به نام
گل سرخ
«به نام گل سرخ» آواز سالار عقیلی، شعر شفیعی کدکنی (ویدئو)
بخوان به نام گل سرخ
بخوان به نام گل سرخ، در صحاری شب،/که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
پیام روشن باران، / زبام نیلی شب، / که رهگذر نسیمش به هر کرانه برد.
ز خشک سال چه ترسی! / ـ که سد بسی بستند:
نه در برابر آب، / که در برابر نور
و در برابر آواز و در برابر شور ...
در این زمانه ی عسرت، / به شاعران زمان برگ رخصتی دادند
که از معاشقه ی سرو و قمری و لاله / سرودها بسرایند ژرف تر از خواب
زلال تر از آب. / تو خامشی، که بخواند؟
تو می روی، که بماند؟ / که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند؟
از این گریوه به دور،/ در آن کرانه، ببین:
بهار آمده، / از سیم خاردار، گذشته.
حریق شعله ی گوگردی بنفشه چه زیباست! / هزار آینه جاری ست.
هزار آینه اینک، به همسرایی قلب تو می تپد با شوق. / زمین تهی ست ز زندان،
همین تویی تنها / که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی.
بخوان به نام گل سرخ، و عاشقانه بخوان: / "حدیث عشق بیان کن، بدان زبان که تو دانی"
بخوان به نام گل سرخ
بخوان به نام گل سرخ، در صحاری شب،/که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتران سپید / به آشیانه ی خونین دوباره برگردند
بخوان به نام گل سرخ، در رواق سکوت / که موج و اوج طنینش ز دشت ها گذرد؛پیام روشن باران، / زبام نیلی شب، / که رهگذر نسیمش به هر کرانه برد.
ز خشک سال چه ترسی! / ـ که سد بسی بستند:
نه در برابر آب، / که در برابر نور
و در برابر آواز و در برابر شور ...
در این زمانه ی عسرت، / به شاعران زمان برگ رخصتی دادند
که از معاشقه ی سرو و قمری و لاله / سرودها بسرایند ژرف تر از خواب
زلال تر از آب. / تو خامشی، که بخواند؟
تو می روی، که بماند؟ / که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند؟
از این گریوه به دور،/ در آن کرانه، ببین:
بهار آمده، / از سیم خاردار، گذشته.
حریق شعله ی گوگردی بنفشه چه زیباست! / هزار آینه جاری ست.
هزار آینه اینک، به همسرایی قلب تو می تپد با شوق. / زمین تهی ست ز زندان،
همین تویی تنها / که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی.
بخوان به نام گل سرخ، و عاشقانه بخوان: / "حدیث عشق بیان کن، بدان زبان که تو دانی"