در این معامله، در کنار وزارت خارجه جمهوری اسلامی، یکی از آمران عملیات در سپاه پاسداران نیز با وجود طرح نامش در پرونده ترور، بدون مزاحمت به فرانسه رفت تا مقدمات آزادی تیم عملیاتی را فراهم کند.
جزییاتی از این عملیات ترور را در گزارش پیش رو خواهید خواند.
ساعت ۸:۴۵ دقیقه صبح ۲۷ تیر ۱۳۵۹، در محله «نویی سور-سن» پاریس سه تن در قامت خبرنگار با یک اتومبیل به نزدیکی خانه شاپور بختیار رسیدند. دو تن دیگر که با اتوبوس آمده بودند، در نزدیکی خانه مستقر شدند تا پشتیبانی عملیات سه نفر اول را بر عهده گیرند.
دو ایرانی به نامهای «مهدی نژادتبریزی» و «محمدجواد جناب» به تازگی در اردوگاه صبرا در لبنان به دست نیروهای فلسطینی دوره فشرده کار با سلاح سبک برای عملیات ترور را گذرانده بودند. غیر از «انیس نقاش»، تروریست و گروگانگیر باسابقه که شهروند لبنان بود، دو تن دیگر، «صلاحالدین الکارا» و «فوزی محمد الستاری» نیز لبنانی و فلسطینی بودند.
تصویر پنج عضو تیم ترور
***
در تهران، «محسن رفیقدوست» که فتوای قتل بختیار را از «محمد محمدیگیلانی» گرفته بود، در هماهنگی با «محسن رضایی» و «محمد صالح حسینی» منتظر شنیدن خبر ترور آخرین نخستوزیر پادشاهی پهلوی بود. عملیات ترور شاپور بختیار غیر از فتوای گیلانی، تایید «روحالله خمینی» را نیز با خود داشت.
از راست محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران، انیس نقاش، محمدصالح قائم مقامی حسینی مسئول روابط خارجی سپاه، و محسن رفیقدوست وزیر سپاه پاسداران
آپارتمان شماره ۱۰۱؛ رگبار مسلسل به دری که بسته ماند
اندکی پیش از اقدام گروه تروریستی به رهبری انیس نقاش و حمایت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، یک سوءقصد ناموفق دیگر نیز با فرماندهی فردی به نام «ابو وفا» به جان شاپور بختیار اجرا شده و شکست خورده بود. از این رو، پلیس مراقبت از خانه او را شدیدتر کرد و چند مامور لباس شخصی همیشه در حوالی خانه گشت میزدند.
انیس نقاش و دو تن دیگر با کارت خبرنگاری روزنامه «اومانیته»، متعلق به حزب کمونیست فرانسه، وارد محوطه آپارتمان شماره ۱۰۱ بلوار Bineau شدند. آنها از ماموران پلیس که در ورودی مستقر بودند، برای داخلشدن به لابی ساختمان اجازه ورود گرفتند.
ورودی آپارتمانی که دکتر بختیار در آن سکونت داشت؛ ساعتی بعد از حمله تروریستی
***
در آنجا پلیس جوان ۲۳ سالهای به نام «ژان میشل ژامه» از آنها خواست تا صبر کنند که او با شاپور بختیار هماهنگ کند. آنها که میدانستند بدون وقت قبلی امکان دیدار بختیار را نخواهند داشت، قبل از آنکه ژامه بتواند تماس بگیرد، او را با اسلحه مجهز به صدا خفهکن کشتند.
ژان میشل ژامه، افسر پلیس فرانسه که به دست تروریستها کشته شد
***
آن سه تن بلافاصله به سمت طبقه دوم دویدند؛ اما خانه را اشتباه گرفتند و زنگ همسایه را زدند. «ایوان استین»، ۴۴ ساله، پس از باز کردن در با شلیک مستقیم از فاصله نزدیک بلافاصله جان باخت و خواهرش «ویویان استین» به سختی مجروح شد.
انیس نقاش که دریافته بود خانه را اشتباه گرفته، سرانجام درِ خانه بختیار را زد. شلیکهای قبلی از سوی تروریستهای آموزش دیده و با سلاحهای مجهز به صداخفهکن، باعث سر و صدا نشده بود. از این رو، در خانه دکتر بختیار کسی متوجه وضعیت غیرعادی در ساختمان نشد.
با این وجود، صدای زنگ در در آن وقت صبح، بدون هماهنگی پلیس از طبقه پایین، به نظر یکی از اقوام شاپور بختیار که در را باز کرد، مشکوک آمد. هوشیاری او که پیش از باز کردن در، زنجیر ایمنی را انداخته بود، جان خودش و ساکنان خانه را نجات داد.
به محض باز شدن در، انیس نقاش سعی کرد دستش را از لای در وارد کند؛ اما فرد مستقر در خانه بختیار، بلافاصله در را بست. درِ ورودی، ضد حریق و ضد سرقت بود. انیس نقاش بعدها در یک مصاحبه گفت: «صدا خفهکنها دیگر به درد نمیخوردند. تصمیم گرفتم از مسلسل ماگ که ویژه پلیس بود استفاده کنم که آن هم به درد نخورد. برای همین تصمیم به عقبنشینی گرفتیم.»
صدای مسلسل، پلیسِ مستقر در ورودی ساختمان را هشیار کرده بود. آنها با بیسیم درخواست کمک کردند و به محض خروج سه مهاجم، با آنها درگیر شدند. در این درگیری «برنارد ویگنا»، پلیس ۲۲ ساله، قطع نخاع شد و تا آخر عمر از عوارض آن رنج برد. «برنارد ویگنا» در ۱۵ بهمن ۱۳۸۶ درگذشت. او تا پایان عمر حاضر نشد از دو میلیون فرانک پول غرامتی که جمهوری اسلامی به مجروحان و بازماندگان قربانیان پرداخت کرد، استفاده کند. درباره این غرامت که با تایید «اکبر هاشمی رفسنجانی» در ازای آزادی تروریستها، از جیب مردم ایران پرداخت شد، در ادامه گزارش بیشتر خواهید خواند.
برنارد ویگنا، مامور پلیس که در جریان عملیات ترور، فلج شد
***
انیس نقاش همراه با دو فردی که در عملیات زخمی شده بودند، زنده دستگیر شد. از سوی دیگر، دو تن مامور پشتیبانی از عملیات نیز که برای کمک به دوستانشان وارد عمل شده بودند، به دست ماموران پلیس لباس شخصی خلع سلاح و بازداشت شدند.
عکس زیر اسکرینشاتی از یک گزارش تلویزیونی است که در همان تاریخ از تلویزیون فرانسه پخش شد و در آرشیو انستیتو ملی صدا و تصویر این کشور موجود است. این عکس انیس نقاش را در لحظهای نشان میدهد که دو مامور امنیتی به او دستبند زده و کشانکشان به سمت ماشین پلیس میبرند.
نشریه «پاریماچ» در شماره ۱۶۲۷ خود که در دهم مرداد ۱۳۵۹ منتشر شد، عکسی از زمینگیر شدن سهتن از تروریستها منتشر کرد که آنها را پس از خلع سلاح نشان میدهد.
حبس ابد
هیچکدام از تروریستها نقش خود را در ترور انکار نکردند. روز ۲۸ خرداد ۱۳۵۹ دادگاه متهمان را به اشد مجازات آن زمان که اعدام بود، محکوم کرد. با این حال، اندکی بعد فرانسه حکم اعدام را لغو کرد و پرونده متهمان این پرونده نیز در ۶ اسفند ۱۳۶۰ یک بار دیگر بررسی شد.
روز ۱۹ اسفند همان سال دادگاه منطقه ناتر در حومه غربی پاریس، انیس نقاش، مهدی نژادتبریزی، محمدجواد جناب و صلاحالدین الکارا را به اشد مجازات طبق قانون جدید، یعنی حبس ابد محکوم کرد. متهم دیگر، فوزی محمد الستاری به ۲۰ سال زندان محکوم شد.
آنطور که در ادامه خواهید خواند، دولت فرانسه عدالت را برای هیچکدام از متهمان پرونده اجرا نکرد و آنها بدون تجربه زندان طولانیمدت، طی معاملهای با جمهوری اسلامی، آزاد شدند.
ترور، قتل و گروگانگیری برای آزادی تروریستها
دهه ۱۳۶۰ دوران طلایی گروگانگیرها در لبنان بود. در این کشور جنگ داخلی جریان داشت و گروههای شیعه نزدیک به جمهوری اسلامی که دیگر منبع مالی بزرگی مانند پول نفت ایران داشتند، قوی و قویتر میشدند.
یکی از این گروهها، «جهاد اسلامی لبنان» بود که از سال ۱۳۶۱ حول محور «عماد مغنیه» تشکیل شد و تا زمان ادغام در حزبالله در سال ۱۳۷۰ چندین عملیات بزرگ تروریستی، آدمربایی و هواپیماربایی را ترتیب داد. این گروه را نباید با «جهاد اسلامی فلسطین» که هنوز موجودیت دارد و به جمهوری اسلامی نزدیک است، اشتباه گرفت.
هدف بخشی از گروگانگیریها، شهروندان فرانسوی بودند که تعدادی از آنها مانند «میشل سورا»، جامعهشناس فرانسوی، در اسارت کشته شدند. روز ۱۴ اسفند ۱۳۶۴ جهاد اسلامی اعلام کرد که سورا را کشته است. «ژان پل کافمن» فرانسوی که همزمان با سورا ربوده شده بود و همراه با او در شرایط غیرانسانی نگهداری میشد، بعد از آزادی فاش کرد که سورا با مرض هپاتیت زجرکش شده است؛ اما جهاد اسلامی مدعی شد که او را کشته تا فشار بیشتری بر فرانسویها بیاورد.
بقایای جسد او سال ۲۰۰۵ میلادی در حومه جنوبی بیروت یافت شد و هویتش با آزمایش دیانای تایید شد.
عکس میشل سورا، قربانی ترور و گروگانگیری جمهوری اسلامی در لبنان
***
جهاد اسلامی حتی به اصول سنتی گروههای تبهکار و گروگانگیر نیز مقید نبود. در ژانویه ۱۹۸۷ برابر با ۱۳۶۵ خورشیدی، «تری ویت»، دستیار اسقف اعظم کانتربری از طرف کلیسای انگلیس فرستاده شد تا در مورد آزادی گروگانها با گروه جهاد اسلامی مذاکره کند. نیروهای عماد مغنیه که به تری ویت اطمینان داده بودند خطری او را تهدید نمیکند، بلافاصله خودش را هم گروگان گرفتند. او حدود پنج سال در اسارت جهاد اسلامی ماند.
سرانجام در سالهای ۱۳۶۵ و ۱۳۶۶ فرانسه گفتوگوهای محرمانهای را با جمهوری اسلامی برای آزادی گروگانها آغاز کرد. تعداد از گروگانها مانند «ژان پیر کافمن»، «مارسل کارتن» و «مارسل فونتین» در بهار ۱۳۶۷ آزاد شدند.
پس از آغاز ریاستجمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی، وزیر خارجهاش «علیاکبر ولایتی» طی یک مصاحبه با تلویزیونهای خارجی علنا گفت: «ما قول دادیم همه نفوذمان را برای آزادی گروگانهای فرانسوی در لبنان به کار بگیریم و واقعا هم عمل کردیم. نماینده وزارت خارجه فرانسه به فرستاده مخصوص ما قول داد که کارهایی برای ما بکنند. از جمله عفو و آزادی انیس نقاش.»
بقیه این «کارها» شامل قولهایی بود که فرانسویها به جمهوری اسلامی دادند تا حضور مخالفان حکومت اسلامی در فرانسه را محدود کنند و به آنها فشار بیاورند. «لادن برومند»، دختر «عبدالرحمن برومند» که پدرش در جریان یکی از ترورهای جمهوری اسلامی به قتل رسید، در دادگاه متهمان به ترور دکتر بختیار در سالهای بعد گفت: «در مرگ پدرم، دکتر بختیار مرا دلداری داد. اما آخرین باری که او را دیدم، با تلخی و تأسف گفت که بهدنبال مذاکرات بین فرانسه و جمهوری اسلامی، از او خواسته شده است، هنگام سفر رفسنجانی به پاریس، فرانسه را ترک کند. دکتر بختیار به من گفت که حکومت فرانسه ارزشهای والایی را که به آن افتخار میکردند، فدای منافع حقیر اقتصادی میکند.»
متهمی که به نجات متهم دیگری میرود
در اثنای گفتوگوهای فرانسویها با مقامهای جمهوری اسلامی، به انیس نقاش این سیگنال داده شد که اعتصاب غذا کند. او شرط لغو اعتصاب غذا را این موضوع اعلام کرد که نمایندهای از جمهوری اسلامی، بهخصوص شخص «محسن رفیقدوست»، به او بگوید که باید اعتصابش را بشکند.
محسن رفیقدوست خودش از متهمان غیابی این پرونده بود و نامش به عنوان آمر ترور ثبت شده بود. اما فرانسویها که در میانه معامله بودند، نمیخواستند فرد باارزشی مانند انیس نقاش که جمهوری اسلامی برایش سر و دست میشکست، با اعتصاب غذا بمیرد. برای همین، چشم را بر اتهام رفیقدوست بستند و او به پاریس رفت.
بقیه را از محسن رفیقدوست، آمر عملیات، بشنوید: «با اینکه خیلیها به من میگفتند که نامم در این پرونده است و برای من خطر دارد. تصمیم گرفتم که برم. گفتم هرچه بادا باد! این کار به دستور من انجام شده است. حال هر اتفاقی میخواهد، بیفتد. زمان ریاستجمهوری آقای هاشمی بود. با ایشان هم صحبت کردم.»
نماینده دولت فرانسه در مذاکرات، به رفیقدوست میگوید که طبق قانون خسارت به بازماندگان، باید مبلغ خسارت کشتهشدگان و مجروحان پرداخت شود. رفیقدوست در کتاب خاطرات خود با عنوان «برای تاریخ میگویم» تصریح میکند: «آقای هاشمی دستور دادند این پول پرداخت بشود.»
این همان پولی است که «برنارد ویگنا»، پلیس فرانسوی، حاضر نشد دریافت کند و تا پایان عمر به کمکهزینه اندک دولتی برای زندگی اکتفا کرد.
رفیقدوست که خود متهم پرونده بود، به سیاق مقامهای جمهوری اسلامی، دیپلماسی تهدید و باجگیری را در حاشیه دیدار با انیس نقاش در زندان فراموش نکرد. او مینویسد که به مقامهای فرانسوی گفته است: «اگر من توانستم اعتصاب غذای ابومازن (انیس نقاش) را بشکنم، چند روز طول میکشد تا آزاد شود؟ [مقام فرانسوی] گفت دو هفته اما میبایست خسارت را پرداخت کنید. گفتم اگر بعد از دو هفته آزاد نشدند و بلایی سرتان آمد، از من گله نکنید ها.»
و مقام فرانسوی قبول میکند! طُرفه اینکه به قول رفیقدوست، «سر دو هفته آنها را آزاد کردند و به ایران آمدند.»
انیس نقاش و چهار تن تروریست همکارش، روز ۲۳ تیر ۱۳۶۹ حکم عفو «فرانسوا میتران» را «به خاطر مسائل انساندوستانه!» دریافت کردند و روز ۵ مرداد ۱۳۶۹، آزاد شدند.
اعضای تیم ترور کجا هستند؟
جمهوری اسلامی نتوانست خبرهای مربوط به آزادی انیس نقاش را پنهان کند یا مسکوت بگذارد. او به واسطه سابقه بینالمللیاش در ترور و گروگانگیری، از جمله حمله به دفتر مرکزی اوپک همراه با گروه «کارلوس شغال» و گروگانگیری وزیران نفت اوپک، شناختهشدهتر بود.
او در ایران به موازات ایفای نقش به عنوان یکی از پلهای ارتباطی جمهوری اسلامی و گروههایی در جهان عرب، از رانتهای تجاری و ثروت قابل توجهی برخوردار شد. در چند گفتوگو به تلاش برای ترور شاپور بختیار افتخار کرد و از اینکه عملیاتش ناموفق ماند، تاسف خورد.
مرگ انیس نقاش نیز بر اثر کووید-۱۹ در ۴ اسفند ۱۳۹۹ پوشش رسانهای گستردهای گرفت. با این حال، جمهوری اسلامی سعی کرد تا سایر متهمان را دور از چشم رسانهها نگه دارد.
غیر از عکسهای پرسنلی مجرمان که در اختیار نشریات فرانسوی قرار گرفت، آخرین تصاویری که از آنها وجود دارد، مربوط به فیلمها و عکسهای زمان دستگیری است. تنها انیس نقاش و این متهم که با لباس سفید در عکس زیر میبینید، توانسته بودند راه بروند و خبرنگاران تصویرشان را ثبت کنند.
اما از روی خاطرات جسته و گریخته افرادی مانند محسن رفیقدوست، تنها میدانیم که «محمدجواد جناب» اهل قم بود، «مهدی نژادتبریزی» بعد از بازگشت به ایران طلبه شد و مسجدی را در اصفهان اداره میکند؛ و یکی از اعضای لبنانی تیم ترور نیز در لبنان زندگی میکند.
محسن رفیقدوست درباره مهدی نژادتبریزی میگوید: «ارث زیادی به او رسید.» اما با توجه به سابقه دستودلبازی جمهوری اسلامی برای ماموران ترور، بعید نیست که او نیز مانند «محمد آزادی» که چند سال بعد بختیار را به قتل رساند، یکشبه با پولهای «اعطایی» ثروتمند شده باشد.
دستودلبازی جمهوری اسلامی برای آخرین تیم ترور دکتر بختیار
سه تن به نامهای «محمد آزادی»، «فریدون بویراحمدی» و «علی وکیلیراد» در آخرین عملیات ترور شاپور بختیار، سرانجام او را به قتل رساندند.
از محمد آزادی تا سالها خبری در دست نبود. من بعد از تحقیقات طولانی به اطلاعاتی دست یافتم مبنی بر این که او در شرق تهران زندگی میکند و با وجودی که پیش از عملیات ترور فرد متمولی نبود، اکنون املاک متعددی خریده و از محل اجاره آنها به راحتی زندگی میکند.
فریدون بویراحمدی، دیگر فرد تیم ترور شاپور بختیار در مرداد ۱۳۷۰، تا زمان مرگ در مرداد ۱۴۰۰، با نام مستعار «فرهاد مهدیار» با حمایت مالی جمهوری اسلامی در ایران زندگی کرد و مدتی مدیریت شرکت «غله و خدمات بازرگانی» استان قزوین به او واگذار شد.
از میان اعضای این تیم ترور، تنها «علی وکیلیراد» که محکوم به حبس ابد شد، مدت طولانی در زندان فرانسه ماند. همزمانی آزادی او با یک شهروند فرانسوی زندانی در ایران به نام «کلوتید ریس»، گمانهزنی یک مبادله دیگر را مطرح کرده بود.
از وکیلیراد نیز به هنگام بازگشت مانند یک قهرمان استقبال شد و اکنون از امکانات متعدد رفاهی که در اختیارش است، استفاده میکند.
این دستودلبازی محدود به افراد مقیم ایران نمیشود. رفیقدوست در مورد یکی از اعضای تیم ترور نخست و ناموفق دکتر بختیار در سال ۱۳۵۹ که خواست در لبنان زندگی کند، میگوید: «برایش امکانات فراهم کردیم و پرونده بسته شد.»
با اینکه پرونده در فرانسه و جمهوری اسلامی ایران بسته شد، پرونده ترور و جنایت نزد افکار عمومی تا زمان اجرای عدالت در حق آمران و عاملان ترور، باز خواهد ماند.
«رویا برومند»، کنشگر حقوق بشر و فرزند دکتر عبدالرحمن برومند در هنگام انتشار خبر مرگ فریدون بویراحمدی به «ایرانوایر» گفته بود: «من ترجیح میدادم فریدون بویراحمدی زنده میماند، در دادگاه صالحی محاکمه میشد، اطلاعات مربوط به قتلها را فاش میکرد و مجازات زندانش را میکشید.»