به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، خرداد ۰۴، ۱۴۰۲

بازداشت برادر سردبیر ایران‌وایر توسط ماموران وزارت اطلاعات

 برادرم را بازداشت کرده‌اند، چون من روزنامه‌نگارم؛ چرا؟

شیما شهرابی - ایران وایر

1.jpgمن، «شیما شهرابی»، روزنامه‌نگار و سردبیر بخش فارسی سایت «ایران‌وایر» هستم، الان که این خطوط را می‌نویسم، بیش از سه هفته است که برادرم را به‌خاطر فعالیت‌های من که همگی مرتبط به روزنامه‌نگاری و حقوق‌بشر است، بازداشت کرده‌اند و خانواده‌ام در ایران تحت فشار شدید نهادهای امنیتی قرار گرفته‌اند.

برادرم، «سجاد شهرابی»، گوینده رادیو و دوبلور است و بیش از ۱۶ سال است که در شبکه‌های مختلف رادیویی صداوسیما جمهوری اسلامی کار می‌کند.

2.jpgصبح روز چهارشنبه ۱۲اردیبهشت۱۴۰۲، ۶مامور وزارت اطلاعات به منزل پدری من هجوم می‌برند و پس از ضرب‌و‌شتم سرایدار ساختمان، وارد واحد شده و به تفتیش منزل می‌پردازند. لپ‌تاپ‌ها، موبایل، کارت‌های بانکی و بخشی از اموال پدرم شامل مقداری دلار که بنابر اقتضای شغلش [طلا و جواهرسازی] در منزل نگهداری می‌شده را از گاوصندوق شخصی او با این عنوان که همه این‌ها صورت جلسه شده، می‌برند و می‌گویند در نهایت عصر همین امروز وسایل و فرزندتان که تنها برای چند سوال و جواب کوتاه همراه ماست، بر‌می‌گردانیم. برادرم عصر همان روز در تماسی اعلام می‌کند که به زندان اوین منتقل شده است.

با گذشت ۲۲ روز از بازداشت برادرم، شعبه دو بازپرسی زندان اوین که پس از پیگیری‌های مکرر پدرم به‌عنوان مرجع رسیدگی‌کننده به پرونده معرفی شده، هنوز عنوان اتهامی برادرم را عنوان نکرده و تنها به این گفته بسنده کرده که به او بازداشت موقت یک ماهه ابلاغ شده است و او چون به بازداشت موقت اعتراض کرده، باید برای طی شدن مراحل قانونی و صدور رای قاضی برای تایید یا رد قرار بازداشت موقت، در بازداشت بماند. 


با این‌حال در این مدت، پدر و برخی از نزدیکانم از سوی وزارت اطلاعات به‌صورت تلفنی به دفاتر این مرکز احضار شده و درباره فعالیت‌های من، رابطه من و برادرم و فعالیت‌های سایت ایران‌وایر، مورد سوال‌و‌جواب قرار گرفته‌اند. تلفن همراه پدرم ضبط شده و یکی از نزدیکانم چنان تحت تاثیر سناریوهای ساختگی و وحشتناک نیروهای اطلاعاتی قرار گرفته، که تمام راه‌های ارتباطی‌اش با ما را مسدود کرده است.

برادرم تا روز چهارشنبه۲۷اردیبهشت، به‌طور مرتب با خانواده تماس داشته است، اما حالا بیش از ۷ روز است که تماس‌های او قطع شده است. او در آخرین تماس اعلام کرده که در اعتصاب غذا بوده و از سلول انفرادی به یک سلول بزرگتر منتقل شده است. تماس‌های او از همان روز کاملا قطع شده و من و خانواده‌ام نگران وضعیت جسمی و روحی او هستیم.

من و برادرم سجاد، کمتر از دو سال باهم تفاوت سنی داریم و مثل بسیاری از خواهر و برادرهای هم‌سن‌و‌سال، با هم رابطه‌ای دوستانه و صمیمانه داریم. رابطه‌ای که هیچ ارتباطی به کار و فعالیت‌های رسانه‌ای من ندارد. رشته تحصیلی برادرم حقوق بود، اما عشق به صدا و صداپیشگی، او را جذب رادیو کرد. او در شبکه‌های مختلف رادیویی از جمله رادیو جوان، رادیو گفت‌وگو، رادیو سلامت، رادیو صبا و رادیو ایران برنامه اجرا کرده، نمایش رادیویی بازی کرده و در کنار همه این‌ها، کتاب صوتی خوانده است. برنامه «اینجا شب نیست» رادیو جوان، یکی ازمحبوب‌ترین برنامه‌های مخاطبان رادیویی در دهه اخیر بوده است. این برنامه هر شب با اجرای یکی از مجریان رادیو جوان روی آنتن می‌رفت. او دوشنبه شب‌ها برنامه «این جا شب نیست» را اجرا می‌کرد. «طنز ورزشی توپ» با اجرای سجاد از شبکه جوان رادیو، آخرین برنامه‌ای بود که او دو روز پیش از بازداشت اجرا کرد.

من بیست‌و‌دو روز درباره این بازداشت سکوت کردم، چون تصور می‌کردم نهادهای امنیتی به‌زودی متوجه عدم ارتباط کاری ما می‌شوند و او را آزاد می‌کنند. اما دروغ‌های مکرر، عدم پاسخگویی، طولانی شدن بازداشت و قطع تماس‌های برادرم، ظن پرونده‌سازی نیروهای امنیتی علیه برادرم را قوی می‌کند. من بار دیگر تاکید می‌کنم او هیچ ارتباط کاری و اطلاعی از کارهای رسانه‌ای اینجانب ندارد. من از تمام صنف‌های مرتبط با رونامه‌نگاری و نهادهای حقوق‌بشری تقاضا دارم تا صدای ما باشند و فشارهای نهادهای امنیتی به فعالان رسانه‌ای داخل و خارج از ایران را روایت کنند.