به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، فروردین ۱۱، ۱۳۸۹

  خسرو شاکری زند
مصدق، دمــوکـراتـی پایدار(بخش دوم) [بخش نخست]
مصدق کمونیست نبود، و چه خوب، چه در آن زمان کمونیستم به معنای پیروی از خط مشی خانمان برانداز استالین بود، و در بهترین حالت به سرنوشت دردناک ایرج اسکندری، نوشین، و رادمنش دچار می آمد. مصدق فئودال هم نبود، چه در ایران پدیده ای به نام فئودالیسم هرگز وجود نداشت. زمینداری خصوصی پدیده ای بود که از عصر ناصری در ایران شکل گرفت و با تجارت کمپرادوری پیوند یافت. این قشر نوزاد اجتماعی از مخالفان نهضت مشروطه و ادامه ی آن، نهضت ملی، بود؛ مصدق نمی توانست آنان و امثال ایشان را نمایندگی کند. به وارونه ی افترا هایی که بر او می بندند، مصدق اشراف زاده ای بود که از محیطی که در آن زاده شده و پرورش یافته بود بریده بود و درویشانه می زیست. او، پس از بازگشت از تحصیلات عالی در فرانسه و سوئیس، از همان آغاز فعالیت های اداری خود در وزارت مالیه کمر به تصفیه آن دستگاه فاسد بست؛ کوشید از سوءاستفاده... 

  سرزمینم، سرزمینم، سرزمین نازنینم
 من تو را با نام ایران می شناسم