به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، تیر ۲۹، ۱۴۰۲

نمایش ریشه مصائب ایران توسط علیرضا پناهیان

 شنیده ام ، مساجدی در کشور هستند که صف اول و بلکه صف دوم و سوم را بازنشسته ها تشکیل می دهند

در 2 دقیقه و 42 ثانیه اتفاق افتاد: نمایش ریشه مصائب ایران توسط علیرضا پناهیان !

آرمانشهر رویایی آقای پناهیان به عنوان یک روحانی این است که مساجد پر باشد از جوانانی که با شور و اشتیاق پای منابر نشسته اند و بعد از سخنرانی، دور حاج آقا حلقه می زنند و می پرسند و مشورت می گیرند. ولی واقعیت این است که در همان مساجد، جر تعدادی مرد و زن سالخورده که بعضی هایشان حتی موقع نماز هم روی صندلی می نشینند و بر مهر روی میز سجده می کنند، کس دیگری نیست و اگر جوانی هم هست، النادر کالعدم. بنابراین، می گوید: نه! من باور نمی کنم.

عصر ایران - اخیراً ویدئویی 2 دقیقه و 42 ثانیه ای از حجه الاسلام علیرضا پناهیان منتشر شده 

که می گوید:

"من فرصت ندارم خیلی از مساجد را بازدید کنم، من هر جا می روم از این منبر به اون منبر، شلوغ است.

ولی شنیده ام، شنیده ام ، مساجدی در کشور هستند که صف اول و بلکه صف دوم و سوم را بازنشسته ها تشکیل می دهند؛ شنیده ام ، باور نمی کنم ولی خب، آدم می شنود دیگر، شایع است بالاخره! دیگر آدم می شنود این چیزها را.

من با مسوول بسیج آن محل کار دارم، یک جا بیاید برویم بیرون من کارش دارم، می خوام ببینم مرده است یا زنده؟! می خوام ببینم آیا کسی نیست در آن محل از خون شهدا خجالت بکشد؟!"

به عبارات ایشان بر می گردیم و نکات زیر را استخراج می کنیم:

 آنچه خلاف باورهایشان باشد را باور نمی کنند

احتمالاً کسانی که به آقای پناهیان خبر داده اند که صف های نماز برخی مساجد با بازنشسته ها پر می شود، از نزدیکان و معتمدان ایشان یا دستکم انسان های موجهی بوده اند. با این حال، چون آقای پناهیان به عنوان یک روحانی دوست دارد مساجد پر از مردم و به ویژه جوان ها باشد، برغم این که بارها خلاف این خبر را به او داده اند و به قول خودش شایع هم شده است، ولی تصریح می کند "باور نمی کنم"! 

یکی از الزامات زندگی در دنیای رؤیاها این است به واقعیت های تلخ اجازه داده نشود آرمانشهر ذهنی را خدشه دار کنند. اصولاً یکی از ریشه های برخورد با منتقدین نیز همین است.

در این مثال، آرمانشهر رویایی آقای پناهیان به عنوان یک روحانی این است که مساجد پر باشد از جوانانی که با شور و اشتیاق پای منابر نشسته اند و بعد از سخنرانی، دور حاج آقا حلقه می زنند و می پرسند و مشورت می گیرند. ولی واقعیت این است که در همان مساجد، جر تعدادی مرد و زن سالخورده که بعضی هایشان حتی موقع نماز هم روی صندلی می نشینند و بر مهر روی میز سجده می کنند، کس دیگری نیست و اگر جوانی هم هست، النادر کالعدم.
بنابراین، می گوید: نه! من باور نمی کنم.