی ندارد، تردید ندارم. ولی یقین مطلق دارم که توسعه حرم، برپایی مؤسسه نشر آثار و تداوم پژوهشگاه امام خمینی ، ابتدا خواست رهبر فعلی است و اگر آقای حسن خمینی فرضا بخواهد این سه را منحل کند آقای خامنهای اجازه نخواهد داد. البته بنده شخصا از انحلال همه مراکز زائد حکومتی و از جمله مؤسسات رهبران فقید و فعلی جانبداری میکنم و یا آقای حسن خمینی برای انحلال دو مؤسسه و یا رفع بودجه عمومی از آن دو را پیشقدم شود استقبال میکنم.
-حالا امیدواریم حسن خمینی دست کم سخنان شما را بشنود و اگر رویه آقای خامنهای را واقعا قبول ندارد حداقل کناره بگیرد. اما سوال آخر را از موضوع مهمتری بپرسم. در روزهای گذشته اخبار نگرانکنندهای از وضعیت سلامتی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد منتشر شد. آیا این هم بخشی از سیاست حکومت برای غلبه بر ترس نیست؟ سکوت اصلاحطلبان را درباره این خبر چگونه تفسیر میکنید؟
سکوت اصلاحطلبان و خصوصا مشاهیرش اصلا قابل توجیه نیست. حتما این را باید غفلت بزرگ آنها دانست. ممکن است حکومت چنین قصدی داشته باشد ولی حتما هر ناخوشی و نگرانی از احوال این سه بزرگوار (رهبران جنبش سبز)، حکومت را بیشتر میترساند. با هر حادثه ناگوار برای این سه (خدا نیاورد) ، اعتراضها بیشتر و جامعه جنبشیتر خواهد شد.