به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، مرداد ۰۱، ۱۴۰۲

زوج‌های زندانی در ایران؛ دیوارهای بلند جمهوری اسلامی میان روابط انسانی

 

جمهوری اسلامی تنها نظامی به ویژگی‌های سیاسی یگانه نیست. حکومت ایران، رفتاری یگانه هم با شهروندان ایرانی دارد. زندانی کردن زوج‌ها یکی از ابعاد این ویژگی غیرانسانی است.


***

«آنیشا اسداللهی»، آموزگار، فعال کارگری و مترجم رسمی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی و همسرش «کیوان مهتدی»، عضو کانون نویسندگان ایران، اولین زوج زندانی در ایران نیستند.

رشته زوج‌های زندانی از «میلاد فدایی اصل» و «صبا شعردوست»، از بازداشتی‌های اعتراضات «زن، زندگی، آزادی»، تا «عفت ماهباز» و «علیرضا اسکندری» از زندانیان دهه ۱۳۶۰ به بلندای تاریخ جمهوری اسلامی است.

«نسرین ستوده» و «رضا خندان»، «آرش صادقی» و «گلرخ ایرایی»، «هومن جوکار» و «سپیده کاشانی»، «مسعود باستانی» و «مهسا امرآبادی»، «فاران حسامی» و «کامران رحیمیان»، «فاطمه مثنی» و «حسن صادقی»، «نازیلا دشتی» و «هانی یازرلو» از جمله زوج‌هایی هستند که در سال‌های اخیر همزمان بازداشت یا با برای سپری کردن حکم دادگاه، زندانی شدند.

زنان و مردان جوانی که با ایستادگی بر سر آرمان‌شان قدم در راهی گذاشتند که نهایت آن جدایی به واسطه میله‌های زندان بود.

دیوارهایی میان روابط انسانی

حبس همزمان زوج‌های فعال سیاسی، اجتماعی، مدنی به معنای پایان ارتباط واقعی آن‌هاست. در بسیاری از موارد نهادهای امنیتی و بازجوها به منظور اعمال فشار بیشتر به زندانی، اجازه ملاقات زوج‌های زندانی را نمی‌دهند، یا از ملاقات منظم‌شان جلوگیری می‌کنند.

برقراری تماس تلفنی نیز برای زوج‌های زندانی امری نزدیک به محال است. این در حالی‌ست که زوج‌های زندانی عادی حتی از فرصت ملاقات «زندان به زندان» هم برخوردار هستند.

«ژیلا بنی‌یعقوب» و «بهمن احمدی‌امویی»، روزنامه‌نگارانی هستند که هر کدام سابقه چندین بار بازداشت و زندان را در کارنامه دارد؛ آن‌ها در سال ۱۳۸۵ و ۱۳۸۸ همزمان بازداشت و زندانی شدند. ژیلا و بهمن برای دوره‌ای چهار ماهه از دیدار یکدیگر محروم بودند.

ژیلا بنی‌یعقوب در رابطه با تاثیر روانی بازداشت همزمان زوج‌ها به ایران‌وایر گفت: «من هنوز بازداشت بودم که بهمن برای مدت کوتاهی به مرخصی رفت و امکان ملاقات هفتگی منظم برای ما فراهم شد. هنوز به خاطر می‌آورم که چقدر آن ملاقات‌های کابینی هفتگی باعث آرامش خاطرم شده بود.»

او ادامه داد: «در طی مدت مرخصی بهمن، تحمل زندان به مراتب برایم ساده‌تر شده بود تا جایی که امیدوار بودم تا پایان مدت حبس من بهمن در مرخصی بماند که البته متاسفانه پس از تنها چند ماه او به زندان بازگشت.»

یک زن زندانی سیاسی دیگر که نمی‌خواست نامش فاش شود، به ایران‌وایر گفت: «در دوران بازجویی یکی از اهرم‌های فشار همین ندیدن همسرم بود. آن زمان بازجوها با وعده فراهم آوردن شرایط ملاقات از من می‌خواستند تا به گناه نکرده اعتراف کنم.»

داستان برای «وحید لعلی‌پور» و «مهدیه گلرو» به صورتی دیگر بود. وحید لعلی‌پور به ایران‌وایر گفت: «من فعالیت سیاسی نداشتم و به همین دلیل آمادگی برای بازداشت نداشتم. خودم را آماده کرده بودم که اگر مهدیه بازداشت شود تمام تلاشم را برای حمایت از او به کار ببندم. به‌خصوص که می‌دانستم هیچ کدام از خانواده‌های ما نمی‌توانند از او حمایت کنند.»

مهدیه گلرو، فعال دانشجویی و همسرش وحید لعلی‌پور یازدهم آذر ماه ۸۸ بازداشت شدند؛ تنها یک سال پس از ازدواج‌شان. زندگی مشترک تازه شکل گرفته این زوج با آن بازداشت به ناگهان متوقف شد.

وحید لعلی‌پور می‌گوید: «پس از بازداشت این سوال در ذهنم بود که کسی خبر از بازداشت ما ندارد و دیگر کسی نیست که پیگیر اخبار ما باشد.»

برای وحید و مهدیه تجربه نوروز در زندان یکی از دردناک‌ترین لحظه‌ها بود: «عملا فاصله چندانی با هم نداشتم، شاید چند صد متر، اما آن‌قدر از هم دور بودیم که حتی نمی‌توانستیم حتی از دور یکدیگر را ببینیم.»

«نرگس محمدی» و «تقی رحمانی» از دیگر زوج‌هایی هستند که همزمان بازداشت شدند.

پس از دستگیری فعالان ملی مذهبی در سال ۱۳۷۹، نرگس محمدی در خرداد ۱۳۸۰ به دلیل مصاحبه‌هایی که در رابطه با زندانیان ملی مذهبی و به‌خصوص همسرش، تقی رحمانی کرده بود بازداشت شد.

تقی رحمانی، فعال سیاسی، در این رابطه به ایران‌وایر گفت: «تنها یک سال از ازدواج ما گذشته بود که نرگس بازداشت و به زندان عشرت‌آباد سپاه منتقل شد. زندانی کاملا مردانه و بدون حضور حتی یک زن به غیر از نرگس.»

«لحظه‌ای که در سلول ۴۴ زندان عشرت‌آباد را باز کردند و نرگس را دیدم، یکی از سخت‌ترین لحظات برای من بود. او را دیدم در حالی که دو بازجو پشت سرش بودند.»

تقی رحمانی که بارها تجربه زندان را داشت در همان فرصت کوتاه به همسرش گفته بود «در سلول ورزش کن تا خسته شوی و بتوانی انفرادی را تحمل کنی.»

آقای رحمانی با تاکید بر این‌که در بسیاری از موارد همسران فعالان سیاسی برای تحت فشار قرار دادن آن‌ها بازداشت می‌شوند، افزود: «نرگس را بازداشت کردند تا از یک سو من را تحت فشار قرار دهند و از سوی دیگر جلوی مصاحبه‌های او در رابطه با زندانیان ملی مذهبی را بگیرند. اما نتیجه آن اقدام حکومت کتاب نرگس در رابطه با زندان انفرادی شد.»

اگرچه بعضی از زوج‌های زندانی مانند هومن جوکار و سپیده تلاش می‌کنند رابطه‌شان را با ترجمه مشترک یک کتاب در زندان زنده نگاه دارند.

اما زندان فرصت «زندگی» را در واقعیت از زوج‌ها می‌گیرد؛ این دو فعال محیط زیست سال ۱۳۹۸ بازداشت و به زندان طویل‌المدت محکوم شدند. آن‌ها پیش از بازداشت و محکومیت به زندان قصد داشتند بچه‌دار شوند؛ محکومیت به زندان اما موجب شد این فرصت از آن‌ها گرفته شود.

نه زندانیان سیاسی به ملاقات خصوصی

تنها فرصت حقیقی «باهم بودن» برای زوج‌های زندانی فرصت ملاقات خصوصی است؛ در ادبیات سازمان زندان‌های جمهوری اسلامی، ملاقات خصوصی یا «ملاقات شرعی»، دیداری مخصوص زوج‌هایی است که یکی یا هر دوی آن‌ها در حبس به‌سر می‌برند. این دیدار در اتاقی آماده شده برای برقراری رابطه جنسی انجام می‌شود. زندانیان سیاسی اما عموما ترجیح می‌دهند از این امکان استفاده نکنند.

یکی از زنان محبوس در بند نسوان زندان اوین که تجربه چندین بار بازداشت و زندان را دارد به ایران‌وایر گفت: «طی سال‌ها بحث در رابطه با استفاده از فرصت ملاقات شرعی یا ملاقات خصوصی بین زندانیان مطرح بود. از یک سو نمی‌خواستیم چنین درخواستی را مطرح کنیم چرا که ما برای آرمانی بزرگ از خواسته‌های شخصی‌مان گذشته بودیم و طرح چنین درخواستی را ضد آرمان‌مان می‌دانستیم. از سوی دیگر تصور نگاه مسئولان زندان، سرباز‌های منتظر پشت در آن اتاق خاص، ماموری که باید ما را تا آن اتاق همراهی می‌کرد و … را ضد کرامت انسانی می‌دانستیم و حاضر به تن دادن به آن نبودیم.»

یکی از زندانیان سابق بند ۳۵۰ در همین رابطه به ایران‌وایر گفت: «یکی از آرزوهایم در سال‌هایی که همزمان با همسرم زندانی بودیم، داشتن ملاقاتی بیش از نیم ساعت و بدون حضور اشخاص دیگر بود. حتی در مورد یک مکالمه یک ساعته با همسرم رویاپردازی می‌کردم. اما به هیچ قیمتی حاضر درخواست ملاقات خصوصی نبودم چرا می‌دانستم در محل برگزاری ملاقات‌های خصوصی ابزارهایی برای ضبط و صدا و تصویر وجود دارد.»

فشار مضاعف به خانواده‌ها

محکومیت هر فرد به زندان، نه فقط خود او که زندگی تمام خانواده‌اش را تحت تاثیر می‌گذارد؛ زمانی که یک زوج بازداشت می‌شوند، فشار برخانواده‌ها مضاعف می‌شود.

ژیلا بنی‌یعقوب می‌گوید شامگاه ۳۰ خرداد ۸۸ که برای دومین بار به صورت همزمان بازداشت شدیم و از همان لحظه اول به این فکر می‌کردم که چقدر خانواده‌های‌مان تحت فشار قرار می‌گیرند.

خانواده‌ زندانی، به‌خصوص زندانی سیاسی، بودن یک کار تمام وقت است: از مراجعه به دادستانی برای درخواست مرخصی یا اعزام برای درمان تا حتی همان ملاقات هفتگی؛ انجام مصاحبه یا اطلاع‌رسانی در مورد زندانی و …

خانم بنی‌یعقوب در خصوص تجربه شخصی‌اش در این رابطه توضیح داد: «زمانی که من زندان بودم بهمن پیگیر کارهایم بود و زمانی که بهمن زندان بود من پیگیر کارهای او. اما زمانی که هر دو زندان بودیم بار پیگیری کارهای هر دو زندانی بر دوش خانواده‌ها می‌افتد.»

تقی رحمانی اما بر لزوم حمایت خانواده‌ها از زوج‌های زندانی و فشار افکار عمومی بر حکومت برای جلوگیری از بازداشت و محکومیت زندانیان تاکید کرد و گفت: «زمانی که زندانی می‌فهمد جامعه او را فراموش نکرده است، توانایی تحمل او افزایش می‌یابد.»

کودکانی که قربانی قساوت دستگاه قضایی می‌شوند

کودکی نالان و گریه‌کنان قصد جدایی از مادر و ترک سالن ملاقات به همراه مادر بزرگش را ندارد.

این صحنه‌ای است که همبندی‌های فاران حسامی هر هفته شاهد آن بودند.

فاران حسامی و کامران رحیمیان نیز از جمله زوج‌هایی بودند که همزمان حبس شدند و به ناچار فرزند آن‌ها به همراه مادربزرگش زندگی می‌کرد.

یکی از زندانیان سیاسی مرد که نخواست هویتش فاش شود، در همین رابطه به ایران‌وایر گفت: «پس از آن‌که حکم زندان من و همسرم قطعی شد، تصمیم گرفتیم فرزندمان با خاله‌اش زندگی کند تا وقتی که آزاد شویم. سال‌ها بعد که هر دو آزاد شدیم خواستم به مسافرت برویم اما فرزندمان حاضر نشد خاله‌اش را ترک کند و با ما به سفر بیایید، به ناچار خاله‌اش هم در سفر ما را همراهی کرد.»

زندانی دیگری در گفت‌وگو با ایران‌وایر شرح داد که چطور بعد از آزادی مجبور شدند مدتی را در منزل عموی فرزندش سپری کنند تا فرزندشان دوباره به آن‌ها عادت کند.

فشار مالی بر زندگی زوج‌های زندانی

محکومیت به زندان جدای فشار‌های روانی، فشار مالی نیز دارد. بسیاری از نیازهای زندانیان نه از سوی سازمان زندان‌ها که باید توسط خود آن‌ها و به‌واسطه پولی که از خارج زندان به دست‌شان می‌رسد تامین شود.

از سوی دیگر زندانیان یک «زندگی» را پشت دیوارهای زندان جا می‌گذارند.

آقای لعلی‌پور در رابطه با فشار مالی وارده بر زوج‌های زندانی به ایران‌وایر گفت: «حتی نمی‌دانستم قرار است چه اتفاقی برای خانه مشترک‌مان رخ بدهد. گمان می‌کردم تا زمان آزادی ممکن است وسایلمان را بگذارند گوشه خیابان. ما حتی کلیدی به امانت به دوست یا فامیلی نداده بودیم تا بتواند پس از بازداشت‌مان به خانه رسیدگی کند.»

وحید لعلی‌پور ادامه داد: «وقتی من آزاد بودم و فرصت کار کردن داشتم مشکلی نبود، اما در مدتی که هر دو زندانی بودیم، وضع خیلی بد بود. خانواده‌های‌مان توانایی تامین مان را نداشتند مجبور شدم به دوستی وکالت بدهم تا ماشینم را بفروشد تا کرایه خانه‌مان و هزینه‌هایمان در زندان تامین شود.»

ژیلا بنی یعقوب نیز در این رابطه به ایران‌وایر گفت: «حتی همین خانه‌ای که رها شده است اسباب نگرانی بود. آن دوره‌ای که همزمان زندانی بودیم، بهمن بارها خواب دید سقف خانه فرو ریخته است یا لوله ترکیده است یا … و در تماس تلفنی از خانواده من در خواست می‌کرد که به خانه ما سر بزنند.»

نرگس محمدی و تقی رحمانی نگرانی از این دست نداشتند، به گفته آقای رحمانی آن‌ها زمان بازداشت در سال‌های ۱۳۷۹-۱۳۸۰ مستاجر مادر آقای رحمانی بودند. او اما تاکید دارد بدون حمایت‌های خانواده، دوستان و غیره تحمل این راه بسیار سخت است. به گفته او باید ساختارهایی ایجاد شود که زندانی بتواند بدون نگرانی از هزینه‌های دنیای بیرون و هزینه‌های زندان تمرکزش را بر تحمل دوران بازجویی و زندان بگذارد.

تحمل زندان سخت‌ است، تحمل حبس برای زوج‌ها سخت‌تر. آنچه در طول مدت زندان برای زوج‌ها از دست می‌رود تنها فرصت زیستن در دنیای بیرون نیست. روابطی که از بین می‌رود، زوج‌هایی که پس از آزادی باید دوباره یکدیگر را از نو بشناسند و آرزوهای مشترکی که پشت دیوارهای زندان‌ها خاک می‌شوند تمامی هزینه‌هایی‌ست که کنش‌گران زیر سایه جمهوری اسلامی تحمیل می‌شوند.

سولماز ایکدر - ايران واير