به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، فروردین ۱۱، ۱۳۹۰

          محسن مشایخی
درک سکولارهای سبز و نوری‌علا
 از جنبش‌های داخل کشور


از يکسال و نيم گذشته آقای نوری علا نيز به جمع کسانيکه مدعی رهبری تغيير حکومت اسلامی کشور ايران ميباشند، پيوست و با راه اندازی شبکه سکولارهای سبز حرکت خود را آغاز کرد.
در اين مقاله تلاش گرديده تا از اطلاعاتی که در مقالات و سايت سکولار نو و تلويزيون انديشه و ساير سايتهای وابسته اخذ شده به درک سکولارهای سبز و ايشان نسبت به جنبشهای داخل کشور بپردازد.  

 ايشان در ابتدای فعاليت گروهی با بيانيه ای که به امضای ۵۴ نفر از روشنفکران ، هنرمندان و سياسيون مطرح خارج کشور رسيده بود حرکت سياسی را شروع نمود ، افرادی که از نظر سابقه سياسی چه سالها قبل در داخل کشور و چه در ۳۱ سال گذشته در خارج کشور با توجه به شرح حالی که ايشان از خودشان در سايتشان ذکر نموده بسيار فعالتر از ايشان بودند. آقای نوری علا با نقد اينکه ساير بيانيه های مشابه با تعداد بسيار اندکی نسبت به ۵۴ نفر دوام چندانی نداشتند هيچگاه بطور شفاف توضيح ندادند که چرا اين جمع نيز سرانجام خوشی نيافت و روشن نگرديد که چرا هيچکدام از ان افراد نيز اظهار نظری نکردند البته جسته و گريخته دليل را به کنترل ايشان بر مجموعه دانستند. بهرحال ايشان با توجه به اين تجربه در حرکت بعدی روال را بر همکاری با کسانی قرار دادند که پذيرش بيشتری نسبت به ايشان داشته باشند و با شرط ايجاد هر انجمن با حداقل ۲ عضو که ميتوانست حتی يک خانواده ۲ نفری باشند ، از جمله انجمن مورد تاسيس خودشان در دنور امريکا ، توانستند تعدادی انجمن سکولار سبز را در چند شهر امريکا ، کانادا و اروپا پايه گذاری کنند. بيانيه اول سکولارهای سبز بيشتر در رابطه با حمايت از صدای سکولارهای جنبش سبز بود که بقول ايشان با جو داخل کشور امکان بروز عقايد خود را نداشتند و بيشتر تحت نفوذ اصلاح طلبان قرار ميگرفتند درحاليکه شعارهای عمومی مردم که جانم فدای ايران و جمهوری ايرانی و مرگ بر ديکتاتور راهمراه ساير شعارها ميدادند خلاف فکر ايشان که تنها بايد شعار سکولاريسم را داد ثابت مينمود. چنانچه از اخبار سکولارهای سبز ، گفتار و مقالات ايشان برميايد ، شبکه ای که در حقيقت محور و کنترل انجمنهای تاسيس شده را اداره ميکرد تحت نظر مستقيم ايشان و نفرات منتصب شان که سابقه سياسی کمتری نسبت به خود ايشان داشتند محول گرديد تا يکبار ديگر کنترل از دستشان خارج نگردد. گرچه ماهها طول کشيد تا تعداد انجمنهای تاسيس شده به ۳ برسد ولی بهرحال کار ايشان و فعاليتی که برای سازماندهی انجام دادند تا کسانی در مورد جنبشی که در کشور در حال جريان ميباشد واکنش بيشتری نشان داده و در حوزه شهرشان به تبليغات دست زنند مانند هر گروه فعال ديگر حرکت صحيحی تلقی می شد. زمان زيادی طول نکشيد که ايشان هدف سکولارهای سبز در حقيقت هدف خود را از شنيدن صدای حمايت سکولارهای داخل کشور به ايجاد سازمانی مدعی در خارج کشور برای تغيير حکومت اسلامی تغيير دادند و از اين زمان ببعد آقای نوری علا فعاليت بيشتر خود را که معطوف به جامعه شناسی اسلامی که تخصص انرا گرفته به سازماندهی نيروهای سکولارهای سبز و کسانيکه در خارج کشور يکی از مدعيان اصلی مبارزه با رژيم هستند پرداخت و در اين زمينه به سرعت خواستار کنگره ايرانيان برونمرز گرديد.

قبل از انکه به ادامه اقدامات ايشان پرداخت بهتر ديده شد که کمی به سابقه افراد و گروههايی پرداخت که بنوعی ادعای رهبری جنبش را در خارج کشور دارند. اولين گروه پس از تثبيت جمهوری اسلامی در اين زمينه سلطنت طلبان با خيل هوادارانی بود که از ترس مجازات روحانيون بقدرت رسيده به خارج کشور و عموما به امريکا پناهنده شده بودند. اين گروه که معلوم گرديد فرارشان غلط نبوده و کشتاری که حکومت اسلامی برعليه افراد مشهور سلطنت طلب باقيمانده در کشور و حتی کسانی بيگناه يا مامور که پست دولتی و لشکری داشتند بنام هواداری از سلطنت راه انداختند اين موضوع را ثابت نمود و ضبط اموال و حقوق بسياری ديگر نشان داد که حکومت اولين دشمن خود را بقايای رژيم قبل ميداند. سلطنت طلبان که بيشترشان دارايی هايشان را از کشور خارج نموده و از امکانات خوبی برخوردار بودند اولين گروهی بودند که دور آقای رضا پهلوی نوجوان گرد آمده و خود را مهمترين دشمن جمهوری اسلامی و تنها نيروی بحق که قدرتش غصب شده بود دانستند. اين گروه که گرفتن قدرت را آسان ميپنداشتند بتدريج مايوس گشتند ولی آقای رضا پهلوی بکمک مادرش کم کم سن بلوغ را طی و شخصا مدعی بازگرداندن تاج و تخت گرديد. هرچه حکومت روحانيون تثبيت تر ميگرديد ايشان ضمن کم رنگ کردن ادعايش با لحن آرامتری مدعی پادشاهی با تکيه بر قانون اساسی ای ميگرديد که سالها قبل توسط مردم نفی شده بود ولی ايشان هيچ زمان حاضر نشد که کشتار و سرکوب مردم را بدست پدر خويش افشا و محکوم نموده و استقرار جمهوری اسلامی را ناشی از ان استبداد بداند. زمانيکه جنبش سبز بحرکت درامد و جهان دانست که پايه های قدرت روحانيت متزلزل گرديده و وقتی که جنبش سبز بازهم تظاهراتش را گسترش داد آقای رضا پهلوی اعلام کرد که پشتيبانی اش از جنبش قاطع بوده و پس از پيروزی مانند فردی مساوی ديگران در انتخابات شرکت نموده و پيشنهاد سلطنت خود را با شرط عدم تجاوز به حقوق ساير قوای کشور به رای ميگذارد و حتی حاضر است در صورت تمايل مردم بجای پادشاهی به سيستم جمهوری بپيوندد. دومين فردی که ادعای رهبری را در خارج کشور اعلام نمود آقای بنی صدر بود که خود را همچنان رييس جمهور منتخب مردم ايران ميدانست که توسط خمينی غصب گرديد. ايشان نيز ابتدا به افشای استبداد ولايت فقيه و ساير روحانيت وابسته پرداخته سعی نمود تمام قتلها و کشتار و جنگ را به گردان انها بياندازد ولی هيچ زمان حاضر نگرديد خود را بعنوان رييس جمهوری و عنصر مهم رژيم که موجب حذف آقای بختيار و سپس ملی مذهبيها که شريک همه در پيروزی جمهوری اسلامی بود و ساير کشتارها حتی اعدامهای سلطنت طلبان و تلفات جنگی بداند. سالهای بعدی ايشان همزمان با نقد کليه سران جمهوری اسلامی به نوشتن عقيده و مکتب اسلامی که ميتواند برابری انسانها را ايجاد کند پرداخت. اخيرا که جوانان جنبش در داخل کشور نظام جمهوری اسلامی را زير سوال برده و از جمهوری ايرانی و جانم فدای ايران را سر دادند ايشان نيز ادعای قديمی بر اينکه هنوز منتخب ميليونها مردم بعنوان رييس جمهور هستند را سر داده است و در اين ميان افراد و گروههای خاصی از وی حمايت ميکنند. گروه سومی که ادعای رهبری را دارند مجاهدين ميباشند که رهبرشان همراه بنی صدر از کشور خارج گرديد و موجب تاسف است که بسياری از جوانان و مبارزان وطن هوادار مجاهدين توسط سران حکومت کشتار شدند. آقای رجوی بعنوان رهبر مجاهدين و خانم رجوی بعنوان رييس جمهور بعدی حتی برای رسيدن بقدرت حاضر شدند با کمک اعضايی که از کشور خارج شده بودند زير نظر صدام با نيروهای ايرانی جنگ کنند که هنوز هم تعدادی از انها در وضع اسفناکی در کشور عراق بسر ميبرند. ايشان با امکانات وسيعی که دارند و لابی هايی که برايشان کار ميکنند ، تکليف رهبر و رييس جمهور و نوع حکومت را که با لباسهای يک شکل و روسری بانوان و استفاده از مذهب روشن ميسازد مشخص نموده و با تبليغات وسيعی که در دست دارد مدعی است در تمام جنبشهای کارگری ، دانشجويی ، زنان و غيره داخل کشور دست دارد و با پخش اخباری که گاها صحت ندارند موجب دردسر و فشار حکومت برای نهادهای داخل کشور ميگردند. آخرين گروهی که مدعی رهبری جنبش گرديدند اصلاح طلبان بودند و اتکای انها رای ميليونی بود که در انتخابات خرداد ۸۸ به آقای موسوی در مقابله با رقيب داده شده و لذا وی را رييس جمهور قانونی ميدانند. در پی دستگيری هزاران نفر که در تظاهرات شرکت کرده بودند از جمله اصلاح طلبان نيز دستگير گرديدند و باز هم سيل پناهندگان به خارج کشور و البته کشورهای دموکراتيک افزايش يافت. در ابتدا پيوند نا متجانس آقايان سازگارا و نوريزاده شکل گرفت که بهمراه آقايان مخملباف و گنجی و سروش و کديور و ساير همراهان سنگ اصلاح طلبان را به سينه ميزدند که با توقف تظاهرات در انتهای سال ۸۸ افکار بسياری از انها کمی تعديل يافته و با اندکی شرم اعلام حمايت از نوعی سکولاريسم در آينده کشور نمودند. در ادامه که کسان ديگری همچون آقايان مهاجرانی و واحدی و امير ارجمند ادعای نيابت آقای موسوی را سر دادند اختلاف بر سر استخوان کشته شدگان و زندانيان اسير در داخل کشور و اينکه هرکدام انها نيابت داخل را دارند در گرفت و دامنه اختلاف با بيرون آمدن منشور سبز بالا گرفت. در اين ميان انچه اهميت نداشت ميليونها انسانی بودند که با صدای شفاف برابری و دموکراسی را برای کل مردم ايران می خواستند و اينها هرکدام با ادعای شناخت جنبش و جهان توجيه و تفسير خود را بکار ميگرفتند. بايد از جنبش چپ تشکر نمود که با وجود سابقه طولانی که در مبارزه با اين نظام و رژيم قبلی دارند و با وجود تعداد فعالان بيشماری که در داخل و خارج کشور دارند هيچگاه مدعی رهبری جنبش داخل کشور نگرديدند. برای کوتاه کردن کلام از ساير افراد و گروههای سياسی کوچکتر که مدعی ايجاد کنگره و دولت ايرانيان در تبعيد هستند صرفنظر شده و به اهداف گروه کوچک سکولار سبز که آخرين گروه مدعی رهبری جنبشهای داخل کشور هستند پرداخته می شود.
حجم وسيع مقالات آقای نوری علا در مورد ايجاد آلترناتيو در خارج کشور ، دولت و پارلمان در خارج کشور ، عدم امکان ايجاد آلترناتيو در داخل کشور ، مجلس موسسان ، مقابله با اصلاح طلبان بعنوان سخت ترين رقيب سياسی برای اخذ قدرت ، وحدت گروههای سياسی مقيم خارج و موارد مشابه جای مقالات بقول خودشان آموزشی در مورد سکولاريسم ، جامعه شناسی اسلامی و از اين قبيل را گرفت و بعنوان محور حرکت سکولار سبز تثبيت گرديد. ايشان در ضمن بيان می کند که مفهوم سکولاريسم نو را در مقابل ساير مفاهيم گذاشته سکولاريسم که ديگر کاربرد صحيحی ندارند جايگزين نموده و تنها اين مفهوم از سکولاريسم که جدايی ايدئولوژی از حکومت است ميبايست محور اساسی همه گروههای سياسی برای آلترناتيو بکار رود و گرچه اين محور در ماههای بعدی طبق مقالات ديگر مواردی همچون انحلال حکومت اسلامی ، اصول حقوق بشر ، ضرورت حفظ يکپارچگی کشور و غيره کم و زياد گرديد. روشن نيست اگر ايشان معتقد است که بايد از کلمه سکولاريسم نو بجای سکولاريسم استفاده کرد پس چرا اين نو پس از کلماتی همچون عدالت ، آزادی ، دموکراسی و مشابه ان اضافه نميگردند تا مفاهيم جديدتری هم در مورد اين کلمات بيان گردند و مگر نه اينکه همه اين کلمات بار طبقاتی داشته و هر زمان و دوره مفهوم جديد ميگيرند. بهمين دليل است که فلاسفه و انديشمندان تلاش نموده اند که با پيشرفت زمان مفهوم جديد کلمات را نيز بيان کنند تا کاربرد يکسان کلمات موجب فهم گردند و مثلا تبعيض جنسيتی با وجوديکه بيکسان در همه جا بکار ميرود ، در ۱۰۰ سال گذشته مرتب در حال دگرگونی بوده و همچنان در کشورهای مختلف نسبت به پيشرفت فرهنگی و غيره مفهوم متفاوتی پيدا ميکنند همچنانکه کلمات دموکراسی و آزادی و عدالت نيز مفاهيم جديدی را نسبت به قبل يافته اند. البته ايشان در روزهای اخير بجای کاربرد سکولاريسم نو از کلمه سکولار دموکرات که توسط سايرين بيشتر بکار رفته است ، استفاده کرده که احتمالا به دليل سياسی و وحدتی که با گروههای سياسی درنظر دارند مفهوم سکولار دموکراتيک را به جدايی مذهب از حکومت محدود کرده اند. طبق تعريف ايشان نه تنها وحدت با اصلاح طلبان که نظام فعلی را با اصلاحاتی ميخواهند وحدت با فعالان چپ نيز که صاحب ايدئولوژی بوده و با تعريف سکولار نو نميخواند نبايد ايجاد شود ولی سياست برای بدست آوردن قدرت اين حرفها را نميشناسد و مايه تعجب نخواهد شد اگر چنين ترکيبی در سکولارها ايجاد شود که حتما شکننده خواهد بود.نا گفته نماند که ايشان با وجود مدرس بودن در ادبيات فارسی ، نثر سنگينی را در مقالات خود بکار ميبرد که امروزه نه در داخل کشور و نه توسط انديشمندان و روشنفکران خارج کشور مرسوم است درحاليکه همان اثار در زمان پخش از تلويزيون پيشگاه فرهنگ زبان گفتار بسيار ساده و قابل فهم تری دارند. در ضمن ايشان نسبت به انتقاد از خودشان بسيار حساس بوده و با کلمات تند و دادگاهی که در جمعه گرديهای خود تشکيل ميدهد و خود نقش قاضی و دادستانش را بازی می کند که تنها به سوالاتی که هدفمند هستند به جوابگويی ميپردازد و در اينراه از زدن تهمت و ادبيات توهين آميز ابايی ندارد. هنر ايشان در اينستکه خود را تافته جدا بافته دانسته و با همان توجهاتی که گروههای رقيب را مردود اعلام می کند خود را محق ميداند بطوريکه در مقالات قبلی وانمود می کند که هرکدام از کسانيکه مدعی ايجاد دولت ميباشند و در بالا اسمشان برده شد اشکالاتی دارند در حاليکه ايشان با حمايتی که از خود چه در داخل و خارج کشور ميبينند و نامشان سکولار دموکرات است لايق تشکيل دولت در تبعيد انهم با انتخابات اينترنتی هستند.
بيش از يکسال طول کشيد تا انتخابات مجددی برای تعيين اعضای شبکه سکولارهای سبزاز ميان حدود ۲۰۰ عضو انجام گيرد که نتيجه اعلامی نشان از شرکت ۵۷ درصدی شرکت کننده ها دارد که اين آمار برای گروهی که جديدا با تبليغات زياد تاسيس شده اند آمار جالبی نيست و نشان از اين دارد که اعضای موجود يا فعال نيستند و يا علاقمندی کمتری به ادامه راه سکولارهای سبز دارند. از طرفی کمبود حرکتهای تظاهراتی اعضای سکولار سبز در شهرهايی که تاسيس شده چه در حمايت از جنبش داخلی مردم ايران و چه از نظر برخورد با سازمانهای ايرانی و غير ايرانی حقوق بشر ، انديشمندان ، مقامات و مسولين تاثير گذار و مواردی ديگر حاکی از اينست که يا اعضای شبکه و انجمنهای سکولار سبز فاقد وجهه تاثير گذار بوده و يا اين نوع مبارزات جايگاهی در طرز تفکر انها ندارند که در تظاهرات حمايت از جنبش و يا مخالفت با حکومت اسلامی شرکت ندارند ! انچه فکر آقای نوری علا که تغذيه کننده اصلی اعضای سکولارهای سبز است را بيشتر اشغال نموده ميتوان از مقالات بيشمار ايشان در مورد وحدت گروههای سياسی و افراد سرشناس سياسی و ايجاد دولت در تبعيد يافت. نشريه سکولاريسم نو هم نسبت به سابق بيشتر به سکوی تبليغات سکولارهای سبز مبدل شده و بنظر هدف شنيدن صدای سکولارهای سبز داخل تنها به گرايشی برای تبديل اين گروه جديد به راس قدرتی در خارج کشور تبديل شده است. با تعداد اندکی که اعضای سکولارهای سبز در اکثر شهرهای تاسيس يافته دارند و بيشتر در تکاپوی هويت يابی گروه خود در مقابل خيل گروههای سياسی با سابقه ميباشند موجب گرديده که خط سياسی روشنی از وحدت نداشته و بيشتر تمايل دارند با هر گروهی که امکان وحدت و تبليغات خود را داشته باشند در آميزند هرچند اين وحدتها گاها متناقض بوده و خيلی شکننده باشند. درعوض ايشان با نيرويی بسيار که کاشکی تنها منحصر به عرضه ايشان برای کسب قدرت سياسی منحصر نميگرديد ماهها تلاش نمودند که با گروههای سياسی از جمله سلطنت طلبان ، جمهوری خواهان و افراد سرشناس که هرکدام گروهی را بدنبال دارند وحدتی ايجاد کنند که بدليل انتظاری که داشتند تا انها زير پوشش ايشان جمع گردند هرگز موفق به وحدت نشدند که نتايجش را ميتوان در مقالاتشان دنبال نمود. اخيرا که تبليغات وسيعی در افزايش انجمنهای سکولارهای سبز بلند شده و احتمالا تعداد اعضا به ۲۵۰ يا ۳۰۰ نفر رسيده که در مقابل اعضای گروههای سياسی قديمی از جمله چپ ، جبهه ملی و تحقيقا همه گروههای سياسی قديمی بايد گفت که بسيار ناچيز است ايشان نااميد از امکان وحدت گروهای ديگر زير پوشش اصول محوری سکولارهای سبز مستقيما با روش ديگری به تاسيس دولت در تبعيد همت گذاشته است. اصولا ايشان با وجود نقدی که به گروههای چپ و کلاسيک سابقه دار دارند که هميشه الويت را به گروه يا سازمان خود ميدهند خودشان نيز به انواع مختلف در هر جمعی قرار ميگيرند تلاش دارند به هدف کسب رهبری گروه خود جهت جمع را تغيير دهند بطوريکه شبکه سکولارهای سبز بنوعی در حال تبديل شدن به گروهی ايدئولوژيکی است که منحصر به قبول افکار ايشان هدايت شده است. چنانچه ايشان هيچ تشابهی بين خود و ساير گروههای سکولار دموکرات که بعضی از انها حتی قبل از تاسيس گروه ايشان تشکيل شده اند نديده و تنها گروه خود را محق و شايسته ميداند. ايشان ادعا کرده اند که با روشی همچون شکل انتخاباتی انگلستان و فيلادلفيا با توجه به گسترش تکنولوژی ارتباطات ميتوان انتخابات برای کنگره ملی ايرانيان ، که بدليل داشتن مجوز چنين اسمی در اختيار گروهی است ، نمايندگان پارلمان در تبعيد را تعيين و سپس منتخبين از ميان خود راسا دولت در تبعيد را شکل دهند ، درحاليکه همين دو نمونه نيز نه در خارج کشور بلکه در داخل کشورهای انگلستان و امريکا شکل گرفتند. عجيب است فردی همچون ايشان که در تاريخ ، جامعه شناسی ، هنر و خلاصه از همه چيز دستی دارند ، تاريخ مبارزاتی را تنها در توجيه نتيجه ايکه ميخواهند بکار ميگيرند و ايجاد آلترناتيو را تنها در خارج کشور که آنجا را پايگاه سکولارها ميدانند امکان پذير ميدانند.
آقای نوری علا ميگويد در حال حاضر تنها بدليل مهيا بودن تکنولوژی اينترنت و ماهواره ميتوان پارلمان و دولت اينترنتی را ايجاد کرد و برای اينکار کافيست که يک کميته تدارکاتی مقدمات کار را بعهده گيرد که افرادش از ميان گروههايی انتخاب گردند و خودشان نيز در انتخابات پارلمان در تبعيدشرکت نکنند تا تخلفی صورت نگيرد. منتهی ايشان اعتقاد دارد که افراد کميته تدارکات که با توجيهات ايشان نبايد از ميان گروههای ايدئولوژيکی و بعضی گروههای سياسی باشد که بايد هشداری برای گروههای سياسی باشد که قصد وحدت با ايشان را دارند. طبق نظرشان افراد کمته تدارکات بايد از نمايندگان فرا جناحی که طبعا و حتما شامل سکولارهای سبز ميباشند انتخاب شوند تا انها با مدون کردن شرايطی که به عبارتی کم و بيش همان اصول سکولارهای سبز خواهد بود با افراد سرشناس برای تعيين افراد منتخبی که ايرانيان برونمرز بايد بانها رای دهند تماس گيرند. بنظر ميرسد خودشان پيگير کار کميته تدارکات را گرفته که ميخواهند گزارش پيشرفت کار را در آينده بدهد و احتمالا خود و افراد ديگری از سکولارهای سبز وگروههای همفکر بعنوان نماينده حضور خواهند داشت تا کار انتخاب دولت آسانتر پيش رفته و بتوانند کنترلی داشته باشند. البته ايشان معتقدند که اين کميته بدليل اينکه توقعی نداشته و هزينه ای بابت اين زحمات دريافت نخواهد کرد در ضمن به تهيه امکانات از وسايل تکنولوژيک گرفته تا سالن و غيره نيز خواهد پرداخت و چه حيف که سالها چنين نازنينهايی دور از دسترس ايرانيان بودند ! جالبترين نکته آقای نوری علا در پاسخ به نقدی که ايرانيان برونمرز علاقه چندانی به سياست نداشته و تعداد کم شرکت کنندگان در تظاهرات مويد اين سخن ميباشد ، ميفرمايند ما که نميخواهيم مردم زحمت کشيده به تظاهرات بروند تنها کافيست با وجود کامپيوتر و اينترنت و ساير تجهيزات زحمت کشيده ليست افراد را نگاه کرده و به تعداد ۵۰ يا ۶۰ نفری از کانديدها رای دهند ! اگر کلمه سکولاريسم نو اختراع ايشان دانسته نشود انتخابات اينترنتی ايرانيان برونمرز چه به سياست علاقمند باشند و چه نباشند و چه اصلا حاضر باشند بعد از سالها اقامت در کشورهای دموکراتيک به ايران آزاد نيز برگردند را ميتوان اختراع ايشان دانست. کافيست فقط ايرانيان برونمرز زحمت کشيده در چند دقيقه به ليستی که تنها بيوگرافی از افراد را نشان ميدهد رای دهند و البته چه بهتر اگر تعدادی افراد با سابقه و متعلق به گروههای سياسی فعال در اين ليست شرکت نکنند و اين تقصير خودشان است که از دولت در تبعيد حذف خواهند گرديد و طبعا درصد آرا نيز اهميتی ندارد چنانچه در انتخابات سکولار سبز با ۵۷ درصد نداشت که مهم برگزاری دموکراتيکی انتخابات از نوع ايشان است. اصلا چه ضرورتی دارد که مردم سياسی شده و آگاه گردند تا افکار سکولارهای سبز و ساير همفکران انها که بفکر تشکيل دولت در تبعيد برای گرفتن قدرت هستند را دريابند.

مهمترين نقدی که به حرکت دولت اينترنتی ايشان وارد است دخالت تعدادی ايرانی هرچند محدود از کل ايرانيان مقيم خارج کشور و عدم دخالت کل ايرانيان درون کشور در انتخاب دولت در تبعيد برای تعيين سياستهای جنبشهای داخل کشور ميباشد. بحث اينکه افراد منتخب چنين نمايشی مورد تاييد ميليونها ايرانی زير سلطه نظام حاکم که چه کشور استبدادی باشد و چه بتوانند بعد از مبارزات خود آنرا سرنگون کنند و در هر صورت ميبايست در اين کشور زندگی کنند اهميتی ندارد چرا که اين افراد از طرف افرادی و اهميتی نيز ندارد که چه تعدادی هستند مامور شده اند که چنين دولتی را تشکيل دهند. حال که اينگونه پارلمان در تبعيد و سپس دولت در تبعيد از ميان انها شکل ميگيرد پيشنهاد می گردد افرادی نيز بعنوان قوه سوم يک کشور يعنی قضاييه را نيز تشکيل دهند تا اين دوستان از داشتن ۳ قوه حتی اگر از هم مجزا نيستند بهره مند گردند تا قوای سه گانه ملزوم يک کشور در خارج تکميل گردد و پس از اينکه جنبشهای داخلی نظام را سرنگون کردند کشور از داشتن ۳ قوه محروم نباشد ! ايشان فراموش کرده که نبودن وسايل تکنولوژيکی نبوده که ۳۰ سال اقامت ايرانيان مقيم خارج کشور که به دليل اشتراک در وطن باختگی نتوانستند باهم وحدت کنند و حتی تلاش عده محدودی در خارج کشور نيز بدور از دعوای رياستی که حمايت از زندانيان سياسی را محور کار خود قرار داده بودند نتوانسته بود افکار عمومی جهان را بر عليه جمهوری اسلامی که سالها تجارت خوبی با غرب و شرق داشتند بر انگيزاند. دليل اصلی تغيير افکار جنبشی بود که با تظاهرات عظيم خود از ۲۵ خرداد ۸۵ پايه های رژيم را لرزانده و با تظاهرات مجدد جنبش در ۲۵ بهمن ۸۹ موجوديت نظام را زير سوال برده و امکانی را فراهم نمود که ايشان و دوستان منتظر فرصتی را برای قبضه کردن قدرت براه اندازد. افکار و عملکرد ايشان و دوستانشان براحتی نشان ميدهد که جنبش داخل تنها اين ارزش را دارد که به مبارزه با نظام پرداخته ولی خود توانايی ندارد که رهبران خود را از دل مبارزه بيرون آورد چرا که بقول ايشان و سايرين سرکوب اجازه نميدهد و لذا اين مامورانی که وظيفه شرعی پيدا کرده اند اين بخش ناچيز از مبارزه را که تاسيس دولت در تبعيد ميباشد را انجام ميدهند تا زحمتش را از گردن همه ايرانيان داخل و خارج کشور کم کنند. حتما اين دوستان انتظار دارند چون بدون توقع چنين زحمتی ميکشند و نيابت همه ! ايرانيان را دارند چرا که انتخابات شفافی را راه انداخته و طبق رسوم دموکراتيکی اين وظيفه مردم بود که با تعداد بيشتری شرکت کنند و حال ميبايست هر تاکتيک و استراتژی که اين دولت در تبعيد تعيين می کند مو بمو اجرا نموده تا دولت در تبعيد را در موقعييتی قرار دهد که بتواند با دولتهای غربی به گفتگو بنشينند. مردم مبارز اگر شعار مرگ بر حکومت و رهبر را ميدهند و اگر گفتمان تغيير نظام را محور خواسته ها مينمايند و اگر در زندانها مقاومت ميکنند و پيام هايشان سرشار از اميد و مبارزه است و اگر باز از سرکوب نميترسند و به خيابانها ميريزند و مواردی ديگر چنين نتيجه ای توسط انها نمی شود که جنسهای داخل کشور ميدانند چه ميخواهند وميتوانند در پروسه مبارزاتی که در پيش دارند بکمک همين چهره هايی که جهان از حرکت انها در شگفت مانده است رهبری خود را ايجاد کنند. بلکه اين وظيفه کسانی در خارج است که حتی زحمت انجام تظاهراتی را به حمايت از جنبش داخل بخود نداده و مشغله انها نيست که ايرانيان برونمرز را علاقمند به حمايت بنمايند تا اين دوستان پارلمان و دولت در تبعيد را تشکيل دهند که به نظام و افکار جهانی بگويند که نظر جنبش چيست و چرا جدايی مذهب از حکومت را خواهان است انگار اينکه از اين کنگره ها و تشکيلات بقول خودشان تابحال ايجاد نشده و اين مورد جديد تنها کليد گم شده جنبش برای پيروزی است ! هر گروهی آزاد است که بر اساس افکار گروهی خود تحليل نموده و تاکتيکهای خود را پياده نمايد ولی شايسته نيست انرا بحساب ضرورت و حمايت از جنبش داخلی بگذارد. دليل اصلی عدم حمايت خيل ايرانيان چه داخل کشور و چه خارج کشور از چنين گروههايی همين الويت دادن به کار گروهی است و آينده نيز عدم موفقيت دولت اينترنتی را نشان خواهد داد. بايد اضافه کرد که بسياری از ايرانيان در خارج کشور به ارزش مبارزاتی هموطنان داخل کشور آگاه بوده و همواره حمايت خود را از جنبش ابراز نموده اند و هر زمان که تظاهرات در داخل کشور اوج گرفته بر تعداد شرکت کنندگان ايرانيان در تظاهرات گوناگون افزوده گرديده است و در اين ميان خيل گروههای سياسی و حقوق بشری که در راستای حمايت از زندانيان سياسی و توقف اعدام فعال شده اند گواهی بر اين امر ميباشد. دير نخواهد بود که حکومت از اين مبارزات پيگير فرسوده شده و پس از اينکه طرفی از شدت عمل نبردند ناچار به آزادی زندانيان سياسی ميگردند که بکمک ميليونها مبارزی ديگر ، قادر ميشوند رهبری مبارزات را تثبيت نموده و اين نظام استبدادی را سرنگون نمايند.

اين نقد در حال انتشار بود که جمعه گردی آخر آقای نوری علا بنام چه کسی از وزن کشی سياسی ميترسد بيرون آمد که بايد انرا شفاف ترين موضع ايشان برای هدفی که دارند دانست. کمتر کسی مانند ايشان ميتواند در مورد وزن سياسی و خان دايی چنين مقاله ای بنويسد که ديگران وزن سياسی خود را با توجيهاتی از دست ميدهند درحاليکه با همان توجيهات وزن سياسی ايشان بعنوان يک دلسوز ثابت می گردد . خوشبختانه وزن سياسی ايشان با توجه به امری که خود در نشريه هايشان داده اند که تعداد اعضای سکولار سبز باشد معلوم است هرچند ايشان با گفتاری که در اين نوشته دارد خود را به هزاران و شايد ميليونها ناشناس وصل خواهد کرد تا وزن سياسی خود را بالا برد و مفهوم خيالی خان دايی بدی که با ان رقبا از صحنه خارج شده و خود بجای خان دايی خوبه جايگزين ميگردند. ايشان در اين مقاله اشاره ميکنند که اگر براستی خود را در اندازه های رهبری سياسی ميبينند قدم به پيش بگذارند و از مردم خارج کشور رای اعتماد در ماموريت بگيرند..يک مدعی رهبری سياسی در خارج کشور چرا بايد به اين دوات لبيک بگويد اگر فکر می کند که دارای وزن سياسی کافی برای مستقل بودن است. براستی اين اعتماد بنفس زيادی نيست که در هر مقاله خود ضمن کوچک شمردن ساير افراد و گروههای سياسی که با ايشان در اقليمی نگنجند به رقيب اصلی ( اصلاح طلبان ) خود که ذهنش را آشفته کرده تاخته و با توجيهات انها خود را مجهز می کند و درحاليکه ديگر همه ميدانند خمينی چگونه بقدرت رسيد از نوع رسيدن به قدرت ان جنايتکار بعنوان نمونه ای تاريخی برای اثبات انتخابات اينترنتی خود بکمک تکنولوژی کمک ميگيرد. تاريخی که ايشان بيشتر بايد مطالعه کنند نشان ميدهد نه تنها خمينی بلکه همه کسان ديگری که در کشورشان رهبری ايجاد کردند از ترکيب دولت در داخل کشورشان بهره بردند و هيچ زمان مبارزه را نميتوان به بازی پوکر تشبيه نمود و مردم را در نقش سربازانی ديد که تابع سياست بازی کامپوتری ايشان و افراد مشابه گردند. بنظر ميايد طبق اعلان نشريه سکولار نو ايشان و سکولارهای سبز بزودی نخستين همايش شبکه سکولارهای سبز را در آخر ماه آوريل در شهر تورونتو برگزار خواهند کرد تا وزن سياسی خود را به همه نشان دهند و از ان تبليغاتی سازند تا ديگران به اهميتشان پی برند. شعاری که همواره در بالای صفحه نشريه ذکر ميکنند که ؛ به ما بپيونديد تا به جهانيان نشان دهيم که در برابر بنيادگرايان و اصلاح طلبان مذهبی در ايران ، نيروی سوم و قوی تر از ان سکولارهاست. يعنی تنها ما ( سکولارهای سبز ) سکولار بوده و نيروی سوم در مقابل حاکميت نظام و اصلاح طلبان مذهبی را تشکيل ميدهيم و ساير نيروهای اپوزيسيون از جبهه ملی ، چپ و حتی ساير گروههای سکولار و غيره نيز با خيل اعضای خود نقشی را بازی نميکنند مگر اينکه به اين گروه بپيوندند. در پايان مقاله ايشان بدون درک از مبارزه داخل کشور که هيچ زمانی تجربه انرا نداشتند و جز همکاری با آقای آل احمد ( در کانون نويسندگان ) که واپس گرای زمانه خود بوده و در مقابل دوری از غرب گرايی به اهميت مذهب روی آورده بودند ديگر اثری ندارند ، دلايلی را ذکر کرده اند که بقول ايشان در همه انتقادها بستند.

اميد است انتقادی که بر ايشان و حرکتشان در اين مقاله آمده بدور از تهمتها و دادگاههای خيالی به موارد مطرح شده بپردازند و توجه کنند که هدف اصلی اينستکه دريابند با فشار و سرکوب وحشيانه مردم توسط مسولين نظام و سپاه آمده کشتار بازهم اين ميليونها مردم به تظاهرات ميپردازند و از شکنجه و تجاوز و زندانی طولانی مدت در زندانهای قرون وسطايی و اعدام نمی هراسند. کسی نگران ايشان برای تاسيس دولت در تبعيد اينترنتی ايشان نيست بلکه همانطور که ديگران را هشدار ميدهند که بيخود وزن سياسی خود را بالا نبرند نبايد خود را نماينده نيروی سوم و تنها سکولار خارج کشور و احيانا داخل کشور ندانند. انچه ايشان و همکارانشان بايد بدانند که مردم ميدانند چگونه و چه زمانی بايد به خيابانها بريزند و از مبارزات انها چگونه آلترناتيو شکل خواهد گرفت و همانطور که با شعارهايشان افکار خود را نشان ميدهند خود قادر خواهند بود حرفشان را بدون همه مدعيان رهبری در خارج کشور بيان کنند. هنوز که نه سکولارهای سبز و نه اصلاح طلبان و نه سايرين نتوانست اند دولت مورد تاييد را تشکيل دهند و اگر سياستهای دول غربی و ساير کشورها تغيير کرده همه ناشی از مبارزاتی است که در داخل شکل گرفته و با حمايت همگانی هموطنان مقيم خارج روبرو شده است و تنها چشم بينا و گوش شنوا ميخواهد تا پروسه مبارزاتی را برای تحقق حکومت سکولار دموکرات درک نمايد.


نوروز بر همه ايرانيان مبارک
نوروز ۹۰ محسن مشايخی