به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۴۰۲

حرام سیاسی ادامه حکومت نامشروع خامنه‌ای است

  

ابوالفضل قدیانی

کدام حرام سیاسی، بالاتر از ادامه حکومت غاصبانه و نامشروع علی خامنه‌ای است؟

رویدادهای چند هفته اخیر بار دیگر نشان داد که نظام فاسد و نامشروع جمهوری اسلامی و رئیس شرور، خودکامه و قدرت‌پرست آن، علی خامنه‌ای هیچ هنری جز بگیر و ببند و سرکوب و فریبکاری رسوا در چنته خود ندارند. البته تشت رسوایی فریبشان از بام افتاده است و دروغ‌های بی‌حدوحصر و شگفت‌آورشان دیگر کمتر خریداری دارد و لاجرم جز تشبث به خشونت و سرکوب عریان برایشان چاره‌ای نمانده است.

در یورش جدید سرکوبگران به مخالفان و مبارزان، کیوان صمیمی در هفتاد و پنج سالگی و تنها چهارماه پس از آزادی از زندان استبداد دینی مجدداً دستگیر می‌شود. به چه جرمی؟ به جرم اینکه کیوان خستگی‌ناپذیر از حقوق اساسی ملت و جنبش اعتراضی مردم ایران دفاع می‌کند، در مقابل استبداد دینی می‌ایستد و از دادن هزینه در این راه باکی ندارد. محمد حبیبی سخنگوی شورای هماهنگی کانون‌های صنفی معلمان حدود دو ماه پس از آزادی مجدداً دستگیر می‌شود. محمد حبیبی سرسختانه از حقوق معلمان و همزمان استقرار حکومت قانون و دمکراسی دفاع کرده است و در این راه مکرراً دستگیر شده و سال‌ها رنج زندان را تحمل کرده است. او برای نیل به این هدف از پرداختن این هزینه‌های گزاف ابایی نداشته است و ندارد.

روز چهارشنبه ششم اردیبهشت خبر دستگیری علیرضا بهشتی، از مشاوران میرحسین موسوی نیز منتشر شد. با علیرضا نزدیک دو سال در بند سیصد و پنجاه زندان اوین هم‌بند بودم. تواضع و متانت و صبوری‌اش چشمگیر بود و تحمل پنج سال زندان او را از مبارزه علیه استبداد دینی، چه در جبهه فرهنگی (با انتشار کتاب و مقالات) و چه در جبهه سیاسی، منصرف نساخت و اخیراً در سخنرانی خود در همایش نجات ایران به صراحت بر اصلاح‌ناپذیری نظام استبداد دینی و لزوم عبور این نظام تأکید کرد. 

فردای روز دستگیری علیرضا بهشتی خبر دستگیری عبدالله مومنی نیز منتشر شد. وقتی با عبدالله در سال‌های ۸۹ تا ۹۱ در زندان اوین هم‌بند بودم برای بار پنجم بود به‌دست عمال استبداد دستگیر شده بود. در دستگیری سال ۱۳۸۸ عبدالله وحشیانه به دست شکنجه‌گران علی خامنه‌ای شکنجه شد. عبدالله برای ثبت در حافظه تاریخی شرح این شکنجه‌ها را در نامه‌ای خطاب به علی خامنه‌ای آورده است. او این شکنجه‌ها و ۵ سال زندان را حتی بدون یک روز مرخصی تحمل کرد اما هیچگاه دست از مبارزه با استبداد دینی نکشید. پیام او به همایش نجات ایران فراز مهمی دارد: «آنچه ما را وا می‌دارد تا راهکار نجات ایران از طریق تدوین یک قانون اساسی جدید را طرح کنیم این واقعیت است که هیئت حاکمه کنونی ایران از هرگونه صلاحیت و کارایی نه فقط برای اداره امور مملکت و احیاناً اندکی توسعه بلکه حتی تمشیت امور روزمره خودشان نیز بی‌بهره‌اند.»

بازداشت این عزیزان و سایر عزیزان زندانی از استیصال و درماندگی علی خامنه‌ای و و عمال سرکوبش حکایت دارد. همین درماندگی است که او را وامی‌دارد دروغ‌های شگفت‌آور بگوید. او در عصر ارتباطات و اینترنت منکر رجوع به آرای عمومی راجع به منظور تصمیم‌گیری در موضوعات اختلافی در دیگر کشورهای جهان می‌شود؛ به مردم با وقاحت اهانت می‌کند که قدرت تشخیص ندارند. او می‌داند که موضوع اصلی رفراندوم خاتمه حکومت استبداد دینی اوست و نه هیچ چیز دیگر. او مردم را کم‌حافظه می‌انگارد که انگارنه‌انگار که دستگاه پروپاگاندایش هنوز برای توجیه مشروعیت حکومت نامشروع او به آرای رفراندوم سال ۵۸ ارجاع می‌دهد. این سخنان نشانگر سقوط مداوم و روزافزون شخص او و حکومت اوست. او مجبور است که روز روشن را انکار کند، خاک بر چشم حقیقت بپاشد و متشبث به دروغ‌های گوبلزوار شود. گویی او در توهماتش دروغ‌های خود را راست می‌پندارد تا حقیقت روشن از پایش در نیاورد!

علی خامنه‌ای در دیگر سخنان اخیرش گفته است که بی‌حجابی هم حرام شرعی است و هم حرام سیاسی. کدام حرام سیاسی بالاتر از ادامه حکومت غاصبانه و نامشروع اوست؟ اصرار او بر تحمیل حجاب تنها یک دلیل دارد: مشروعیت‌تراشی در بدنه بخش مذهبی-سنتی جامعه ایران. او نیک می‌داند که دستاورد حکومت سی و اندی‌ساله او جز گسترش فقر و بی‌عدالتی و فساد و راهزنی اقتصادی و سیاسی و قضایی نبوده است و این نتیجه آنچنان در زندگی روزمره مردم عیان است که هیچ کس را یارای انکارش نیست. او تلاش می‌کند که به بخش کوچکی از جامعه مذهبی ایران - که به گمان او هنوز به طور کامل از این حکومت نبریده است - بگوید که اگر من چنین در همه شئون جامعه فساد و ناکارآمدی را گسترانده‌ام اما تلاش می‌کنم ظواهر شریعت را در جامعه جاری و ساری کنم. او می‌کوشد با این لطایف‌الحیل از سیاهی کارنامه سیاه خود در چشم این بخش از جامعه بکاهد.

در واقع الزام حجاب برای این حکومت و شخص علی خامنه‌ای مصداق نعل وارونه زدن است. او می‌کوشد حواس جامعه مذهبی ایران را از ظلم و فساد و بی عدالتی و رانتخواری و... غافل کند و از این آب گل آلود ماهی بقای حکومت نامشروع خود را بگیرد. البته چنین راهبردی هر روز بیش از پیش بی‌اثرتر شده است. اولاً زنانی ‌که حجاب انتخاب شخصی‌شان نیست تن به چنین خواست نامشروع و نامعقولی نخواهند داد اگرچه حکومت چنگ و دندان نشان دهد و کسب‌وکارها را تعطیل کند و زنان و مردان را به بیدادگاه دستگاه قضا بکشاند و .... ثانیا بخش مذهبی جامعه هرچه بیشتر پی برده است که در پس این هیاهو چه مکری پنهان است و ثالثاً به صرافت دریافته است که اجبار و اکراه و زور در اجرای احکام دینی چقدر نتیجه معکوس می‌دهد.

نمی‌‌‌توان با داغ و درفش به جامعه، دین و یا هر ایدئولوژی دیگری را تحمیل کرد. تجربه ۴۴ ساله جمهوری اسلامی در بی‌اعتبارسازی دین در نزد بخش بزرگی از جامعه ایران گواه انکارناپذیر این مدعاست. به طور کلی جامعه ایران به طور عام و بخش مذهبی جامعه ایران به طور خاص به این نتیجه رسیده است که خیر و صلاح دنیا و آخرت همه آحاد اجتماع در این است که هرچه زودتر نهاد دین از نهاد سیاست جدا شود و مذهب به کارکرد اصلی خود که ارتقای معنویت در آحاد اجتماع است بازگردد. 

من می‌خواهم اینجا یک گام فراتر روم و به کسانی که انتخاب شخصی‌شان داشتن حجاب است و این حکم را یک الزام دینی برای شخص باورمند می‌دانند توصیه‌ای دیگری نیز داشته باشم. اگر دغدغه دین و شریعت دارید از حقوق هم‌وطنانتان که به حکم حجاب باور ندارند در کردار و گفتار دفاع کنید. حتی اگر به فرض محال حکومت موفق شود پوشش حجاب را با زور سرنیزه به صورت حداکثری در جامعه حاکم سازد هرچقدر در این کار موفق‌تر شود بیشتر دین را از دل‌های کسانی که با اکره برسر آنان یا خویشاوندانشان حجاب اجباری را نشانده است می‌زداید. همراهی و یا سکوت در قبال این رویه حکومتی قطعاً مصداق ترویج دین‌زدایی است.

به گمان من برپایی جمهوری دمکراتیک و سکولار (به معنای جدایی نهاد دین از نهاد دولت) هم سرنوشت محتوم و هم سرنوشت مطلوب ماست. خودکامه قدرت‌پرست حاکم بر ایران هر توطئه و جنایتی مرتکب شود، دیر یا زود مردم ایران او را از سریر قدرت به زیر خواهند کشید. دیر یا زود در ایران همه‌پرسی درباره شکل حکومت برگزار می‌شود و نمایندگان ملت شکل و سازکارهای حکومتی را - بر مبنای دمکراسی، قانون‌مداری و جدایی نهاد دین از نهاد حکومت از نو تعیین خواهند کرد. هرچه این راه سخت‌تر طی شود و علی خامنه‌ای بتواند از دین برای چند صباح بقای حکومت متزلزل خود خرج کند از سرمایه اجتماعی دین در ایران پس از او کاسته خواهد شد.

ایران امروز