۱. تجاوز جنسی نه پدیدهای فردی بلکه اجتماعی است و در هر جامعهای ریشههای خاص خودش را دارد. این پدیده، نشانهای است که به فجیعترین شکلِ ممکن ساختارهای بیمار و سرکوبگر جامعه را عیان میسازد و نباید آنرا به عاملان و قربانیانش تقلیل داد.
جامعهی بلوچی طی چند دههی اخیر، مبتلا به تعارضهای ساختاری درونزا و برونزای متعددی گشته است که انواع و اقسام خشونتها را تولید میکند که متأخرترین آنها تجاوز جنسی به تعدادی دختر در شهر ایرانشهر، است.
۲. مهمترین مشخصهی متجاوزان، نوکیسگی اقتصادی آنهاست. طی دو دههی اخیر در اثر قاچاق، رانت خواری، پول شویی و سائر راههای غیرقانونی طبقهای از نوکیسگان اقتصادی در بلوچستان ظهور کرده اند که در زمان کوتاهی به پولهای کلانی دست یافته اند و تقریباً هر کاری را که دوست دارند انجام میدهند. آنها با پولشان همه چیز را میخرند و اگر خریدنی نباشد با زور اسلحه آن را بدست میآورند. این طبقه به دنبال تمایز خودش از دیگران است؛ ظاهرش را میآراید، ماشین خوب میخرد، لباس و ساعتِ مارک میپوشد، گذشتهی اجدادی اش را رتوش میکند، نفوذ اداری میخرد و بصورت بیمارگونهای به کامجویی جنسی در درون و برون جامعهاش میپردازد.
۳. اما چرا نوکیسگی در بلوچستان این چنین وحشتناک مرتکب تجاوز جنسی میشود؟ جوابش را باید در زیرساختِ فرهنگ زن ستیز بلوچی دید که عموماً زن را به عنوان «اجِزگ» (ضعیفه) میبیند و بعضاً ازدواجهای قبیلهای و به دور از عشق را، بر دختران تحمیل میکند. اساساً تا قبل از مواجه شدن ما ایرانیان با جهان مدرن، زنِ ایرانی در تمامی مناطق کشور جایگاه شایستهای نداشت و جنسِ دومی بود که در تملک مردان قرار داشت. اما به تدریج، با ورود و رسوب امواج مدرنیته به ایران، زنان ایرانی فضای کنش و تنفسی مییابند که به دلایلی چنین فرصتی برای جامعه بلوچی پیش نمیآید. فراتر از این، از دههی ۱۳۴۰ به این سو، فرهنگِ زنستیز بلوچی، آغشته به افکار بنیادگرایی مذهبیِ وارداتی از شبه قارهی هند میشود که در نتیجهی آن زنان بلوچ، آزادیهای حداقلی را که در جهانِ سنت، همچون کار همزمان با مردان، حضور در دیوانهای مختلط، حضور در مراسم شادی و رقص و آواز و ...داشتند، از دست میدهند.
۴. ازدواجهای درون طائفهای در بلوچستان، که ریشه در سنتهای ریشهدار فرهنگی و تاریخی دارند، مانع بزرگ دیگری بر سر راه ازدواجهای عاطفی و رضایت جنسی است. این امر وقتی در کنار بالابودن هزینههای اجتماعی طلاق قرار میگیرد، منجر به گسترش چندزنی و روابط جنسی خارج از چارچوب خانواده شده است که در مواردی منجر به تجاوز جنسی میشود.
۵. هر چند برخورد قاطع و عادلانهی قضایی با جرائم نوکیسگان امری مهم و تاثیرگذار در مهار یکهتازی این طبقه است اما همهی راه حل برای تعادل بخشی جنسیتی واجتماعی در بلوچستان نیست! ضروری است گروههای مرجع اجتماعی کمک کنند که دختران و زنان وارد فضاهای عمومی شوند تا این فضای به شدت مردانهی جامعهی بلوچی تعدیل شود؛ همانطوریکه اخیراً مولانا عبدالحمید خواستار حضور دختران و زنان در فضای عمومی عیدگاه شده است. ضروری است اسلام را به اسلام شبه قاره هند تقلیل ندهیم و قرائتهای دیگری از اسلام را که احترام بیشتری برای جایگاه اجتماعی زنان، قائلند ترویج کنیم. روشنفکران با نگاههای صِرف جنسی نسبت به زنان مبارزه کنند و افکار مدرن را در جامعهی بلوچی ترویج کنند; افکاری که مروج دوست داشتن، احترام، تعامل فکری، ارتباط انسانی و برخورد عاشقانه نسبت به زنان هستند.
ایران امروز
۲. مهمترین مشخصهی متجاوزان، نوکیسگی اقتصادی آنهاست. طی دو دههی اخیر در اثر قاچاق، رانت خواری، پول شویی و سائر راههای غیرقانونی طبقهای از نوکیسگان اقتصادی در بلوچستان ظهور کرده اند که در زمان کوتاهی به پولهای کلانی دست یافته اند و تقریباً هر کاری را که دوست دارند انجام میدهند. آنها با پولشان همه چیز را میخرند و اگر خریدنی نباشد با زور اسلحه آن را بدست میآورند. این طبقه به دنبال تمایز خودش از دیگران است؛ ظاهرش را میآراید، ماشین خوب میخرد، لباس و ساعتِ مارک میپوشد، گذشتهی اجدادی اش را رتوش میکند، نفوذ اداری میخرد و بصورت بیمارگونهای به کامجویی جنسی در درون و برون جامعهاش میپردازد.
۳. اما چرا نوکیسگی در بلوچستان این چنین وحشتناک مرتکب تجاوز جنسی میشود؟ جوابش را باید در زیرساختِ فرهنگ زن ستیز بلوچی دید که عموماً زن را به عنوان «اجِزگ» (ضعیفه) میبیند و بعضاً ازدواجهای قبیلهای و به دور از عشق را، بر دختران تحمیل میکند. اساساً تا قبل از مواجه شدن ما ایرانیان با جهان مدرن، زنِ ایرانی در تمامی مناطق کشور جایگاه شایستهای نداشت و جنسِ دومی بود که در تملک مردان قرار داشت. اما به تدریج، با ورود و رسوب امواج مدرنیته به ایران، زنان ایرانی فضای کنش و تنفسی مییابند که به دلایلی چنین فرصتی برای جامعه بلوچی پیش نمیآید. فراتر از این، از دههی ۱۳۴۰ به این سو، فرهنگِ زنستیز بلوچی، آغشته به افکار بنیادگرایی مذهبیِ وارداتی از شبه قارهی هند میشود که در نتیجهی آن زنان بلوچ، آزادیهای حداقلی را که در جهانِ سنت، همچون کار همزمان با مردان، حضور در دیوانهای مختلط، حضور در مراسم شادی و رقص و آواز و ...داشتند، از دست میدهند.
۴. ازدواجهای درون طائفهای در بلوچستان، که ریشه در سنتهای ریشهدار فرهنگی و تاریخی دارند، مانع بزرگ دیگری بر سر راه ازدواجهای عاطفی و رضایت جنسی است. این امر وقتی در کنار بالابودن هزینههای اجتماعی طلاق قرار میگیرد، منجر به گسترش چندزنی و روابط جنسی خارج از چارچوب خانواده شده است که در مواردی منجر به تجاوز جنسی میشود.
۵. هر چند برخورد قاطع و عادلانهی قضایی با جرائم نوکیسگان امری مهم و تاثیرگذار در مهار یکهتازی این طبقه است اما همهی راه حل برای تعادل بخشی جنسیتی واجتماعی در بلوچستان نیست! ضروری است گروههای مرجع اجتماعی کمک کنند که دختران و زنان وارد فضاهای عمومی شوند تا این فضای به شدت مردانهی جامعهی بلوچی تعدیل شود؛ همانطوریکه اخیراً مولانا عبدالحمید خواستار حضور دختران و زنان در فضای عمومی عیدگاه شده است. ضروری است اسلام را به اسلام شبه قاره هند تقلیل ندهیم و قرائتهای دیگری از اسلام را که احترام بیشتری برای جایگاه اجتماعی زنان، قائلند ترویج کنیم. روشنفکران با نگاههای صِرف جنسی نسبت به زنان مبارزه کنند و افکار مدرن را در جامعهی بلوچی ترویج کنند; افکاری که مروج دوست داشتن، احترام، تعامل فکری، ارتباط انسانی و برخورد عاشقانه نسبت به زنان هستند.
ایران امروز