به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، اسفند ۲۴، ۱۳۸۹

     هیلا صدیقی:

 نه قصد خروج از کشور را دارم و نه ترسی از انچه که پیش روست

ترجیح میدهم شاعری باشم که صدای یک نسل را فریاد میزند نه یک بازیگر سیاسی
 که از خود بگویم و خبرسازی کنم 

نازنین دوستانم، اگرچه در طول ماههای گذشته صدها هزار پیام پرمهر و لطف شما را دریافت کرده و نهایت مهربانیتان را شناخته بودم که با وجود بی پاسخ ماندن همه و همه آن پیام ها از طرف من نه از سر غرور که از سر معذوریت باز مرا همیشه مورد لطف و حمایت خود قرار دادید اما اعتراف میکنم که هربار مثل روز اول حیرت زده این همه دوستی و همدلیتان می شوم.
 آنچه که از دیروز در خبرها آمده قصه جدیدی در زندگی من نیست. که ماجرای این تعقیب و گریزها از پس فردای انتخابات 88 پیش از آنکه هنوز به عنوان یک شاعر شناخته شده باشم به دلیل فعالیت در ستادهای تبلیغاتی میرحسین موسوی آغاز شده بود اما ... قرعه به 18 آذرماه امسال افتاد و منجر به بازجویی من در وزارت اطلاعات طی روزهای متوالی و ساعت های طولانی شد اما شایعه سپاه تنها پرونده ای بود که در شعبه دیگری گشوده شد اما به دلیل همزمانی با پرونده اطلاعات مسکوت ماند.
و حالا من نه در چنگال سپاه هستم و نه در زندان و در تمام این هفته ها و ماه ها چنان دعای خیرتان همراهم بوده که مرا قوت قلب و خانواده ام را صبر و متانت بخشیده. از این پس منتظر تشکیل جلسه دادگاه هستم و اگر تا به امروز سکوت کردم به این خاطر نبود که شما را محرم اسرار ندانستم بلکه آنچه را که در این روزها بر من گذشت ارزشمندتر از اخبار موجود ندیدم و باور دارم هزینه ای که پرداختم بیش از هزینه ای نبوده که خواهران و برادران و سایر همنسلانم برای آزاداندیشی پرداخته اند و می پردازند. و حالا که زیر این آسمان پهناور هوای آزاد را استشمام میکنم شرم دارم از خود بگویم در شرایطی که دوستان نازنینمان ماه هاست در حبس و زندان به سر می برند. من اینجا هستم . نه قصد خروج از کشور را دارم و نه ترسی از انچه که پیش روست چرا که باور دارم جرمی مرتکب نشده ام. مرا ببخشید که پاسخم برای مصاحبه در این خصوص منفی ست و سکوت را ترجیح میدهم گرچه اخبار منتشر شده، مرا مجبور به نوشتن شرح کوچکی از ماجرا کرد .
ترجیح میدهم شاعری باشم که صدای یک نسل را فریاد میزند نه یک بازیگر سیاسی که از خود بگویم و خبرسازی کنم
در آخر دوباره می گویم :
خنک آن قمار بازی که بباخت هرچه بودش
بنماند هیچش الا ، هوس قمار دیگر

شب آیینه ها، هیلا صدیقی