معرفی کتاب
در بيست و دومين سالگشت کشتار تابستان شصت و هفت، چاپ سوم يادماندهها و خاطرات زندان مهدی اصلانی -کلاغ و گل سرخ- منتشر شد. مرکز پخش کتاب فروغ کلن آلمان
مهتاب مديونِ چشمها است
در بيست و دومين سالگشت کشتار تابستان شصت و هفت، چاپ سوم يادماندهها و خاطرات زندان مهدی اصلانی -کلاغ و گل سرخ- منتشر شد. مرکز پخش کتاب فروغ کلن آلمان
مهدی اصلانی، فعال حقوق بشر، در فاصله سالهای ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۷ در زندانهای جمهوری اسلامی بوده است. وی شاهد زنده "تابستان ۶۷" و اعدامهای جمعی زندانیان سیاسی ایران است. "کلاغ و گل سرخ" خاطرات او از آن سالهاست.
کلاغ و گل سرخ
مهتاب مديون چشمها است
بهروز شيدا
کلاغ و گل سرخ خاطرات مهدی اصلانی است از زندانهای جمهوریی اسلامی در فاصلهی سالهای ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۷؛ از شبِ تازيانه تا سالِ دار؛ از شبِ چشمبند تا دوزخسالِ ۱۳۶۷؛ از طلوعِ زخم تا پاييزِ ¬غروبِ نگاهِ دوست.
کلاغ و گل سرخ قصهی نامکرری است از گلويی ديگر. قصهی زندان هميشه همان است: فرياد از جورِ کلاغ و يادِ بغضسازِ گل سرخ؛ انگار هميشه صدای ياران میخواهد چشمها را به پردهی نبردِ ياران بخواند.کلاغ به روايت قصهای از جهان اسطورهها، معلمِ اولِ گورکنی است: قابيل برادر خود، هابيل، را کشته است، اما نمیداند جسد برادر را چهگونه از چشمها پنهان کند. کلاغی، کلاغِ مردهای بر منقارش، در کنارِ قابيل مینشيند تا رسمِ دفنِ برادر به او بياموزد. به روايتِ قصهی ديگری از جهانِ اسطورهها، کلاغ همهی اعضای قبيلهی خويش را به فصل زمستان زيرِ کوهی از بهمن دفن میکند. به اين اميد که به فصلِ بهار چشمهای مردهگان بخورد. کلاغ هم رازِ مرگِ برادر دفن میکند هم چشمِ نعشِ برادر میخورد. کلاغ کوری میپراکند.
گل سرخ به روايت قصهای از جهانِ اسطورهها نماد عشق است. اولين گل سرخ از خون آدونيس، معشوق آفروديت، الههی زيبايی، میرويد. به روايت قصهی ديگری از جهان اسطورهها، در جشنهايی که در يونانِ باستان، به افتخار ديونيزوس، خدای شراب، برپا میکنند، گل سرخ به نماد سکوت تبديل میشود؛ چه میتواند سرمستان را مهارکند تا سخنِ گزاف نگويند. گل سرخ هم از خون عاشقان میرويد هم سرمستان را هشدار میدهد که سخن بههنگام بگويند.
کلاغ و گل سرخ ساختِ جهانی حماسی را نمادين میکند: در يکسو چشمکُشها ايستادهاند؛ در يکسو عاشقانی که راز معشوق در سينه پنهان میکنند. کلاغ و گل سرخ روايتِ چشمی است که از منقارِ کلاغها گريخته است تا رازِ سکوتِ عاشقان بگويد. کلاغ و گل سرخ همان حماسه را از گلويی ديگر نامکرر میکند.
خاطرات مهدی اصلانی همان را جور ديگری نامکرر میکند؛ روايتی از کوچهها، جای شعرها، کوچکیها، پهلوانیها، باختها، بختها، راستها، خطاها، ناممکنها، ناتوانیها، بارانها، سازها، باغ چشمها.
خاطرات مهدی اصلانی همان را بر ديوار زندانِ ديگری نامکرر میکند:
دمی هم آسمانِ شبِ مرا تماشا کن!مهتاب مديونِ چشمها است